• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : ايليا هم به خيل شهدا پيوست
  • نظرات : 17 خصوصي ، 139 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام دوست خوب

    ممنونم كه اومدين به كلبه درويشي من.......... وبلاگتون از هر

    نظر حرف نداره.... در مورد ايليا هم به چند تا وبلاگ ديگه هم گفتم

    خدا اونايي رو كه خيلي دوست داره مي بره نزديك خودش توي

    آسمانا..............

    موفق باشيد

    يا نور

    + ناهيد 

    بي شك آن روز كه آماده رفتن شده بود

    باغ پرواز، پر از لاله و سوسن شده بود

    فصل گلچيني دستان دعا يادم هستم

    مثل يك روح، رها از قفس تن شده بود

    بارها رفت و صدا كرد خدا را در خويش

    بارها چشمش ازين حادثه روشن شده بود

    گفته بودند كه عاشق شده هر كس برود

    او اگر رفت ازين پنجره، حتماً شده بود

    جمكران، ندبه، كميل... آه فقط مي‌دانم

    جمعه‌ها پيش كسي دست به دامن شده بود

    عاقبت رفت، به آنجا كه دلش خواست رسيد

    در همان روز كه در «عشق» معين شده بود

    شعر از نجمه زارع

    من در همه ي زندگي جز نثر و شعر،/ سرمايه اي و اندوخته اي ندارم./ وارث نثرهايم مردمند / _که هميشه دوستشان داشته ام_/ و وارث شعرهايم اين صومعه است / که مرا دوست مي دارد./ نثرها را براي مردم گفته ام ، از مردم است./ و شعرها را در اين صومعه سروده ام،/ و از روح اسرار آميز و لطيف صومعه است./ نثرهايم در سينه مردم خواهد ماند،/ و شعرهايم در دل اين صومعه هرگز فراموش نخواهد گشت./ و من که در زندگي ام جز شعر و نثر نيندوختم،/ اين چنين جاوداني خواهم گشت./ پس چرا از مرگ بترسم؟..//..به روزم و منتظر حضور سبز تر از سبز شما عزيز بزرگوار.

    سلام آبجي

    ...

    راستش ما كه چيزي برا گفتن نداريم

    مطمئنا داداش ايليل الان داره ...

    خدايا چنان كن سر انجام كار

    تخشنود باشي و ما رستگار

    سلام

    بايد نشست و گريست و عالم را سرشار اشك، نه! سرشار خون‏هايي كرد كه از چشمان‏مان بر سر وهابي‏هاي دور مانده از انسانيت، فرو مي‏ريزد و آن‏چنان سهم‏گين و ويران‏گر بر سرشان بريزد، كه از زمين پاك‏شان كند...

    000024.jpg

    آري...

    امروز هشتم شوال است.
    كاش دست‏مان مي‏رسيد و حاكمان بي‏عرضه و احمق عربستان را، كه خودشان را خادم‏الحرمين نام نهاده‏اند و به راستي خائن‏بالحرمين هستند، از مسند حكم‏راني بر سرزمين وحي به دوري افكنده و مسجدالحرام و سرزمين نزول ملكان مقرب را از كثافت و نجاست وجود مشركان و مشرك‏صفتان بري كنيم...

    000021.jpg

    يك بار ديگر بايد رفت و مكه را فتح كرد، اين بار از دست مثلا مسلمانان!

    التماس دعا

    سلام دوست عزيز

    من هم در گذشت ايلياي عزيز رو تسليت مي گم.

    دوست خوبم به تازگي از بلاگفا اومدم پارسي بلاگ و همسايه شما شدم. ضمنا مطلبي هم در مورد ايليا نوشتم كه خوشحال مي شم بخوني.

    التماس دعا و پيروز و پايدار باشي

    سلام نرگس جان...خوبي؟

    انشاا... روح برادر عزيزمون شاد باشه

    و خدا به خانواده محترمشون صبر بده

    برات آرزوي سلامتي و شادي دارم

    در پناه حق و التماس دعا

    هوالحي لا يموت

    هر آمدني را رفتنيست.......

    همه ما اومديم تا از گذرگاه دنيا عبور كنيم و به جايگاه ابديمون بريم به جايي كه خدا منتظرمونه ، جايي كه براي رسيدن بهش از سختي ها و موانع زيادي بايد بگذريم . مهم نيست چقدر زندگي كنيم ، مهم نيست كه طول عمرمون روي خط كش روزگار چند ساله . مهم اينه كه چطور زندگي كنيم و از اون مهمتر اينه كه چطور رجعت كنيم . ايليا زيباترين مسير رو براي عبور انتخاب كرده بود براي همين خداوند هم زيباترين راه رجعت رو به او هديه كرد . در روز شهادت مولاي عشق ، در جاده عاشقي به زيارت مولاي عاشقان شتافت يا شايد بهتر باشه بگم به زيارت امير عشق دعوت شد . درست همونطور كه دلش مي خواست .

    وقتي آدمها به ان درجه از قرب به پروردگار برسند كه از خدا چيزي جز خودش رو درخواست نكنند خدا هم اختيار زندگي رو به خودشون مي ده تا انتخاب كنند موندن يا رفتن و رسيدن و ايليا رفتن رو انتخاب كرد براي رسيدن.

    الهي !

    روضه روح من رضاي تو باد

    قبله گاهم در سراي تو باد

    سـرمه ديده جهـان بينم

    تا بود ، گرد خاك پاي تو باد

    گر همه راي تو فناي من است

    كـار من بر مـراد راي تو باد

    شد دلم ذره وار در هوست

    دلم اين ذره در هواي تو باد

    خدايش بيامرزاد

    سلام دوست عزيزم...
    من بهنوش هستم از وبلاگ التماس....
    از طريق دوست خوبم علي از وبلاگ سرزمين دور با شما آشنا شدم..
    به منم سر بزنيد
    لينمک بديد ....ممنون مي شم...منم لينکتون مي کنم...
    با آرزوي موفقيت
    پاينده ايران
    بدرود
    تو کي بودي اي مسافر که منو در من شکستي
    رفتي اما در دل من تو هميشه زنده هستي
    تو کي بودي که به يادت بايد آواره بمونم
    پا به پاي باد شبگرد برم و از تو بخونم

    انتظار ديدن تو منو آروم نمي ذاره
    مث بغضي که گلومو بسته اما نمي باره

    چه نشستي که چشامو برق تنهايي ربوده
    چشمه اي از سحر نداشتم اگه داشتم از تو بوده
    چه نشستي که شکستم زير بار غم غربت
    خالي از نغمه شوقم ، پرم از قصه محنت

    انتظار ديدن تو منو آروم نمي ذاره
    مث بغضي که گلومو بسته اما نمي باره

    گم شدم تو شهر ظلمت رده پايي تو شبا نيست
    با صداي هق هق من کسي اينجا اشنا نيست
    اي صداي اسموني پرم از هر چه شنيدن
    کاشکي ميشد پر کشيدم به هواي با تو بودن

    انتظار ديدن تو منو آروم نمي ذاره
    مث بغضي که گلومو بسته اما نمي باره

    يکي بود يکي نبود يه پرنده خسته بود
    مث تنهايي ماه تو خودش نشسته بود
    تو چشاش سفره ي درد خالي از اطلسي بود
    تو گلوش هر چي که بود رنگ دلواپسي بود

    اون پرنده که صداش مث دريا آبي بود
    تو گلوش بغض بهار شباي مهتابي بود
    شباي ستاره ها شب روشن بهار
    شباي خنده ي گل تو دشت سبزه زار

    عاقبت پر زد و رفت اون پرنده پر کشيد
    از رو کوه يخ گذشت تا به شهر گل رسيد
    فارغ از هرچه که بود مرغ ما خسته نبود
    روي شاخه ي بهار با يه گل نشسته بود

    سلام نرگسممممممممممممم خوبي خانومم؟بخدا منو ببخش من خيلي كم ميام نت باور كن ولي بخدا هميشه يادتم و كلي هم دلم برات تنگ شده بود...نرگس خيلي ناراحت شدم بخاطر ايتن اتفاق از خدا براشمون طلب مغفرت دارم عزيزم آپم ميياي كه؟؟؟؟؟؟؟؟ميدوني كه چقدر دوستت دارمممممممممممممممم؟
    خدايا پر از ياد توام بشنو صدايم
    غريب از هر رفيق آشنايم
    ز داغ سروهاي سبز و آزاد
    شکسته بغض گل در گريه هايم

    خدايا آتش عصيانم امشب
    سرود روشن بارانم امشب
    ز درياي غزل . بي خويش و خامش
    پر از موجم دل طوفانم امشب

    به عشق عاشقان خسته سوگند
    به قلب شيشه ي بشکسته سوگند
    به اشک سوگواران جدايي
    به بغض در گلو بنشسته سوگند

    خدايا طاقت تنهاييم ده
    دلي بي کينه و درياييم ده
    دلي زخمي تر از داغ عزيزان
    به رنگ لاله ي صحراييم ده

    خدايا عمر گل عمر حباب است
    اسير خاک يا نقشي بر آب است
    در اين فرصت مرا با خويش مگذار
    مرا در ياب کين دريا سراب است


     <      1   2   3   4   5    >>    >