سلام
به خدا من خيلي شرمنده م
آخه ميدوني چيه؟!
تابستون توي يه شهري هستم كه فقط يه دونه كافي نت داره اونم با سرعت پايين و قيمت بالا.
به خدا خيلي دوست داشتم به شما سر بزنم اما نميشه
همين چند روز پيش ميخواستم براتون بنويسم اما به خاطر سرعت پايين سرور صفحه نظرات دانلود نميشد.
به هرصورت...
به خاطر اين يه ماهه كه نتونستمسر بزنم خيلي شرمنده م ايشالا جبران كنم.
دعاي خيرتون رو نيازمنديم مخصوصا توي ماه رجب
ياعلي
بيا لبخند بزنيم
بدون انتظار پاسخي از دنيا
و بدان که روزي
آنقدر شرمنده مي شود
که به لبخند، به تمام سازهايمان مي رقصد.
موفق وشاد باشيد
سلام نرگس جون .وبلاگتون پر احساس قشنگه .ممنونم كه سر زديد
سلام. خوبي؟ عزيز دل داش يوسف. به سختي خودمو به كافي نت رسوندم. تا برات پيغام بزارم. ممنون از بابت همه چيز. جالب بود اخر مطلب كرم شب تاب. اميدوارم. خداوند ببخشد به تمامي جونن ايران زمين دختر و پسر هر انچه كه خدائيست . تقديم به شما
(( من آن يوسف افتاده به چاه توام /// ارزان مفروشم ))....
يا حق
رويش آبي ماه ...
رويش نور در کوچه باغ
من هميشه پاي در کوچه باغ عشق دارم ...
بي ادعا....
بي نخوت و خودخواهي ...
عشق مي ورزم لحظه ها را
باور کن کار دلم کار سختي ست
نميدانم چرا من ؟
اين سختي را دوست ميدارم
....اپريل ???? ...///
سلام گل دل سوگند. خداكنه هيچ وقت دلت منتظر نمونده باشد اما بتونه درد و سختي هاي انتظار را درك كنه .تا معناي درد سوگند
را حس كنه.
صدايت مي کنم باراننگاهت مي کنم ، اي عشقو امشب شور ِ دلتنگيهواي ِ خانه ي دل شدعجب دل را !ببين ما را چه حاصل شد ؟و عشق آمداز اول ، بي صدا آرام و آهستهبه نرمي آمد و با عشقيکدل شداز آن پس حاکم ِ محض ِ خلايق شدو ما را باز ،سکوت شرم حاصل شدندايش ضربه ي دل شدو آثارش درون چهره ظاهر شدو او کم کم نواي عاشقي سر داد و آخر،ليک منکر شدمرا با عاشقي عهدي نبوده ستکه اين را عشق ممکن شدعجب دل را !ببين يک لحظه غا فل ماندولي يک عمر عاشق شد (مزده سلطاني زاده)
دل سوگند به همهي غمها داره عادت مي كنه
سلام .. وبلاگه جالبي دار ي.. منم يه گوشه عزلتي دارم .. هي بد نيست .. وبلاگمو مي گم .. سري بهش بزن .. شايد نمك گيرت كنه ... در ضمن نظرتو راجع به تبادل لينك بهم بگو .. قربانت اميد
پروردگارا
به من آرامش ده تا بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم
دليري ده تا تغيير دهم آنچه را كه مي توانم تغيير دهم
بينش ده تا تفاوت اين دو را بدانم
مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار كنند!
(جبران خليل)
سخن از ماندن نيست
من و تو رهگذريم
راه طولاني و پر پيچ و خم است
همه بايد برويم تا افقهاي وسيع
تا آنجا كه محبت
پيداست
همه چيز گاه اگر کمي تيره مي نمايد
باز روشن ميشود زود
فراموش مکن اين حقيقت است:
باراني بايد،تا که رنگين کماني برآيد
و ليموهايي ترش تا که شربتي گوارا
فراهم شودو گاه روزهايي در زحمت
تا که از ما انسانهايي تواناتر بسازد.
خورشيد دوباره خواهد درخشيد،زود
خواهي ديد
&n