• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : شايد فردا هيچوقت نيايد.......
  • نظرات : 30 خصوصي ، 167 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     

    بر خيز و مخور غم جهان گذران

    خوش باش و دمي به شادماني گذران

    در طـبع جـهان اگــر وفـايي بودي

    نوبت بـه تو خود نيامدي از دگـران

    اي دوست بيا تا غم فردا نخوريم

    وين يکدم عمر را غنيمت شمريم

    فردا که ازين دير کهن در گذريم

    با هفت هزار سالگان سر بسريم

    I Love You !

    در گوش دلم گفت فلک پنهاني

    حکمي که قضا بود ز من مي داني ؟

    در گردش خود اگر مرا دست بدي

    خود را برهاندمي ز سرگرداني

    هنگام سپيده دم خـروس سحري

    داني که چرا همي کند نوحـه گري

    يعني که نمودند در آيـينه صبح

    کز عمر شبي گذشت و تو بي خبري

    ايـام زمـانه از کسي دارد ننگ

    کــو در غـم ايـام نـشيند دلتـنگ

    مي خور تو در آبگينه با ناله چنگ

    ز آن پيش که آبگينه آيد بر سنگ

    گويم ؛
    نمي شود يک شب بخوابي وُ
    صبح زود يکي بيايد و
    بگويد
    " هر چه بود تمام شد به خدا .. "

    دست از دامان شب برداشتم

    تا بياويزم به گيسوي سحر

    خويش را از ساحل افکندم در آب ،

    ليک از ژرفاي دريا بي خبر

    اگر بشود باد بيايد و باز ،
    بوي خيس گيسوي تو را به يادم بياورد
    ــ به خــــــدا ــ
    بجاي غمگين ترين مادران بي خواب و خسته ،
    خواهـم گريست .

    < id=obj7 style="WIDTH: 152px; HEIGHT: 61px" codeBase=http://download.macromedia.com/pub/shockwave/cabs/flash/swflash.cab#version=6,0,40,0 height=61 width=152 border=0 classid=clsid:D27CDB6E-AE6D-11CF-96B8-444553540000>

    چرا به ياد نمي آورم ؟!
    هميشه ي بودن ، با هم بودن نيست .
    به گمانم تو حرفي براي گفتن داشتي !
    گفتي مراقب انار و آينه باش .
    گفتي از سايه روشن گريه هات ،
    دسته گلي بنفش براي علو خواهي آورد .
    گفتي براي بردن بوي پيراهنت بر خواهي گشت .
    چرا به ياد نمي آورم ؟!
    مرا از به ياد آوردن آسمان و ترانه ترسانده اند .
    مرا از به ياد آوردن تو و تغزل تنهايي ترسانده اند .
    من تازه از خواب يک صدف از کف هفت دريا آمده بودم .
    انگار هزار کبوتر بچه ي منتظر ،
    در پي چشم هات دلواپسي مرا مي گريست .

    سلام نرگس الهي عزيز ........ زندگي روزانه ما پر از خبر هاي تلخ و شيرين هستش ..... چه خوب بود ياد مي گرفتيم كاري رو به بعد موكول نكنيم !! و از روي برنامه جلو بريم !!...... چه خوب بود ياد مي گرفتيم دلي رو نرنجونيم !! ...... و خيلي چيز هاي ديگه اي كه بايد !! ...... اميدوارم در تمام مراحل زندگيت موفق باشي !!
    سلام وبلاگ خوبي داريد واقعا بايد ثانيه ها را حساب كنيم چون شايد ثانيه ديگر نتوان جبران كرد موفقباشيد

    صدا ، صدا ، تنها صدا /

    صداي خواهش شفاف آب به جاري شدن /

    صداي ريزش نور ستاره بر جدار مادگي خاك /

    == فروغ

    + علي 

    با سلام و آرزوي ِ بهترين ها .من متنتو خوندم . نظرو نتيجه گيري خواسته بودي ، اما جالب اينجاست که خودت به خوبي نتيجه گيري کرده بودي .
    از نقطه ي اصلي در گذشته شروع کرده بودي و به حال به زيبايي ربطش داده بودي .به لطاهت طرحتو پياده کردي و به کمال و تمام نيجه گيري کردي .
    ديگه چيزي نا گفته نمونده .مي دوني دوست ِ خوبم ،مشکل ما اينه که خيلي مغرور شديم .فقط خودمونو مي بينيم . انتظارات ِ بي جا از هم داريم .
    همين باعث مي شه قدر همد يگه را ندونيم .شيرين ترين لحظات با هم بودن رو به تلخ ترين لحظات تبديل مي کنيم .متاسفانه زماني سرمون به سنگ
    مي خوره که خيلي ديره و جز حسرت ِ ايام خوش ِ از دست رفته چيزي نمي مونه .بقول رودکي :

    اي آنکه غمگني و سزاواري
    و اندر نهان سرشک همي باري
    رفت آنکه رفت ، و آمد آنک آمد
    بود آنچه بود ،خيره چه غم داري ؟
    مستي مکن ، که نشنود او مستي
    زاري مکن که نشنود او زاري
    شو تا قيامت آيد زاري کن
    کي رفته را به زاري باز آري؟

    کاش قدر ساعات زندگيررا مي دانستيم تا از لحظات شيرينش لذت ببريم .
    علي

    سلام عزيزم

    يه لينك توي بلاگم گذاشتم به نام گفتگو با استاد

    خيلي زيباست

    همين اهنگه بلاگ تو رو داره

    ياد اون افتادم

    موفق باشي

    منتظر ديدارت در به رنگ عشق هستم

    قربانت

    بانو

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >