سلام همسفر عزيز
اولا اميد اينكه حال و روزت بهتر و بزودي شاهد تازگي بيشتر و باصطلاح رفرش شدن روح و جانتون باشيم
دوم ... ممنونم از لطف و تشويق هاتون
سوم ... اوني كه شما كشف كرديد هنوز براي من مجهول مانده ... آخه دوست عزيز ... مگه تو عالم واقعي اينجوري مي شه سؤال كرد كه تو عالم مجازي بشه؟ ( خنده ) بابا جون يه راهنمايي .. چيزي ...
چهارم ... مطلبتونو با دقت خوندم ... شود آيا؟
پنجم .. اين بلاگفا با اهالي خودش نيز چنين مي كند و اسم ما رو هم تبديل به حروف آنگولايي كرده و هر بار بايد از نو تايپ كنيم ... شما كه از كشور همسايه مي آييد (خنده)
ششم از شركتتون در نظر خواهي هم ممنونم
شاد باشيد
سلام خواهر خوبم نرگس
متن شما را خوندم و بايد بگم ما آدمها تا وقتي كه زنده هستيم قدر همديگه را نميدونيم. و با حركات و الفاظ خودمون همديگه را ميرنجونيم. و به اين فكر نمي كنيم اين رنجاندن شايد آخرين رنجش براي طرف مقابل باشد، به اين فكر نمي كنيم بعد از رنجاندن كسي ديگه رفتيم كه رفتيم و بازگشتي تو كار نباشد تا از او عذر خواهي كنيم تا با آرامش به ديار ابديت بپونديم.
ما آدما وقتي شخصي دستش از دنيا كوتاه شد به فكر فرو مي رويم و با خود ميگيم چه آدمي خوبي بود، چقدر خوب بود و . . .
عصبانيت يك لحظه هستش و در آن يك لحظه اگه تونستيم خودمونو كنترل كنيم كه به خير و خوشي تمام ميشه ولي اگر نتونستيم واي واي اي. اين عصبانيت ها هستش كه كار دست آدم ميده و يك عمر پشيماني.
پرواز اعتماد را
با يكديگر تجربه كنيم
وگرنه مي شكنيم
بال هاي دوستي مان را همينگونه
عشق ما نيازمند رهايي است نه تصاحب!
در را خويش ايثار بايد
نه انجام وظيفه!
فدات شم عزيزم دوستت دارم نرگسم.
موفق باشي
نرگس عزيزم سلام
خوبي خانمم؟
دل منم برات تنگ شده بود اينو وقتي اومدم برات كامنت بزارم فهميدم.
نرگسم همه حرفايي كه زدي موافقم و همينطور كه گفتي اين چيزها هر روز اتفاق مي افته و همه ميبينيم و با يه حيف شد و چه بد شد و .... تمومش ميكنيم و نميدونم چرا هيج وقت نميخوايم كه اينطور نباشيم نميدونم شايد اينم خاصيت جسمي ادمي باشه نه روحي اما ميشه تغيير كرد ميشه روزهامون با هم فرق داشته باشه ميشه تا وقتي كه بود از همديگه خوب بهره ببريم به اين فكر كنيم كه شايد 1 دقيقه ديگه نباشيم و حسرت هايه بعدش. چرا حسرت چيزي كه ميتونيم باشيم رو بخوريم. اگه نميشد اونوقت بايد حسرت ميخورد.
اگه ما انسانها از سرشت و ذات خودمون خبر داشتيم قول ميدم كه هيچ كدوم از اين اتفاق ها نمي افتاد.
سلام نرگس جان خوبين. نوشته شما را خوندم. بايد عرض بكنم آينده كه از براي ما نيست آسنده از براي ديگران است ما حتي نميتونيم براي يك ثانيه بعد برنامه ريزي بكنيم همه چيز همين لحظه اكنون است.ما به چه اعتباري موقعيتهاي خوب خودمان را از دست ميدهيم مگر عصبانيت جهل ناداني و........ از سپاه لشكر كفر نمي باشند مگر اينها از ياران شيطان نيستند پس چرا ما سپاه ايمان را رها ميكنيم و با سپاه جهل خمنشين ميشيم چرا كظم غيظ را از اقامون از اماممان ياد نميگيريم چرا خشم خودمون را نميخوريم خشم غم نا اميدي و ............ (خصوصيت هايي از اين دست) را بايد همون لحظه خورد .نبايد اونها را با خودمون همراه داشته باشيم بدونيم لذتي كه در بخشيدن هست در نرمش و در مهرباني و خصوصيات پسنديده ديگر هست در هيچ چيز ديگر نيست. بلند شيم عزممون را جزم بكينم بياين با خوبان همنشين بشيم از هرچي بدي و پليدي و ناپاكي است هجرت كنيم و بهترينها را از خوبان طلب بكنيم بدانيم هر كاري كه از ما سر ميزنه اول به خدا ميرسه و بعد به بنده خدا اگه اين را بدونيم شايد از خوبي مثل خدا شرممون بشه شايد اگه بدونيم هر لحظه خدا شاهد و ناظر اعمال ما است در كارهامون تجديد نظر بكنيم
من به خدا قول دادم كه با كمك خودش هرچه زشتي است از خودم دور بكنم مگر نه اينكه قول داديم با كاروان نور همراه بشيم پس شرطش اين است كه با انها اهلي بشيم
نرگس جان دوست دارم زياد بنويسم اما..........
خواهر كوچك شما
قافله نور
سلام
فقط مرا به فكر عميقي فرو برد همين
موفق باشيد
اينم عكس خودشه!!
اين عكس مامان ملوان زبله.....
ميدونم بي ربطه...ولي چه كنم كه خوشم اومد
سلام خواهر خوبم....اگر انسانها ميتوانستند چند ثانيه (فقط چند ثانيه) بعد را ببينند مسلما هيچ وقت ماري را نميكردند كه نبايد....
متن زيبا و قابل تاملي بود.....كاش ميتوانستيم كاري كنيم كه حسرت فرصتها و نعمتهاي از دست رفته را نخوريم!!!