بار دیگر عالمــــی غمخــــــــانه شـــــــــد
غــم فـــــــزا از ناله جانانـــــــــه شـــــــد
در عـزای نـــــــور چشــــــــــم احمـــــــدی
غـــــــرق ماتـــــم شـــــــد جهان سرمدی
شهادت جانسوزنهمین نورآسمان امامت وولایت،
حضرت امام محمد تقی ، جواد الائمه تسلیت باد سلام «ان ... و الصابرین و الصابرات ...» مردان و زنان بردبار و شکیبا صبر از جمله واژه هایی است که معنای حقیقی آن برای بسیاری از افراد روشن نشده است. برای روشن شدن مفهوم صبر به معنای لغوی آن اشاره کرده و سپس روایاتی چند از معصومین (علیهم السلام) بیان می داریم. راغب در مفردات می گوید: « صبر آن است که نفس را بر آنچه عقل و شرع می طلبد وادار کند و از آنچه عقل و شرع منع می کند باز دارد.» و اگر در بلا و گرفتاری ناخوشایند باشد، ظرفیت داشتن و دل دار بودن نامیده می شود و ضد آن کم ظرفیتی و دلتنگی است. و اگر صبر در خودداری از کلام باشد، کتمان گفته شده و ضد آن خاموش کردن است. خداوند از تمام این معانی تعبیر به صبر نموده و در آیات زیر به آن توجه داده است. «و الصابرین فی البأساء و الضراء» «و الصابرین علی ما اصابهم» صبر به معنای خویشتن داری و پایداری در برابر هر گونه عامل انحطاط آفرین، از نعمتهای بزرگی است که خداوند به اهل ایمان عنایت فرموده و اساساً ریشه ایمانی صبر و شکیبایی در مقابل مشکلات است. بر اساس احادیث شریفه نقش صبر نسبت به ایمان انسان، چون نقش سراست به بدن. چنان که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «الصبر من الایمان بمنزله الرأس من الجسد فاذا ذهب الرأس ذهب الجسد کذالک اذا اذهب الصبر، ذهب الایمان.» صبر نسبت به ایمان به منزله سر است نسبت به بدن، پس وقتی سر رفت جسد برود، همین طور وقتی که صبر رفت ایمان برود.
صبر درجاتی دارد و پاداش آن به حسب درجاتش متفاوت است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از قول رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: « صبر سه گونه است: صبر به هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر [ یکشنبه 85/9/19 ] [ 12:46 صبح ] [ نرگس الهی ]
[ نظر ]
هشتمین نور سرمدی ثامن الحج، حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام مبارک باد می دوم آن سوی نامعلوم کز بویت پراست تا خراسانی که از نور فراسویت پر است می دوم آن سو که عطری از تو سوسو می زند تا زمینی کز گلستانهای خوشبویت پر است با زیارتنامه ای در دست می بینم چنان چشمهام از قطره های گرم آمویت پراست دامنم از هر چه غیر از توست " ای مولا " تهی است جان من از بارگاه گرم هوهویت پر است پر بده در آستانت مرغ پر شور مرا بالهام از شوق پرواز پرستویت پر است من گرفتارم رهایم کن امام مهربان سینه از جوش و جلای پاک آهویت پر است می شوم پروانه ای وقتی که من دورم ز طوس شمع هم از جلوه زار قدس سوسویت پر است (صالح محمدی امین)
سلام دوستان خوبم. میخواهم اینبار براتون از صبر و رضایت که هردو از صفات والا و برجسته مومن است بنویسم . در جستجوهایم به دنبال مطب، به این داستان زیبا رسیدم. گفتم قبل از شروع مباحث این داستان عبرت آموز که پر از نکته های ظریف اخلاقی ست رو براتون بنویسم .
دونفر درپی یافتن حقیقت بودند. یکی برای یافتن حقیقت شتاب را برگزید ودیگری شکیبائی را .
میدانیم که اصل اطاعت خدا صبر است و رضایت به خوشایند و ناخوشانید. هر بنده ای در مکروه و محبوب ، در خوشایند و ناخوشاند از خدا راضی باشد ، همه آنها برای او خیر خواهد بود . [ جمعه 85/9/3 ] [ 12:0 صبح ] [ نرگس الهی ]
[ نظر ]
ای پرچمدار شیعه و رئیس مذهب جعفری،
سلام دوستان بعد از مطالبی که در خصوص خشم براتون نوشته بودم ، در نظر داشتم در مورد بخشش هم بنویسم ، اما کسالت جسمی و نیز مناسبتهای مختلفی که پیش رو داشتیم من جمله ماه مبارک رمضان موجب شد که این مطلب به تاخیر بیافته ، الان فرصت رو مناسب دیدم که به انی موضوع بپردازم ، امیدوارم که این نوشته بسیار مختصر بتونه تاثیر مثبتی در وجودشما و بهبود روابط اجتماعی تون داشته باشه .
به گفته روانشناسان یکی از دلائل افسردگی ها و ناآرامیهای روانی که ما اغلب از آن غافلیم ، آن است که ما نمی توانیم دیگران را ببخشیم ، و بدتر آنکه حتی نمی توانبم خودمان را ببخشیم . در حالیکه به تجربه میدانیم که در پس یک بخشش چقدراحساس آرامش می کنیم ، در قرآن کریم هم می بینیم که خداوند به عناوین و عبارات مختلف سفارش بر بخشش، نیکوئی ، اصلاح روابط ، چشم پوشی .... نموده (فاعفوا ...واصفحوا...تصلحوا، تصفحوا...تحسنوا ...). شاید باور نکنید اما یک بخشش واقعی و اصیل ، قدرت برپائی انقلابی میمون و مبارک را در روان ما خواهد داشت ، به طوری که بتوانیم با کمترین و ساده دترین عمل ، معنای واقعی زنده بودن را تجربه کنیم پس بیائید از حالا اینگونه زندگی کنیم ؛ ببخشیم و برویم ، بی چشمداشت ، بی فراموشی . زیرا که لسان اللغیب ، حافظ بزرگ میفرماید: تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی ، خدا بکند
حفظ دوستیها ، پایداری پیوندهای عاطفی ، امنیت خاطر، زندگی شیرین ، آرامش روح ....و شادی دل ، همه و همه حاصل چنین بخششی ست . در کتابی خوندم : دوست شما همان دعای شماست که مستجاب شده است . همان مزرعه شماست که در آن باعشق دانه می کارید و با شکر درو می کنید ، سفره طعام و شعله آتشدان شماست ، زیرا گرسنه نزد او می آئید و سیر می شوید و در کنارش آرامش می جوئید .در اقلیم دوستی ، همه اندیشه ها ، همه آرزوها و همه انتظارات بی هیچ کلمه ای به دنیا می آیند و میان دو دوست تقسیم می شوند ، پس بگذار بهترین بخش هستی تو از آن دوست باشد . اگر او دریای وجودت را هنگام جزرآب دیده است ، بگذار در مد آن نیز تجربه اش کند ، و بگذار که در پیوند شیرین دوستی ، خنده و شادی با شد و شریک شدن در لذتهای یکدیگر دلتان لبریز مهر- لبتان خندان - ایام به کام
[ دوشنبه 85/8/8 ] [ 3:58 عصر ] [ نرگس الهی ]
[ نظر ]
** بنام تو ای قرار هستی ** صدای پای عید می اید و دل مومن بر سر دوراهی امدن عید رمضان و رفتن ماه رمضان بلاتکلیف است . از امدن ان یکی دل شاد باشد یا از رفتن این یکی محزون ؟ عید فطر پاک ترین و عیدترین عیدهاست ، چرا که پاداش یک ماه عبادت و شست و شوی جان در نهر پاک رمضان است .عید فطر ، عید پایان یافتن رمضان نیست ، عید بر آمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است ، چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد میشود. رمضان کوره ایی ست که هستی انسان را می سوزاند و آدمی تو با جانی تازه از آن سر بر میآورد . فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست ، بر امدن روز هو ، روزی نو وانسانی نوست ، بناست که رمضان با سحرها و افطارهایش ، با شبهای قدر و مناجات هایش از ما آدمی دیگر بساز د. اگر در عید فطر در نیابیم که ازنو متولد شده ایم ، اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم ، عید فطر عید ما نیست ، از این روست که در دعای قنوت نماز عید فطر میخوانیم :" اسئلک بحق هذاالیوم الذی جعلته للمسلمین عیدأ و لمحمد صلی الله علیه و اله ذخرأ و مزیدأ" ؛ ازتو خواهم به حق این روز که آن را برای مسلمانان عید قرار دادی و برای محمد و آل او ذخیره و فزونی ساختی . از نظر گاه مولانا در طول ماه رمضان من حقیقی انسان که در سایه من های دروغین وی قرار گرفته بود ، مجال می یابد که از سایه برون امده و خویشتن انسان شود ؛ و با عید فطر این من بر آمده از مذبح من های دروغین (من هایی که آلوده ام به نام و نان و شهوت اند . من هایی که نه سر بر آسمان که دل در گرو زمین دارند ) باز میگردد. فرصت عروج می یابد .در نظر گاه مولانا عید فطر عید عاشقی است که اسماعیل خویشتن را ابراهیم وار به مذبح برده است و در پاداش فطر و شادی آن را دریافت داشته است :
هرچند چو خورشیدی بر پاک و پلید آمد شگفت که در این ماه سنگ درون به گوهر ، زهر جان به شکر ، و قفل دل به کلید تبدیل می شود ، و مولانا در عید فطر برتمام این گشایش ها دست افشان و سپاس گویان است . در غزلی از مولانا رمضان را به " مریم " و عید فطر را به "عیسی " تشبیه می کند :
عید آمد و عید آمد و آن بخت سعید آمد (( برگرفته ازسایت تبیان))
[ جمعه 85/7/21 ] [ 11:0 صبح ] [ نرگس الهی ]
[ نظر ]
*** هوالرئوف و الرحیم ***
|
| |
قالب توسط وبلاگ اسکین - ویرایش توسط اسپایکا |