• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : در سوگ ياس كبود مدينه
  • نظرات : 25 خصوصي ، 126 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     
    + علي 

    با سلام

    اميدوارم در كارهايتان به خصوص تبليغ موفق باشيد

    حق يار و ياورتان باد

    + علي 

    كجاست مدينه ؟ ميپرسد دل غريبم وتو شايد ميگويي شهر سوزان مردمان ساده ! شهر نخل هاي پر خرما ، ....نه! شهر پيامبر ! اما دلم نميپذيرد تعريف ساده تورا ! چه ، غربتش را كجا معنا كردي تو؟ تو كجا گفتي مدينه يعني عشق ...تو كجا گفتي مدينه يعني كوچه هاي بني هاشم ؟ ...تو كجا نشانم دادي آن خانه ي رويايي را كه مركز همه خوبي هاي عالم بود. خانه اي كوچك ته كوچه عشق !
    . بگو برايم كه چه شاد شدي آن زمان كه بين مردمانت پيوند برابري وبرادري برقرار شد ! بگو ! بازهم از معرفت مردمانت بگو...
    از روزگار غمت بگو مدينه ! از شهداي احد...نه كمي عقب تر ! از رشادت علي در بدر برايم بگو .
    كمي بخند مدينه ! از عشق برايم بگو ! از عشق علي ! از حيا وشرم علي براي درخواست همدمش زهرا ! معنا كن برايم لبخند رضايت زهرا و خوشحالي پيامبر را ! ....آن عروسي ساده ، آن پيوند آسماني را برايم معنا كن مدينه!
    برايت ماجراي غدير را گفته اند؟ پس توهم برايم بگو . بگو از راز دستي كه به نشانه ولايت بالا برده شد. بگو عهد كردن يعني چه ؟ برايم پايبندي به عهد را معنا كن !
    ! و از آن رازي بگو كه بابا در گوش دختر گفت و چهره دختر گل انداخت ! بگو پيوند بابا ودختر ناگسستني است ! بگو دختر طاقت درد بابا را ندارد!حق داري مدينه ! درد آور است ! چه كشيدي وقتي ديدي علي را كه وجودش وقف اسلام بود كنار زدند! ته دلت چه بود وقتي همسر زهرا ، صاحب ذوالفقار و جانشين پيامبر را از حق ولايت محروم كردند. ميدانم. درد آورتر وقتي بود كه سكوت علي را براي حفظ اسلام ديدي ! ........چه كشيدي تو مدينه !
    بغض گلويت را رها كن ! بگو وقتي زهرا را نامردان روزگار تحقير كردند، وقتي فدك را غصب كردند، علي چه كشيد. ....ميگريي مدينه ؟! ياد سيلي بر گونه زهرا افتادي؟ هق هق گريه ات را ميشنوم ! ياد در و ديوار...واي مدينه ، چه كشيد زهرا...نه ! چه كشيد مولا ! ....چه كشيد در وديوار كه آه زهرا را پنهان كرد در سينه اش !
    ! چه دل پري داري ! ولي باز هم برايم بگو...بگو از بگو ..فرياد بزن كه زينب بي مادر چه كند؟ ! وصيت زهرا چه مسئوليتي گذاشت بر شانه اش !از اشك هاي فرو خورده فرزندان زهرا بگو....كه تو آگاهي از قبر زهرا ومن ...خوش به حالت ! چه لياقتي ! .......

    دلم خاكستري رنگ است امروز
    هواي خانه با من در سكوت است
    اگر چه در كمين ، شب ايستاده ست
    سمج تر ، عصر دلتنگ است امروز
    نمي خواهم دگر از عشق گويم
    و يا سردي به روح تو ببارم
    و يا آتش به دست تو سپارم
    همه انديشه هايم ذوب گشته
    اميد سبز بودن هم ندارم
    شگفتا روح سرسختم ، ايستاده ست !
    شكستن ، مايه ننگ است امروز
    نمي دانم كه تا كي تاب دارم
    اميد از روزهاي ناب دارم !
    از اين آشفتگيها خسته گشتم
    نمي گويم ولي بيهوده گشتم
    دل از تنهايي ايام خسته ست
    در باغ جواني حيف ، بسته ست !
    همه گويند : تقصير از توست !
    دلت سنگ است و روح تو مريض است !
    ولي فرياد ، فرياد
    دل من پر زباران است امروز

    ضمن عرض ادب و سلام خدمت شما خواهر بزرگوار

    بار الهي خودت حافظ و حامي همه دل خستگان

    باش.

    فاطمه! اى زاير قبر شهيدان!

    تو گلواژه شهادتى. تو بهشتيان را جلودارى. تو مظهر حيايى. چه كسى‏را رسد كه فرداى قيامت در مسيرت سر بر آرد

    فاطمه! اى واژه خوشبختى!

    تو واژه خوشبختى را معنا بخشيدى. تو توحيد را خانه‏دارى كردى

    فاطمه! اى ام‏ابيها!

    تو پاره تن پدر بودى. تو را مى‏بوسيد و تو نيز مى‏بوسيدى. مى‏بوييد، به‏جاى خويش مى‏نشاند، آخرين وداعش با تو بود و اولين خير مقدم ازتو. چرا تو عزيزترين مردم برايش بودى؟ آيا چون فقط دخترش بودى!او كه دختران ديگر نيز داشت. تو را از بهشت گرفته بود و دامنت‏جايگاه شكوفه‏هاى سرخ ولايت كبراى حق بود. تو جوابگوى پرسشى‏بودى كه ديگران مانده بودند. بازو و پهلويت، نشان از مرزبانى حريم‏ولايت و امامت دارد.

    فاطمه! اى بزرگ‏بانو!

    اى نام تو، جامع كمالاتت كه گوياى عصمت آتش‏سوز توست. اى آن كه‏دامنت، رسالت‏سردار توحيد را پرورد. اى آن كه مهر رخت،خورشيد فروزان مريم و آسيه و خديجه را فزونتر است : چرا كه‏جهان بانوان را تو سرورى. اى آن كه شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشيده‏اى. اى آن كه بر گرده گيتى، دوريحانه مصطفى(ص) را مادرى، پس نقش‏آفرين كربلاى 61 تويى; آرى‏تويى. اى آنكه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم‏خدايى، تو جلوه‏گاه رضاى حقى.

    و تو اى نامت، زينت‏آراى آستانه بهشت، تو چه ديدى؟ چه كشيدى كه‏جز خداى، خبر ندارد! آن فرشته كه تسليت‏بخش دل آزرده و به‏غم‏نشسته‏ات بود، چه مى‏گفت؟ چگونه تسليتت مى‏داد؟

    سلام

    وبلاگ زيبايي داريد

    به ما هم سر بزنيد

    اگه تمايل به تبادل لوگو داشتيد خوشحال مي شيم

    آدرس تصوير لوگو www.ParsiBlog.com/PhotoAlbum/afsongar/logo.jpg

    آدرس وبلاگ www.afsongar.parsiblog.com

    منتظريم

    حرف هايم دروغ نيست

    به تو گفتم جز تو کسي را ندارم

    خنديدي

    گفتم نباشي بي تو مي ميرم

    نگاهم کردي

    گفتم عاشقت هستم

    گفتي عاشقي را باور ندارم

    گفتم برايت چه گريه ها که نکردم

    گفتي پس چرا من نديدم

    ..................... $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });

       1   2   3   4   5    >>    >