خزان
برگريز آشفته _
اين خزانم
خزان غربت ...
اي داده برباد
دلم را
بدست برگ پائيز
بابهار _ تو اندوهم چه بود ؟
سپتامبر 2003 ...///
سلام مهربونم....ممنون از كلمه كلمه نوشته هات خوشحال ميشم منم تو پاري بلاگ وبلاگي داشته باشم اينم ميلم...در مورد آقايي كه برام تو وبلاگم نظراي خوبي ولي كوبنده اي گذاشته بود بايد بگم آره عكس بالاي وبلاگم و متنام سنخيتي ندارم ولي اين عكو به خاطر معصوميتش انتخاب كردم..نميخواستم از عكسي استفاده كنم كه مصنوعع باشه و اگر كسي متني رو بخونه نبايد حواسش بره به يه عكس دختر خوشگل!!!! البته خوشحالم دوستام اينهمه ئقت ميكنن....نرگسم مسخواستم فضاي وبلگم دخترونه باشه....نميدونم شايد هم من اشتباه كردم...ممنونم از همه نظرات منتظر دعوتنامه هم هستم ميبوسمت....
سلام بر شما خواهر گرامي.
به رسم ادب از حضور سبزتون در وبلاك نون والقلم و ما يسطرون تشكر ميكنم. اميدوارم هميشه در راه دستيابي به اهداف والا و مباركي كه در پيش داريد موفق باشين. از لطفي كه ابراز كردين ممنونم و موجب خوشوقتي است لايق باشين در خانه زيبا و نوراني شما نام وبلاگم درج بشه اين نشانه اخلاص و صفا و هدايت يافتگي و ظرفيت بالاي شما خواهر ارجمندم هست. من به شما بخاطر راه اندازي وبلاگ قشنگ و پرمحتواي شما تشكر ميكنم. اين نشانه توفيق و فضل الهي است كه شامل حال شماست و صميمانه ملتمس دعا هستم.
او را چه خبر از من و از حال دل من ؟ / کاو ديده ي پر خون و دل ريش ندارد *** اين طرفه که او من شد و من او وز من يار/ بيگانه چنان شد که سر خويش ندارد *** هان ، اي دل خونخوار ، سر محنت خود گير / کان يار سر صحبت ما بيش ندارد == عراقي همداني
سلام دوست خوبم
من هم اين ايام خجسته را به شما تبريك عرض ميكنم.
در پناه حق
**************
حضــرت امــام سجــاد (عليـه ا لسلام) مي فـرمايـنـــد :
*****
قائــم كه از ماست ولادت او بر مردم مخفى مى ماند به گونه اى كه مردم مى گويند: او هنوز بدنيا نيامده است تا بدينگونه ظهور كند و به هنگامه ى ظهور، بيعت هيچ كس را بر عهده نداشته باشد.
و سپاس خداي را كه نيكوييهاي آفرينش را براي ما برگزيد... و با تسلط و توانايي ما را بر همه آفريدگان برتري داد ، و از اين رو به قدرت و توانايي او همه مخلوقاتش فرمانبر ما بوده و به نيرو و زورش به اطاعت ما درمي آيد... بار خدايا درود فرست بر محمــد(صلوات الله عليه و آله) كه بر وحي و پيغام تو درستكار بود.
بار خدايا هر كه داخل در صبح شود در حالي كه اعتماد يا اميد او به جز تو باشد پس من ( مانند او نيستم ، بلكه ) داخل در صبح شدم در حالي كه اعتماد و اميدم در همه كارها تويي .
***