سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*** هوالرئوف و الرحیم ***

چه لطیف است حس آغازی دوباره،

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس...

و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!

و چه اندازه شیرین است امروز...

روز میلاد من

وچه اندازه دلپذیراست تقارن این روز باشب ولادت لاله

باغ ولایت ، کریم اهل بیت ، امام حسن محبتی علیه السلام،

چه آرام بخش است

روز میلاد تو ، روز میلاد من

 روزی که تو آغاز شدی ، روزی که من آغاز شدم!

تولدت مبارک امام من

آیا تو نیز به نگاهی، به لطفی ،به من تبریک میگوئی ؟

 

سلام می کنیم به رمضانی که دلها در آن  فروتن می شوند . و درود میفرسیتم به شبهایی که گناه در آن رو به نقصان میگذارد .پیشباز می کنیم ایامی را که فرصتی مناسب برای  آشتی انسان با فطرت الهی اوست  ، و گرامی میداریم  لحظه هایی را که جز یاد خدا در ذهنمان وعطش روزه داری جسمانی و نفسانی در اندرونمان نمی چوشد.

سینه خود را برای بهره جویی از فرصتهای نزول رحمت در این ضیافت خدای می گشائیم و چشمانمان را بر هر آنچه کژی و کاستی ست می بندیم . با این پذیرش قلبی که رمضان معمار نفس انسان و امانده در وادی تقابل و تکاثر است . یقینمان را زمینه ساز بهره مندی کامل از نیروی عفاف و امساک  این ماه معطر می کنیم و خود را فروتنانه به بارگاه ملکوتی خدای علی (ع) ، این شهپر رمضان فرا می خوانیم تا در پرتو انوار حق و در فصل ضیافت نامنتهای خالق کائنات ، هنگامه اتصال انسانهای بریده از مادیات به دامن الهی را غنیمت شمریم و خویشتن را باز یابیم .

بگذاریم غنچه های نیایش در سحرگاهان بیداری دلها بشکوفد و شعر شعور در بوستان دلهایمان مترنم شود

                

در سوگ پدر ، آن طلایه دار عشق و عطوفت

سلام  عزیزدلم . سلام نازنینم .سلام مهربونترین پدر .

بازم بوی مهر میاد. بوی غربت  و دلتنگی . بوی خزان سینه سوزان من .  اخ اگر بدونی چقدر دلم گرفته . آخ اگر بدونی چقدر دلتنگ شانه های مهربونتم. یعنی میدونی . مگه ممکنه ندونی ؟! مگه ممکنه اشگهای غریبانه دخترت رو نبینی ؟! مگه ممکنه صدای هق هق بیصداشو نشنوی ؟! دلم بدجوری هواتو کرده . هوای صدای گرم و دلنشینت وقتی اسمم رو ازاعماق قلبت و با عشقی بی نظیر صدا میکردی . برای نصیحتها ت  و سفارشهای دلسوزانه ت  دلتنگم. برای بوی  خوب تنت که وقتی به خونه میومدی همه فضا رو پر میکرد از شادی و امید. میدونی چقدر  احساس امنیت میکردم با حضورت ؟ چقدر زندگی را با وجودت دوست داشتم ؟ گل خزان زده من ، دیگه احساس امنیت نمی کنم . دیگه زندگی رو دوست ندارم . دیگه هیچ چیز این دنیا به معنای واقعی شادم نمی کنه . میخندم،  اما پشت پرد ه های اشگ ، می گریم  اما، ساکت و بی صدا  ، می نالم اما  در نهانخانه سکوت ،

من  بی تو تنهام ، تنها همچون تک درختی در کویر زندگی . میدونم حالا همه میان و نصیحتم می کنند و میگن تو تنها نیستی . تو خدا رو داری . کسی که خدا رو داره هیچوقت تنها نیست . همه اینها رو میدونم .. اما من از خدا تنها نشدم ، از تو تنها شدم . خلاء حضورت  منو تنها کرده . خلائی که حضور هیچکس نمیتونه  اونو پر کنه. بی تو آشفته و بی سامانم ، همچو تک برگی زرد و پژمرده ، در پنجه های سرد  خزا ن زندگی .

عزیزدلم به من بگو در این روزهای پر اندوه که یاد آور پرواز غریبانه توست  با سنگینی غم هجرتو ، با پریشانی های دلم ، با آشفتگی های روحم چه کنم ؟؟؟؟چگونه باور کنم دیگه صداتو نمی شنوم ، دیگه نمیتونم بغلت کنم . دیگه نمیتونم باهات حرف بزنم ؟؟چگونه باور کنم چهار خزانه که تو نیستی ، اما من ؛ منی  که همیشه میگفتم بعد از تو می میرم ، هنوز  زنده هستم ؟؟!!  

دلم میخواد باور کنم من هم با تو مرده ام . اما این پنجه  بیرحم درد که قلبم رو در خود می فشارد ، این خونی که از چشمان دلم می ریزد ،  این بغض گلوگیر که راه  نفسم را بسته ، این اشگهای گرم که  گونه  های زردم را می سوزنه ، این دست سرد که حکایت  درد فراقت رو می نویسه  همه و همه میگن من هنوز زنده ام و هنوز باید بسوزم ، هنوز باید با غم هجرت بسازم .اما  حس غریبی به من میگه که به تو نزدیکم. . دستهای مهربونت رو می بینم که به سوی من دراز شده . صدای گرمت رو می شنوم که مرا  میخوانی ، خواب دیدم که به گریه میگویی منو تنها نذار . به تو گفتم و باز هم میگویم  تنهات نمیذارم گل همیشه بهارم . من برای سفر آماده ام ....                                                    


[ یکشنبه 85/7/2 ] [ 1:0 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

 

     هوالجمیل   

 

هزار مرتبه شویم دهان به مشگ و گلاب

هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی ست

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

و حشرنا معهم و العن اعدائهم

« لبیک ای آشنا لبیک !»

فدای نگاهت  ، نگاهم کن !

فدای صدایت ، صدایم کن !

مرابپذیر !...

بنفسی انت ...

تو از ما جدائی و همواره با مائی

بنفسی انت ...

تو ازما دوری و ازما به ما نزدیکتری

بنفسی انت ...

تو نهایت اشتیاقی و نهایت انتظار

بنفسی انت ...

تو باشکوهترین آیت پروردگاری

بنفسی انت ...

تو آبشار جاری نوری از عرش

ای شرافت محض

ای قداست مجسم

ای عزت ممتثل !...

میلادت مبارک ای صحیفه عشق

خوشامدی زیباترین گل هستی

ای نرگس عالم آرا...

مولای من سلام ،

آقای مهربونم سلام

مولای خوبم عیدتون مبارک . شنیدم اسم عموتون که میاد سراسیمه از در میائید تو و میشینید اشک میریزید . امروز اسم ابالفضل و آوردم.

دیدم سراسیمه از در دلم یکی اومد تو و دنبال علمدار میگرده. انگار 1400 ساله منتظر یک غیرت مرد میگرده که علم سپاهت و زمین نذاره.

اومدی تو دلم آقا خوش اومدی،  ببخشید پر از خار و خاشاک شده ،اما چیکار کنیم کلبه خرابه دل ما از خرابه های شام اگه بهتر نباشه بدتر که نیست.

میگن امام سجاد علیه السلام هم اومدن.خوش اومدن ،  دلم میخواست اینقدر شیرینی پخش کنم تا عالم شیرین کام بشه. اما آقا هر کی شیرینی بر میداره و میگم صلواتش یادتون نره ،میگه حاجت روا جوون.از خودم میپرسم تا کی این همه آدم دعام میکنن حاجتم روا بشه اما من هنوز یتیم بمونم ؟  آقای من کنار هر خرابه ای که رد میشم ،از اون سنگ ریزه های با معرفت میپرسم  شما از گم شده فاطمه(سلام الله علیها) خبری ندارید؟ آقا به خدا خسته شدم از این همه بدبختی و تنهایی .

آخه مولای خوبم ، شما به من بگید ، تا کی به اسم جشن شما به اسم جشن های نیمه شعبان ، به اسم حسین(علیه السلام) گناه ببینم ؟  تا کی ببینم بچه های خرابه نشین نون ندارن بخورن اما تو جشنهای شما میلیاردها  میلیارد خرج بزک و دوزک میشه ؟ تا کی اشک محکومه و خنده سر افراز ؟ تا کی قتیل عبرات باید مهجور باشه و شما تنها اشک ریز واقعی ؟ تا کی ببینم من میخندم اما شما گریه میکنی؟ شنیدی به عزای جدت چی میگن آقا ؟ میخوام ازت بپرسم  راضی هستی به نمیه شعبانتم از این به بعد بگن مهدی پارتی؟

پس کی میای آقا؟! کی میای؟؟!!

آقا به خدا مردم بسکه بهم گفتن  اهل بیت علیهم السلام گفتن از ما نیست کسی که تو شادیمون شاد نباشه .آقا باشه من از شما نباشم اما بیا آقا،  من حاضرم سرمو بزنی اما دیگه گریه نکنی . بیایی انتقامتو بگیری.آخه تا کی فقط تو گریه کنی همه بخندن؟؟ یه بارم میخوام ببینم تو میخندی ولو اینکه همه گریه کنن.

بیا مولای من بیا !!.....


[ یکشنبه 85/6/5 ] [ 12:0 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]
اقراء باسم ربک الذی خلق

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس ومونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموزصد مدرس شد

کوه حرا در اطراف مکه که هر ساله در ماه رمضان بر پاک ترین مرد زمانه آغوش می گشاید ، شاهد وقوع پدیده ای شگفت است ، دیوارها ، قطعه قطعه ی سنگ ها ، در نوای مناجات این مرد نرم شده اند ، در برابر روح پرستنده و بی آلایش او سر فرودآورده اند که ناگاه نوایی بس پرمهابت لرزه بر پیکره ی کوه می افکند ، ندایی که آن مرد را به نام می خواند و بشارت می دهد که از سوی خالق جهان به شرف نبوت شرافت یافته ، تا انسان های سرگشته در تاریکی های جهل را به روشنایی و نور راهبر شود . و این آغازی است بر رنج های بی شمار مردی که تا آن زمان محمد امین بود و پس از آن شب محمد رسول الله خاتم النبیین( ص) شد

رنج هایی که تنها شانه های استوار و ایمان نستوه او توان تحمل آن را داشت ، مردی که در تمام کائنات یگانه بود و براین یگانگی ، محبوب پروردگار عالمیان شد .

قریشیان ، تا آن زمان محمد را امین مکه می دانستند و در حل اختلافات او را حکم می کردند ،اما پس از آگاهی بر رسالتش ، به یکباره چون تمام دنیای خود را در برابر پیام رهایی بخش او در خطر دیدند با تمام قوا و با هر آنچه در توان داشتند علیه وی به پاخاستند ، ولی چه بیهوده تلاشی ، که آن کس را که خداوند عزیز گرداند اگر تمامی جهانیان گردآیند نخواهند توانست اندکی از عزت وی بکاهند ، و مشرکان بر اسرار و قدرت خداوند بس ناآگاه بودند و گذشت زمان این سرٌ خداوندی را بر آنان آشکار ساخت . ولی اینک با گذشت بیش از 1400 سال از بعثت آن بزرگمرد تاریخ بشریت و آخرین حلقه اتصال آسمان و زمین ، هنوز نوای تشکیک از سوی نه مشرکان که دینداران دیگر ادیان که بر دینداری خویش داعیه بسیار دارند شنیده و خوانده می شود ؛ و عجیب آنکه پیروان هر دین و آئینی ، قرآن و پیام رسول اکرم را نسخه برداری از کتاب آسمانی و دین و آئین خود می پندارند ، اینان دیدگان حقیقت بین خود را براین مسئله می بندند که استواری دین اسلام ، حق جویی و تازگی آن برای نومسلمانان حتی در دنیای پیشرفته غرب ، خود می تواند حجتی بر اصالت پیام رسول اکرم باشد

امروز

چشمهای ما

تنها یک پنجره

و یک روشنایی

به نام نور محمدی را می شناسد .

امروز

تنها یک آسمان

و یک گل

به نام گل محمدی را می شناسد.

امروز

تنها به یک شمیم

و یک عطر

به نام عطر محمدی خو گرفته است

از این روست

که مقاوم ایستاده ایم

و رو به یک پنجره و آسمان داریم

و در باغچه دستان همه مان

تنها یک گل روییده است.

دریا

ترانه ی تو را می خواند

زمین

آرزوی پاکی تو را دارد

و من

بر ماسه های ساحل دریا

می نویسم

جهان به مهربانی تو زنده است

یا محمد

آری مسلمانان، امروز روزی است که اسلام ، اکمل ادیان الهی بر پیامبر گرانقدر خدا فرستاده شد تا منجی زندگی انسانها گردد. به امید رسیدن به کمال به وسیله اسلام محمدی.


[ دوشنبه 85/5/30 ] [ 4:50 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

(( بنام حضرت حق))

** یا علی گفتیم و عشق آعاز شد **

از کعبه حق بانک جلى مى آید 
آوای خوش لم یزلى مى آید

 

بشنو که سروش وحى حق مى گوید
آغوش گشائید على
 (ع )مى آید

ولادت خجسته  مولود کعبه ، حیدر کرار ، فاتح خیبر ، شافع محشر ، ساقی کوثر ، مولای متقیان ، امیر مومنان ، حضرت علی علیه السلام  و  گرامیداشت مقام پدر و روز مددکار مبارک باد

تو ای خدای بزرگ، علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشقبازی و فداکاری را به ما بیاموزاند، چون شمع بسوزد و راه ما را روشن کند.

 و تو ای علی، حیات جاوید یافته‌ای، و ما مردگان متحرک آمده‌ایم تا از فیض وجود تو، حیات بیابیم. قسم به غم، که تا روزگاری که دریای غم بر دلم موج می‌زند، ای علی تو در قلب من زنده و جاویدی. قسم به عشق، که تا وقتی که قلب سوزانم می‌جوشد و می‌خروشد و می‌سوزد،
ای علی! تو مفهوم واقعی اسلام را در معرکه حیات نشان دادی، و برتری بی‌چون و چرای آن را بر مکاتب فکری دیگر ثابت کردی. تو و اعجاز شهادت را نشان دادی ، و انسان را از زیر بار اسارت جبر، و ذلت تسلیم آزاد کردی، تو پرچم رسالت بزرگی را به دوش کشیدی، رسالت انسانیت، حق و عدالت، مبارزه با ظلم و ستم، اسلام واقعی و تشیع حسینی، و هزاران مومن ملتزم مسئول گرد پرچم تو آمدند، و دست به مبارزه‌ای بی امان زدند، عده‌ای شربت شهادت نوشیدند و عده‌ای دیگر در انتظار شهادت، فداکاری و جانبازی می‌کنند.

ای علی عزیز! تو حسین را به ما شناساندی، تو رمز شهادت را به ما آموختی، تو نشان‌دادی که از آدم تا حسین، همیشه انسان، شایسته‌ترین محصول عالم خلقت را ،  برسم قربانی ؛ هدیه پروردگار عالم کرده است، تو ثابت کردی که حسین وارث همه نسلهای گذشته، مظهر همه فداکاریهای تاریخ، نتیجه تکامل همه بشریت است، و زیباترین و شایسته‌ترین و مهمترین هدیه‌ایست که انسان به پروردگار جهان تقدیم می‌دارد.
ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوتها به جنگ پرداختی با زر و زور و تزویر در افتادی، با تفکیر روحانی نمایان، با دشمنی غربزدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر، روبرو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند، اما تو با معجزه حق و ایمان به خدا، و صبر و تحمل دریا، و ایستادگی کوه، و برّندگی شهادت به مبارزه خداوندان زر و زور و تزویر برخاستی و همه را به زانو درآوردی.

من دیروزاز  برّش شمشیر تو  لذّت می‌بردم و عظمت  تو  را در قدرتت و کلامت می‌دانستم، ولی امروز عظمت تو را در عشق و ایمانت، در عرفانت ، در تنهائیت، در کوههای غمت، در دریاهای دردت مشاهده می‌کنم، هنگامی‌که دل دردمندت  می‌جوشد و می‌خروشد و سر به چاه کرده می‌گریی، من بیش از اندازه به تو احساس نزدیکی می‌کنم، هر چه بیشتر بهتو تهمت می‌زنند، و هر جه زیادتر ازتو بد می گویند ، و هر چه شدید‌تر شیعیانت  را زجر و شکنجه می‌دهند، عشق و احترام من به تو  شدیدتر و سوزان‌تر و عمیق‌تر می‌شود...
تو ای علی تو در بغض دل ، در بلور اشگ ، در  نبض لحظه ها ، در طپشهای دل ، در خلوص ایمان  ، در نماز نیاز ، دروضوی مرغابی ها ،  قیام درختان ،  رکوع آفتابگردانها، و  سجده چمن ، وشکفتن  گلها   و لرزش برگها و تسبیح سنگریزه‌ها،، در تابش  ماه ،و زیبایی ستارگان،  و عظمت آسمان ، و شکوه و هیبت طلوع و آیات اسرار آمیز غروب ، در ستیغ کوهای سر  به فلک کشیده ، در تلاطم  طوفانی اقیانوسها  حضور داری.

تو ای علی در جوش و خروش زنجیریان و محرومان، حیات داری. قسم به عدل و عدالت، که تا روزگاری که ظلم و ستم بر دوش انسانها سنگینی می‌کند، تو در فریاد ستمدیدگان علیه ستمگران می‌غرّی و می‌خروشی. قسم به شهادت که تا وقتی که فدائیان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می‌کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی

 ز لیلایی شنیدم یا علی گقت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه کم کم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعای کرد او هم یا علی گفت
یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم یا علی گفت
دلا بایست هر دم یا علی گفت
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
به هر روز به هر شب یا علی گفت
به هر پیچ به هر خم یا علی گفت
دمی که روح در آدم دمیدند
ز جا بر خاست آدم یا علی گفت
علی در کعبه بر دوش پیمبر
قدم بنهاد و آن دم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها گشت
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
نمی شد زنده جان مرده هرگز
یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
ز بطن حوت یونس گشت آزاد
ز بس در ظلمت یم یا علی گفت
به فرقش کی اثر می کرد شمشیر
شنیدم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده میشد؟
یقین آندم علی هم یا علی گفت


[ دوشنبه 85/5/16 ] [ 3:46 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

 ***    بسم الله الرحمن الرحیم *** 

 

خشونت از دیدگاه روان شناسی یعنی ناتوانی در کنترل خشم. بنابراین برخلاف آن که برخی خشونت را نشانه قدرت می دانند، نمایانگر ضعف و درماندگی فرد در مقابله با مشکلات و کنترل خود است و بدیهی است کسی که از کنترل حالات خود ناتوان است، فرد قدرتمند و موفقی در زندگی نخواهدبود.
خشم ازجمله هیجان هایی است که بطور طبیعی و ذاتی در همه افراد با تفاوتهایی وجود دارد و انسان در طول زندگی خود می آموزد و یا باید بیاموزد که هیجان هایش را تحت کنترل خود درآورد و در سطح متعادل نگاه دارد

قرآن ما را به کنترل انفعال خشم   سفارش کرده است، زیرا انسان وقتی خشمگین می شود فکرش از کار باز می ماند و قدرت صدور احکام و دستورهای صحیح را از دست می دهد و نیز در اثنای  خشم ، غده های چربی در کلیه، هورمون آدرنالین ترشح می کنند، این هورمون بر کبد اثر می گذارد و باعث می شود که کبد مقدار زیادی مواد قندی ترشح کند و این عمل باعث افزایش نیروی بدن انسان می شود و او را قادر می سازد که برای دفاع از خود، نیروی عضلانی لازم را به کار گیرد و افزایش نیروی بدنی به هنگام انفعال خشم ، باعث آمادگی بیشتر انسان جهت تجاوز فیزیگی به کسی که موجب بر انگیختن خشمش شده است می شود. از این رو به چند دلیل، حکومت بر نفس در حالت خشم مفید خواهد بود:

1- انسان، قدرت خویش را بر تفکر سالم و صدور احکام و دستورهای صحیح حفظ می کند و کاری انجام نمی دهد یا سخنی ابراز نمی کند که بعداً پشیمان شود.

2- انسان، تعادل جسمی خود را حفظ می کند بنابراین، تشنج جسمی ناشی از افزایش نیرو که آن هم نتیجه افزایش ترشح مواد قندی توسط کبد است، به او دست می دهد و به این ترتیب از دست زدن به اعمال خشونت آمیز مانند تجاوز فیزیکی به دشمن که اغلب در هنگام  خشم اتفاق می افتد، دوری می کند.

3- در دست داشتن کنترل حالت انفعالی  خشم و عدم تجاوز، اعم از جسمی یا لفظی، به دیگران و تداوم رفتار نیک و توأم با آرامش نسبت به مردم، قاعده باعث ایجاد آرامش در طرف مقابل می شود و خود او را نیز وا می دارد که به خود بیاید و آرامش خود را باز یابد و این مسأله بدون شک منجر به جلب دوستی و محبت مردم می شود و به طور کلی به حسن روابط انسانی کمک می کند.

4- حکومت کردن بر انفعال خشم از نظر بهداشتی نیز سودمند است، زیرا این کار همان طور که قبلاً اشاره کردیم، انسان را از بسیاری از امراض جسمی که معمولاً در نتیجه انفعالات شدید به وجود می آیند، دور می سازد.

خداوند نیز به افرادی که برخشم خود غالب شوند، وعده ثوابی عظیم داده است. "بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی عشقی که پهنای آن آسمانها و زمین را فرا گرفته و برای پرهیزگاران مهیاست آنهایی که از مال خود به فقرا در حال وسعت و تنگدستی انفاق کنند وخشم و غضب فرو ننشانند و از بدی مردم در گذرند (چنین مردمی نیکوکارند) و خدا دوستدار نکوکاران است." (آل عمران،  آیه 133و134

دیدگاه  بزرگان دینی ، علما ، حکما ، فیلسوفان و مشاهیرعلم و فرهنگ و  ادب دنیا را  در مورد  خشم و نکوهش آن.

نبی مکرم اسلام ، حضرت محمد (ص):

نیرومندی به به زور بازو نیست ، نیرومند کسی است که به خشم خود غالب آید.

آن کس که خشم را از سرزمین دلش برکند و به نفس خویش چیره شود از بزرگان بنی ادم است.

خشم از آتش است ، با آب آن را فرو نشنانید .

مولای متقیان امیرالمومنین علی (ع) :

خشم و غضب خرد را تباه می کند و انسان را از درستی دور می سازد.

شجاعت از آن کسی ست که خشم خود را با آب حلم فرونشاند.

امام جعفر صادق (ع):

از خشم و غضب بپرهیزید ، زیرا غضب شخص را به مذلت پوزش طلبیدن وادار می سازد.

سعدی :

مرد نه آن است که حمله اورد ، بلکه مرد آن است که در وقت خشم  خود را بر جای بدارد و پای از حد انصاف بیرون ننهد .

سیسرون :

نفرت همان خشم و غضب است که روی هم انباشته شده است.

غضب و خشم کلید هرشری ست.

بقراط حکیم :

بردباری در زمان خشم و خوشروئی در هنگام عسرت مشگلترین کارهاست.

استاهل :

چیزی که جبران ناپذیر است خشم مهار نشده است.

مونت نین :

تنبیه در هنگام خشم اصلاح نیست ، بلکه انتقام است.

بوذرجمهر:

انسان باید که تیزی آتش خشم را به آب حلم فرو بنشاند و شیطان هوس را با افسون خرد در شیشه کند و بنای کارها را به لطف بنهد.

فیثاغورث :

خشم با دیوانگی آغاز میشود و با پشیمانی پایان می پذیرد.

والتر پوپ:

خشمگین شدن  انتقام خطاهای دیگران را از خود گرفتن است .

لابرویر:

خشم یک کینه مکشوف و موقتی ست ، ولی کینه یک خشم دائم و محفوظ است.

گوستاولوبون :

دقیق ترین ارواح بشر به محض اینکه در قلمرو تعصب قدم گذاشت قدرت باریک بین و تعقل خود را از دست میدهد.

رسه گور :

غضب نابیناترین ، شدیدترین و زشت ترین ناصحان است.

در پست بعدی که آخرین قسمت این مبحث هست ، چگونگی مقابله و کنترل و مدیریت خشم را با هم خواهیم آموخت


[ جمعه 85/4/16 ] [ 2:16 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

مو کنان مویه کنان گل می برند    یاس را از پیش بلبل می برند

ای مدینه شهر پیغمبر سلام     

ای هماغوش غم حیدر سلام

السلام ای شهر قران و نزول     

ای که دیدی آه زهرای بتول

السلام ای مهبط عشق و شهود 

السلام ای خانه یاس کبود

 

مدینه ! ای مدینه !

امشب از خانه ای برایمان بگو که کانون عشق ورزی و ایثار بود. از خانه ای که شجاع ترین بابای علم و مهربانترین مادر دوران در آن زندگی می کردند. از کودکانی که هر کدام به درجه ای از زیبایی و کمال و فضیلت بودند که نام شان از آسمان برایشان انتخاب می شد. از خانه ای بگو که با همه مهربان و صمیمی بودند و غذای خود را و هر آنچه داشتند در راه رضای خدا هدیه می دادند.از خانه ای بگو که فرشتگان عالم هم هنگام ورود به آنجا از صاحبخانه اجازه می گرفتند.از خانه ای که حرمتش شکسته شد.از دری که سوزانده شد....از علی بگو. از زهرای مرضیه.

مدینه تو دیده ای که چگونه در خانه ای در محله بنی هاشم آتش زده شد:

آتش بر آشیانه مرغی نمی زنند      

گیرم که خانه خانه بنت الهدی نبود 

بگو که چه کسانی و چگونه به صورت زهرا سیلی زدند؟ هر چند که صورت سیلی خورده اش را به کسی نشان نمی داد، اما تو خوب شاهد بوده ای. تو خوب جای سیلی را دیده ای.تو فرود آمدن تازیانه ها را مشاهده کرده ای و از بازوی ورم کرده خبر داری.تو صدای ناله کودکان را شنیده ای زمانی که مادر پشت در بود، زمانی که در می سوخت. زمانی که مادر زمین افتاد و زینب دردانه داشت با چشمان اشک آلود نگاه می کرد. تو صدای فریاد زهرا را شنیده ای. تو برای اولین و آخرین بار شاهد بستن دست های بزرگ مرد تاریخ بوده ای که در تمام عمر خود از هیچ میدان مبارزه ای شکست خورده بر نگشت.

بگو مدینه! بگو از چیزهایی که دیده ای و از ناله هایی که شنیده ای.

السلام ای آشنای فاطمه  

قصه گواز ناله های فاطمه

بگو وقتی با لگد به در زدند چه بر سر پهلوی زهرا آمد؟ بگو که چگونه در حالی که هنوز اضطراب و درد اصابت لگد آرام نشده بود به ضربت سیلی به زمین افتاد.

مدینه بگو از همسری که وقتی با آن همه درد به خود آمد و همسرش را کنار خود ندید دنیا پیش چشمش تیره و تار شد. بگو چگونه پیش چشمان کودکی مادرمهربانی به زمین افتاد؟

بگو که چگونه مادر را نگاه می کرد و اشک می ریخت و چگونه دست مادر را گرفته بود؟

کوچه ای که ماه را سیلی زدند

آسمان را پرده نیلی زدند

جای جایت بوی کوثر می دهد

بوی سوز و اشک حیدر می دهد

مدینه تو شاهد بودی که چگونه امیرالمومنین را غریبانه می کشیدند. مدینه تو شاهد بودی که وقتی ناله زهرا بین در و دیوار بلند شد؟ شیرمرد میدان های نبرد چه حالی یدا کرد!!

توشاهد بودی که وقتی چشم علی به صورت نیلی شده زهرایش افتاد، چه حالی پیدا کرد! و وقتی داشت غریبانه بدن زهرایش را غسل می داد و دستش به بازوی ورم کرده رسید چگونه اشک می ریخت، چگونه از دل آه می کشید و ناله می کرد!!

تو شاهد بودی که چگونه شب ها بچه ها را یکی یکی می خواباند و از خانه بیرون می آمد و کنار قبر زهرا گریه می کرد.

امروز از بقیع برایمان حرف بزن. بگو حرفهایی که صد ها سال در سینه داری..برایمان از مزار مادر مان  بگو. بگو کجا پیدایش کنیم ؟

هزار ساله کوچه ها      پر میشه از عطر یاس

اما مکان اون گل          مونده هنوز ناشناس


[ چهارشنبه 85/4/7 ] [ 4:54 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

                          

سلام دوستان عزیز

اگر فراموش نکرده باشید در پست ماقبل  براتون در مورد خشم و عوارض ناشی از آن  نوشته بودم و نیز قول داده بودم که در پست بعدی دیدگاه بزرگان دین ، حکما ، فلاسفه و مشاهیر علم و فرهنگ و ادب جهان را در این رابطه بیان کنم . اما چند نفر از  دوستان عزیزی که برای اون پست نظر گذاشته بودند ازمن خواسته بودند قبل از آن به بررسی خشم از دیگاه قرآن و نیز  روانشناسی خشم و راههای مقابله با آن بنویسم. لذا من هم تصمیم گرفتم در این پست ابتدا به روانشناسی خشم بپردازم و انشالله اگر عمری باقی بود در پست بعدی در خصوص مدیریت خشم ، راههای صحیح بیان خشم از دیدگاه قرآن و روانشناسان مطلب را ادامه بدهم . انشالله که این مطالب به همه ما  در  اصلاح رفتارهای فردی و نیز بهبود  روابط خانوادگی و اجتماعی کمک کنه تا در پناه آرامش حاصل از آن زندگی سالم و موفقی داشته باشیم .  

همه می دانیم خشم چیست و آن را احساس کرده ایم: چه زمانی که یک ناراحتی گذراست و چه هنگامی که عصبانیت تمام عیار است. خشم یکی از عواطف کاملاً معمولی و اغلب سالم است. اما هنگامی که از کنترل خارج شود و چهره ای مخرب به خود گیرد مشکلاتی را در محیط کار، روابط خصوصی و کیفیت کلی زندگی ما به وجود می آورد. این مطلب به شما کمک می کند خشم را بهتر درک و مدیریت و کنترل کنید.

فطرت خشم

براساس تعریف دکتر چارلز اسپیلبرگر روانشناسی که متخصص مطالعه خشم است: «خشم حالتی عاطفی است که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر می کند.» مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیست شناختی است. وقتی عصبانی می شوید ضربان قلب و فشار خون شما بالا می رود و نیز سطوح هورمون های مربوط به انرژی مانند آدرنالین و نورآدرنالین افزایش می یابد. علت خشم می تواند هم رخدادهای بیرونی و هم درونی باشد؛ شما می توانید از دست شخص بخصوصی عصبانی باشید (یک همکار یا رئیس) یا یک رویداد (یک گره ترافیکی، یک پرواز لغو شده) یا خشم شما می تواند به دلیل نگرانی و تشویش در باره مسایل شخصی تان باشد. خاطره رخدادهای دردناک و خشم آور نیز می تواند احساس های عصبانیت را برانگیزد.

بیان خشم

راه غریزی و طبیعی بیان خشم پاسخ دادن تهاجمی است. خشم یک پاسخ تطبیقی به تهدیدهاست و الهام بخش احساس ها و رفتارهای قوی و اغلب تهاجمی است که به ما اجازه می دهد در صورت مورد حمله قرار گرفتن بجنگیم و از خود دفاع کنیم. بنابر این می توان گفت یک مقدار عصبانیت برای زنده ماندن ما لازم است. از سوی دیگر، ما به طور فیزیکی نمی توانیم به هر شخص یا شئ ای که ما را ناراحت می کند حمله کنیم و ضربه بزنیم؛ قوانین، هنجارهای اجتماعی و عقل سلیم برای میدان عمل خشم ما حد و حدودی می گذارد. مردم طیفی از فرآیندهای خودآگاه و ناخودآگاه را برای دست و پنجه نرم کردن با احساس های خشم شان بکار می برند. سه رویکرد مهم در مواجهه با خشم عبارتند از: بیان کردن، سرکوب کردن و آرام کردن. بیان احساس های خشم شما به صورت تأکیدی- و نه تهاجمی- سالم ترین راه بیان عصبانیت است. برای انجام آن، باید بیاموزید چگونه می توانید روشن کنید نیازهای شما کدام است و چگونه برطرف می شوند، بدون این که به دیگران آسیبی برسد. بیان یک موضوع با تأکید ،به معنای فشار آوردن یا درخواست شدید نیست؛ بلکه به معنای محترم شمردن خود و دیگران است. خشم را می توان سرکوب کرده و سپس آن را تبدیل یا جهت آن را تغییر داد. این زمانی است که به اصطلاح خشم را «توی خود می ریزید»، دیگر به آن فکر نمی کنید و روی چیزی مثبت تمرکز می کنید. هدف این است که خشم خود را سرکوب کرده یا جلوی آن را بگیرید و آن را به رفتاری سازنده تر تبدیل کنید. خطر چنین پاسخی این است که اگر اجازه بیان خارجی به آن داده نشود، خشم به درون شما متوجه می شود. خشم متوجه شده به درون ممکن است سبب فشار خون بالا، یا افسردگی شود.

خشم بیان نشده می تواند مسایل دیگری ایجاد کند. برای مثال می تواند منجر به بیان بیمارگونه خشم مانند رفتار انفعالی- تهاجمی شود. (این گونه رفتار مانند «تلافی کردن» غیرمستقیم سر کسی است که موضوع به وی مربوط نمی شود و از رویارویی مستقیم دوری می شود). رفتار انفعالی- تهاجمی همچنین می توان به شخصیتی که به نظر می رسد به طور دایم عیب جو و متخاصم است منجر شود. کسانی که دایماً دیگران را تحقیر می کنند، از همه چیز ایراد می گیرند و تفسیرهای عیب جویانه می نمایند، هنوز نیاموخته اند که چطور خشم خود را به طور سازنده بیان کنند. تعجبی نیست که آنان کمتر روابط موفقیت آمیزی با دیگران دارند.

و سرانجام شما می توانید درون خود را آرام سازید. این به معنای آن است که نه فقط رفتار خارجی خود را کنترل می کنید، بلکه حتی واکنش های درونی خود را نیز کنترل می نمایید و گام هایی در جهت پایین آوردن ضربان قلب برمی دارید، خود را آرام می سازید و می گذارید احساس ها فروکش کنند. همان طور که دکتر اسپیلبرگر اشاره می کند: «زمانی که هیچ کدام از این روش ها کارساز نباشند، آن وقت کسی یا چیزی آسیب خواهد دید.»


[ سه شنبه 85/3/30 ] [ 12:10 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

بیا با گل شقایق بزنیم تو باغ سینه   

یا با کاروان دل ، یه سفر بریم مدینه

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده فاطمه الزهرا

اشک نیمه شب چون باران پاک است و پاک‏کننده . و اگر از چشم    فاطمه ببارد مى‏تواند هستى را زیرو رو کند و هر شب تیره و تارى را به سحر برساند

شهادت مظلومانه  ام الائمة المنتجبین، بنت رسول الله الامین، الصدیقه الشهیده، المظلومة المقهورة، فاطمة الزهراء (س) سیدة نساء العالمین  را به پیشگاه حضرت ولی عصر (عج) وعاشقان اهل بیت علیهم السلام  تسلیت  عرض می کنم

فاطمیه فصل تجدید غم است

بر لب شیعه سرود ماتم است

فاطمیه حرمت حیدر شکست

فاطمیه پهلوی کوثر شکست

فاطمیه وقت آه و درد بود

فصل داغ و غربت یک مرد بود

فاطمیه حجله غم بسته است

ساقی کوثر به غم بنشسته است

اى امانت چند روزه خدا در خاک! تو از آغاز دل بسته پرواز تا فراسوى افلاک بودى. چندى به رسم معرفت‏آموزى خاکیان، پاى بدین سراى پریشانى نهادى تا اوج عروج آدمى و راز خلقت زن رادرتو بنگرند.

به همسرى کسى درآمدى که زان پیش دنیا را سه طلاقه گفته بود. کسى که دستش از درهم و دینار تهى بود و دلش به ایمان و یقین پُر.
... هر چند در بهار عمر، مصیبت‏هاى توان فرساى دهر، جان جوانت را خست و دل مهربانت را شکست، ولى کرختى پاییز یأس هرگز راه بر پر پرواز بلند توکلت نبست.

اى راز دار دلشوره‏هاى على! روشن‏ترین ستاره شب‏هاى بى چراغ مدینه! پس از تو حضرت بوتراب جز بر بالش سنگى اندوه نخفت و درد و داغ دلش را جز به چاه راز دار کوفه نگفت.
... بى تو على بى سامان و آتش به جان نشست. شکیب از کف نهاده و در چنگ فتنه‏ها ایستاده، با سینه‏اى مجروح و خسته و با غصه‏اى به بى نهایت پیوسته...

سلام بر تو، روزى که به عالم خاک گام نهادى؛ روزى که به افلاک پر کشیدى؛ و روزى که چون خورشید تابناک، در عرصه قیامت، قامت مى‏کشى.

باز باران  ! باز باران بی صدا

می چکد  در حجم سرد کوچه ها

کوچه های بی تفاوت از عبور

کوچه های خالی از سنگ صبور

کوچه ها احساس را گم کرده اند

چینه هایش یاس را گم کرده اند

کوچه بی یاس یعنی انجماد

بر خزان کیشان ، هماره انقیاد

کوچه ها فریاد را نشنیده اند

قصه بیداد را نشنیده اند

ساکنان با دیو و دد خو کرده اند

فتنه های خفته را رو کرده اند

کوچه ها ! ققنوس آتش  زادتان

شد خلاص از شعله ی بیدادتان

این شما و شهر و این شهر شما

شهر خالی از خدا  بهر شما

ای شمایان ، ای شمایان دروغ !

ااین شما و ناخدایان دروغ !

شهر خالی از صدا، مال شما

خوان الوان ریا ، مال شما

اِی اهالی  فریبستان هیچ

گمرهان سیب سیبستان هیچ

رفت خورشد و نشد پروایتان

با چه روشن می شود فردایتان ؟

تا شما مشتاق از این تیره شبید

ناشناس حرمت ام ابید

لیلة القدر از کف ایام رفت

مطلع الفجر از کف ایام رفت

موکنان ، مویه کنان ، گل می برند

یاس را از پیش بلبل می برند

منخسف شد چون عذار ماه ماه

بعد از این خورشید می موید به چاه

بعد از این خورشید می ماند غریب

می تراود از لبش امن یجیب

لانه خالی از کبوتر شد دریغ !

خالی از عشق پیمبر شد دریغ !

بعد تو شعری که در چشم تر است

چادرخاکی و مسمار در است

مثنوی ! ای مثنوی ! فریاد کن

بغض صدها ساله را آزاد کن

یاد کن از شعر زهرا ای نسیم

انً مولانا علیً مستقیم

باز باران ! باز باران بی صدا

می چکد در حجم سرد کوچه ها...

              ((محمد علی جعفریان))                                        


[ جمعه 85/3/19 ] [ 9:20 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

(( هو رئوف الرحیم ))

امشب که کند فخر به شبهای دگر

آورد فلک اختر زیبای دگر

این زینب کبری ست به دامان علی

یا ختم رسل گرفته زهرای دگر

کربلا دریادها می مرد اگر زینب نبود      شیعه می پژمرد اگر زینب نبود

السلام علی قلب صبور زینب ( س )

میلاد با برکت دخت گرامی  زهرا  (س) و علی (ع )

پرستار کربلا ، عقیلة العرب ،  اسوه صبر و استقامت ، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، و روز گرامیداشت مقام

  پرستار بر همگان مبارک باد

 

زینب، تو، از کجاوه ی بلند ماه، والاتری و از ترجمه ی عمیق عشق، برتر. با کدامین لغزش قلم می توان تفسیرت کرد. ای بلندای نورانی. و ما غرق در دردهایی که همیشه می سوزاندمان، تو را در لحظه هایمان می کاویم.

ای همیشه نام تو بر جهان تابان، صدای زنگ کاروان توست، که می لرزاندمان. دست به استغاثه برداشته ایم و می شنویم، صدای گام های خودمانی تری را که از روحمان، به خودمان، آشناتر است.

و پرستار همان ترجمه عشق، هجای نور و تندیس الفت و انس. که روحی پر ستاره دارد و دلی سر ریز از باران ستاره. همیشه با غربت و غریبی ناآشناست، چون همیشه زینب (س) را دارد. و تو، همیشه بر پلکانی از نور، در فراسوی افق، پرستار را نظاره می کنی. تا ابد. تا آنجا که همیشه نور است و روشنی.

                  

ای فروغ تابنده کوثر! ای پرستار شهادت! تو بانوی فصاحتی و اعجاز. نطق آتشین تو قلب سنگی کوفیان را ذوب کرد، اشک از چشمان آنها به راه انداخت و به سینه های کویری شان گسیل داشت. تو فرزند کوثری! تو جرعه ناب کوثری! نامت همیشه درس آموز عزت و یادت هماره الهام بخش شرف و مردانگی باد.

سلام دوستان گرامی

        اینبار می خواهم برای شما از خشم و پیامدهای ناخوشایند آن بنویسم . همه ما کمابیش با اینحالت آشنا هستیم و شاید بارهای بار تلخی به جا مانده از آن را چشیده ایم و دچار حسرت و تاسف عوارض ناشی از خشم خود شده ایم .

آنچه که مسلم است زندگی برکه ای آرام نیست ، بلکه همانند دریاست ، گاه آرام و زیبا و فرح بخش ، و گاه طوفنده ومتلاطم و  . مهم این است که ما بتوانیم در همه حال کشتی نفس خود را از میان طوفانها و موجهای سرکش دریای زندگی به سلامت عبور دهیم و به ساحل آرامش برسانیم . هیچ فکر کرده اید شما چقدر در این زمینه مهارت دارید ؟ فکر کرده اید تا چه حد میتوانید خودتان را در حالت خشم کنترل کنید ؟ خوب فکر کنید ، ببیند آیا وقتی چیزی مخالف میل شماست  و موجب عصبانیت شما می شود آیا این شمائید که مهار نفس اماره را به دست می گیرید یا اینکه خشم است که مهار شما رو به دست می گیرد و از خود بی خود تان می کند ؟

خشم ممکن است در ابتدا فقط یک عکس العمل و یا یک حالت دفاعی باشد ، اما اگر مهار نشود تبدیل به نفرت می شود . با چشم خشم حقایق را نمی توان دید .دیدگان خشم برای دیدن خوبیها کور است ، خشم مهار نشده در دل ریشه می دواند و در دل و جان آدمی گیاه مسموم  نفرت را می رویاند . و هرچه از عواقب آن غافل تر شویم و هرچه به آن بها دهیم و فرصت جولاندهی به آن بدهیم ، این گیاه مسموم بالنده تر می شود و فضای دل و جان را بیشتر و بیشتر مسموم می کند . در فضایی که نفرت نفس می کشد خصایص و فضایل انسانی که برای رشد و شکوفائی نیاز به هوایی پاک دارند نابود می شوند . ریشه های ایمان و اخلاق در همنشینی با ریشه های نفرت می خشکد ، چشم عقل کور و گوش جان کر می شود ، مهرو و عطوفت ودوستی در دل می میرد ، در این فضای مسموم روح حقیقت بین و حقیقت جو ، یا همان من الهی  رو به انحطاط میرود . اینجاست که دیگر این ما نیستیم که حرف می زنیم ، این ما نیستیم که تصمیم میگیریم . این ما نیستم که عمل می کنیم . بلکه این نفرت است که به شکل شیطانی فریبکار بر همه وجود ما تسلط پیدا می کند و حاکم مطلق بر همه رفتار و گفتار و کردار ما میشود .

خشم و نفرت حربه های شیطان برای تسلط بر قلوب مومنین است و چون تسلط یافت به قلع و قمع همه خوبیها و ارزشهای وجود آدمی می پردازد . حسادت ، افترا ، تهمت ، غیبت ، خیانت ، خشونت ، خودخواهی ، خودبینی ، نامردمی ، نفاق ، بدبینی ، کج اندیشی ، عیب جوئی  ، کج خلقی ، لجاجت ، فریبکاری ، مردم آزاری ، تقلب ، هتک حرمت ، پرده دری ،  ریا ................ همه و همه دست آورد های خشم و نفرت است که  به مرور و بی انکه متوجه باشیم  جایگزین صفات عالی انسانی همچون : انسانیت ، مروت ،صداقت ، تدین ، اخلاق ، انفاق  ، ایثار ، اخلاص ، گذشت ، فداکاری ،  خیرخواهی ، دیگر خواهی ، ستر عیب ، چشم پوشی ، راز داری ، حفظ حرمت ، آبرو داری ،  خوش بینی ، خوش خلقی ،‌ همدلی ، همفکری ، همستگی، ملایمت ، ملاطفت ، محبت ، مهر ورزی ، عشق ، دوستی ، صفای باطن ، همدلی ...................خواهد شد . کسی که خودش را تسلیم خشم و نفرت می کند  به مرور تبدیل می شود به موجودی خمود ه  و ناشاد و دلمرده و افسرده ، طبیعتا چنین کسی از زندگی هیچ لذتی نمی برد ، و بیشتر از اینکه با خشم و نفرتش  به دیگران لطمه بزند به خود صدمه میزند ، چون محبت دیگران را جذب نمی کند ، خوبی ها رو نمی بیند ، قلبش چون آئینه ای غبار گرفته و تیره ست که نور ایمان در آن منعکس نمی شود ، طعم خنده و شادی را نمی چشد ، از مهربانی بی بهره است و در یک کلام  چنین کسی مطرود خدا و خلق خداست

امیدوارم این نوشتار تلنگری باشه برای همه ما ، که بیشتر فکر کنیم و با مهار خشم خویش  مانع آزار خود و دیگران شویم واز فرصت بسیار کوتاهی که برای زندگی ، برای با هم بودن ، برای دوستی و محبت داریم به خوبی استفاده کنیم  و با کظم غیض و چشم پوشی از خطای یکدیگر به صفات حمیده  در وجودمان و تعالی روح خود بیافزائیم تا هم  ار آرامش روحی و روانی برخوردار باشیم ، هم محبوب دیگران باشیم و در درجه بالاتر محبوب خدای سبخان که خود فرمود: الذین ینفقون فی السراء و الضراء والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس ، والله یحب المحسنین . انشالله

برای درک بیشتر این مطلب انشالله در پست آینده برایتان سخنان نغز بزرگان دینی ، حکیمان و فرزانگان و فرهیختگان جهان را در باب خشم  خواهم نوشت

حرف آخر : تورو خدا نیائید تذکر بدید مطلبت طولانی بود ، کمتر بنویس ، چون خودم میدونم طولانی شد ، اما باور کنید بعضی از مطالب  رو هیچ جور نمیشه خلاصه کرد و نیز نمیشه دو قسمتش کرد . اینه که خواهشاً اینبار چشم پوشی کنید و حتما تمام و کمال بخونید . برای صرفه جوئی در هزینه هم میتونید سیوش کنید و در حال آف لاین بخونید . ضمنا خواهش می کنم هرچه به نظرتون میرسه  و به تکمیل این مقاله کمک میکنه حتما برام بنویسید  تا به سرمایه های فکری و اخلاقی من هم افزوده بشه . در پناه حضرت دوست 

 


[ سه شنبه 85/3/2 ] [ 12:33 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]

جهت کسب اطلاعات بیشتر روی عکس کلیک کنید

** هوالودود **

طرح ختم صلوات به

نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج)

و سلامتی ایشان

نحوه اجرای طرح:

ثبت نام هر لیست 313 نفر به عدد یاران آقا امام زمان (عج)

تعداد ذکر صلوات روزانه به إزاء هر یک از عزیزان 314

(امام زمان (عج) + 313 نفر یاران ایشان )

تاریخ شروع طرح 1 / 3 /1385 به مدت 110 روز تا روز نیمه شعبان شنبه 18 شهریور

تعداد گلهای صلوات هدیه شده با توجه به شرح بالا و برای هر لیست

۱۰۸۱۱۰۲۰=314*313*110

طرح ختم صلوات

انشاء الله

عزیزانی که

( اعم از وبلاگ نویس و غیر وبلاگ نویس و خانواده‌هایشان )

تمایل به ثبت نام دارند حتما پیام بگذارند که نیت 313 نفر صحیح واقع شود

لطفاً در اطلاع رسانی این طرح شریک شوید اجرتون با آقا امام زمان (عج)

دریچه ای به سوی ملکوت

 

از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد،

خدا گفت: نه!

رها کردن کار توست. تو باید از آنها دست بکشی.

از خدا خواستم تا شکیبایی ام بخشد،

خدا گفت: نه!

شکیبایی زاده رنج و سختی است.

شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است.

از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد،

خدا گفت: نه!

من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری.

از خدا خواستم تا از رنج هایم بکاهد،

خدا گفت: نه!

رنج و سختی ، تو را از دنیا دورتر و دورتر، و به من نزدیکتر و نزدیکتر می کند.

از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد،

خدا گفت: نه!

بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی.

من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم و باز گفت: نه.

من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.

از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند.

و خدا گفت: آه، سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم

 

(( الهی سینه ای ده آتش افروز ))

الهی سینه ای ده آتش افروز

در آن سینه دلی وان دل همه سوز

هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست 

دل افسرده غیر از آب و گل نیست  

دلم پرشعله گردان ، سینه پردود 

زبانم کن به گفتن آتش آلود

کرامت کن درونی درد پرور 

دلی در وی ، برون درد و درون درد

به سوزی ده کلامم را روائی

کز آن گرمی کند آتش گدائی

دلم را داغ عشقی بر جبین نه

زبانم را کلامی آتشین ده 

سخن کز سوز دل آبی ندارد

چگد گر آب از او ، آبی ندارد

دلی افسرده دارم سخت بی نور

چراغی زو به غایت روشنی دور

بده گرمی دل افسرده ام را

فروزان کن چراغ مرده ام را

ندارد راه فکرم روشنائی

زلطفت پرتوی دارم گدائی

اگر لطف تو نبود پرتو انداز

کجا فکر و کجا گنجینه راز

زگنج راز در هر کنج سینه

نهاده خازن تو صد دفینه

ولی لطف تو گر نبود به صدرنج

پشیزی کس نیابد زآنهمه گنج

چو در هر کنج صد گنجینه داری

نمی خواهم که نومیدم گذاری

به راه این امید پیچ در پیچ

مرا مهر تو می بایدی دگر هیچ

                                                    

                        & وحشی بافقی &

                        


[ یکشنبه 85/2/24 ] [ 11:51 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
دوستان










بازدیدهای وب
امروز: 13
دیروز: 67
تاکنون: 462595
تعداد یادداشت ها: 131
موسیقی وب