سلام نرگس جوونم
با تو از سخاوت دستان باد گفتم ... با تو از سايه سار جلوۀ دريا گفتم ... با تو از نور ... باتو از دلتنگي و انتظار ..با تو از من ...با تو از تو ... !
با من از تکرار گفتي ... با من از خاک ... با من از نجواي باران ... با من از من ...!
با تو از جنون گفتم ... با من ديوانگي دل ... با تو از عرش ... با تو از قصه تنهايي ... با من از يکي شدن ... با من از ..... تکرار ي سرد.....!
اگه راهم اين روزا از تو يه کم دورهِ ببخش ...! تو يه زندگي آدم يه وقتا مجبوِر ببخش , بگذر از من اگه صبر و طاقتم کافي نبود ...! عکس من تو قاب روياييکه ميبافي نبود . بگذز از من اگه جمعه بود و باز دير اومدم شب واسه گفتن قصه ها به تاخير اومدم , گل يک دونه گلدون بلور زندگي چي دارم واست به جز يه عالمه شرمندگي , آرزوم هميشه اين بود که تو کسي بشي سايه بون دل بي پناه بي کسيم بشي ببخش اگه ميونمون فاصله هست جاي نفس تو سينه هامون گله هست ببخش اگه غربت چشماي من فقط واسه نداشتن حوصله هست ...! حالا که گذشته از من تو بايد صاف بموني مثه آينه شمعدوناي نقره شفاف بموني يه سبد دعا و خوشبختي فردا مال تو ~, دست من بود که ميگفتم همه دنيا مال تو ~, برو زندگي رو با مهربوني رنگ بزن همه رو با هر چي دوست داري هماهنگ بزن دوريمونو باز ميزاريم به حساب سرنوشت انقدر خوبي که آخر ميدونم ميري بهشت ببخش اگه ميونمون فاصله هست جاي نفس تو سينه هامون گله هست ببخش اگه غربت چشماي من فقط واسه نداشتن , حوصله هست.~
سلام عزيز...هميشه فرصت نيست اما گاه بايد اشتباه كرد.
گاه بايد گريست...
گاه بايد از خستگي فرياد زد....
كاش همه بداننو كه گاه آدمي از خود خسته مي شود...
فرياد و اشك بهانه است.
يا علي.
سلام مهربون
تا آخرشو خوندم ولي مي دوني گاهي حرف زذن راحتر از عمل كردنه
انسانها هميشه در وادي ندانسته ها هستند چيرهايي كه ذارند رو قدر شو نمي دونن وقتي از دستش ميدن مي فهمن چه چيز با ارزشي بوده
و تاثير مطلب بايد بگم قلبم رو شكست و امي دوارم هميشه حرفهامون به عمل تبديل بشه و احساسمون نسبت به هم به يقين
التماس دعا يا علي
ره گشوديم. همسفر با همهء عشق. که اندر دل هست. زير اين سبز بلند. اسماني زيبا. اختراني روشن. ره سپرديم. به سوي دل شب ..تا گشايم. دگر باره دري تا فردا. شب سياه است.؟ ولي ايه نواميدي نيست.؟ صبح فردا پي اين شب. همه نور است و اميد؟ با اميد فردا ..زندگي بايد کرد.؟
سلام...دوست عزيز ..وخسته نباشيد..مطلب بسيار زيبا يي بود ..ما آدما هميشه داريم حسرت ميخوريم به خاطر كارامون ...آه ..اي دريغ وحسرت هميشگي ..ناگهان چه زود دير ميشود..
خواهر عزيزم فرصت نشد كه بيشتر از اين از محضرتون استفاده كنم..من ديگه رفتني شدم..ولي خيلي دوس دارم باز بتون سربزنم..التماس دعا..در پناه حضرت حق.
(غزلبانو ) ...امان از راه بي عابر
امان از شهر بي شاعر
امان از روز بي روزن
امان از اينهمه رهزن
امان از باد بي باده
امان از سرو افتاده
امان از تيغ بي دردان
بجاي بوسه بر گردن
امان از سايه ي بي سر
بر اين درگاه درد آور
امان از ناتمام تو
امان از ناتمام من
امان از شعله آخر ..هجوم باد و خاکست
...که از پروانه ي پرپر ..
اجاق شب نشد روشن
امان از روز بي رويا . امان از شام مرگ آوا
امان از جاي صد دشنه ميان چين پيراهن
بيا اي خواب ديروزي
بر اين بازار خود سوزي
که اين غمنامه بي مي
ندارد آب مرد افکن
برقصانم غزلبانو
بچر خانم غزلبانو
ميان گفتن و خفتن ...
ميان ماندن و رفتن ..
(شهيار قنبري )...خاک پا ...///
با سلام
فراموش كردم ازت بخاطر لينك تشكر كنم
من هم با اجازه ات تو را لينك كردم
و اين باعث افتخار براي من
قربانت
موفق باشي
بانو
سلام عزيزم
ممنون كه بهم سر زدي
از ديدنت خوشحال شدم
و نوشته هات اشك شوق را از چشمانم سرازير كرد
خوشحالم كه نوشته هام رو قابل خوندن دونستي
و منو قابل دوستي
فداي خواهر گلم
با تشكر مجدد
و ارزوي سلامتي و موفقيت برايت
سلام نرگس خانوم
متني كه نوشتي نمي تونه با نتيجه گيري يي كه انجام دادي رابطه مستقيم داشته باشه
ببخشيد كه اينو مي گم ! اما يه بعدي ديده شد
موفق و هميشه خندون باشي
زيباتر از مهرباني.و گذشت.چيست؟؟وقتي که مرگ در ذهن زندگي مدام قدم ميزند؟؟.
مهرباني .اين بهاره پر چلچله و سبز را
..وو...
زنده باشي. و خسته نباشي.
كمترين صمد
که ناگهان سرشار مي شوي و ناگهان خالياي پر از درد و بيهودگي .و..بسياري گمان مي کنند که تو آن رنگ را تا ابد خواهي داشتو پر خواهي ماند.اما اين چنين نيست؟روزها و شبهاي دراز ميگذرد.و در يک لحظه فنجان عظيم زندگيخالي مي شود..و گاهي مي شکند .
اين فنجان پر؟؟