• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : ميلاديه
  • نظرات : 33 خصوصي ، 175 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     
    + الميرا 
    خانه زاد حق
    آن شب فضاى كعبه اذينى دگر داشت
    گوئى خم گيسوى شب چينى دگر داشت

    استاره ها بر گرد مه پروانه بودند
    چشم انتظار جلوه جانانه بودند

    ان شب غم از مرز ولايت دور شد دور
    ام القمرى را سينه همچون طور شد طور

    با يورشى ظلمت اسير نور گرديد
    چشم كج انديشان عالم كور گرديد

    آن شب زنى را، راز دلها با احد بود
    بيت احد خلوتگه بنت اسد بود

    بنت اسد در زير لب رازى مگو داشت
    در نيمه شب با احد اين گفتگو داشت

    ائينه دار راز او، اسرار شب بود
    وز شدت دردى نهان در تاب و تب بود

    غرق عرق گرديده بود از بار دارى
    صبر و قرارش رفته بود از بى قرارى

    در كارگاه شب در اسرار مى سفت
    اسرار دل را با خداى خويش ميگفت :

    در خلوت دل جز تو دلدارى ندارم
    با كس به غير از تو سروكارى ندارم

    دستم بگير از مرحمت ، كز پا فتادم
    وز ناتوانى خسته در اينجا فتادم

    درد مرا درمان دواى توست يا رب
    خوان مرا نعمت عطاى توست يا رب .

    ناگه جدار خانه حق باز گرديد
    وز اين شكفتن ، رازها ابراز گرديد

    دردل فتاد از جنب وجوش،جوش وخروشش
    آمد نداى ادخلى از حق بگوشش

    شد فاطمه مهمان و حق شد و خروشش
    بنت اسد گل گشت و ايزد باغبانش

    بعد از سه شب مهمانى و مهمان نوازى
    آمد برون از بيت حق با سرفرازى

    تنها اگر وارد به بيت دادگر شد
    خارج زبيت دادگر، با يك پسر شد

    از نور حق آغوش گرمش منجلى بود
    زيرا تجليگاه قنداق على عليه السلام بود

    اى نام تو ائينه دار ملك هستى
    اى مهر تو قانون گذار حق پرستى

    اى جاودانه مرد ميدان شجاعت
    اى رهنمورد سنگر و محراب طاعت

    اى خانه زاد حق ، درون خانه حق
    وز نام حق نام دلاراى تو مشتق

    ميلاد تو ياد اور حكم جليل است
    يا اور حكم عنايت بر خليل است

    راز بناى كعبه شد ابراز از تو
    شد باب رحمت بر رخ ما، باز از تو

    يعنى خدا را مظهر كل صفاتى
    از ذات بگذشته حق را عين ذاتى

    با نام تو ديوان هستى را نوشتند
    با مهر تو، اب و گل ما را سرشتند

    اينك فضاى كشور ما منجلى كن
    اكنده از اواى گرم يا على كن

    ما عاشق و مشتاق فتح كاظمينيم
    ديوانه كوى دل اراى حسينيم

    ما ارزوى شهر سامرا داريم
    بر اين اميد، راه نجف در پيش داريم

    تا در جوار تو ماوا بگيريم
    ما جشن ميلاد تو را آنجا بگيريم
    + الميرا 
    از كعبه حق بانك جلى مى آيد
    بوي خوش لم يزلى مى آيد
    بشنو كه سروش وحى حق مى گويد
    آغوش گشائيد على (عليه السلام) مى آيد
    + الميرا 

    به نام خداي دانائيها

    يا علي گاه به گاهي دل ما را درياب

    ضمن عرض ادب و سلام خدمت شما خواهر بزرگوار.
    فرخنده ميلاد کعبه زاد حماسه و مهرورزي، مولود کعبه، مولي الموحدين حضرت علي بن ابيطالب عليه السلام بر شما و خانواده محترم شما و همه ره روان آن بزرگوار خجسته باد.
    دست حق يارو ياورت خواهرم.
    مرگ بر اسراييل غاصب ملعون کافر
    .

    امام علي عليه السلام فرمودند:
    عبادت هفتاد جزء است و بالاترين و بزرگترين جزء آن کسب حلال است.
    عاجز ترين مردم كسي است كه از بدست آوردن دوست عاجز بماند و از او عاجزتر كسي است كه دوستان بدست آورده را از دست بدهد.
    حکمت را هر کجا که يافتي فراگير، زيرا حکمت گمشده هر مومن است.
    براي انسان عيب نيست كه حقش تاخير افتد، عيب آن است كه چيزي را كه حقش نيست بگيرد.
    زبان، حيوان درنده است، اگر رها شود مي گزد.
    كسي كه به تو گمان نيكي برد، گمانش را (عملاً) تصديق كن.
    قلب خود را از كينه ديگران پاك كن،‌ تا قلب آنها از كينه تو پاك شود.
    به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدايي از اوست.
    کثرت سکوت موجب ابهت و بزرگي است و انصاف مايه فزوني دوستان است.
    چه بسيارند دانشمنداني كه جهلشان آنها را كشته در حالي كه علمشان با آنهاست، اما به حالشان سودي نمي دهد.
    هر چيز داراي سيماست ، سيماي دين شما نماز است .
    شخص صبور پيروزي را از دست نمي دهد و عاقبت به پيروزي مي رسد اگر چه زماني طولاني بر او بگذرد.
    كسي كه به نفس خود، خواسته نفس را عطا نكند به رشد خود رسيده است.
    چه بسيار خواهش هاي نفساني لحظه اي ، که اندوه طولاني و درازي را در پي دارد.
    به احترام پدر و معلمت از جاي برخيز هرچند فرمان روا باشي.
    دو نعمت است که ارزش آنها را نمي دانند مگر کسي که آنها را از دست داده باشد : جواني و تندرستي.

    ما درس وفا ز حيدر آموخته ايم در مکتب او دلق ريا سوخته ايم
    ما را نبود هيچ نظر بر دگري تا ديده به لطف مرتضي دوخته ايم
    اي روي تو آئينه ذات احدي اي در تو عجين شده صفات صمدي
    بار غم ايام مرا پشت شکست اي حيدر صف شکن خدا را مددي

    در سايه سار نخل ولايت

    خجسته باد نام خداوند
    نيکوترين آفريدگاران که تو را آفريد.
    از تو در شگفت هم نمي توانم بود که ديدن بزرگيت را، چشم کوچک من بسنده نيست:
    مور، چه مي داند که بر ديواره ي اهرام مي گذرد يا بر خشتي خام.
    تو، آن بلندترين هرمي که فرعونِ تخيّل مي تواند ساخت
    و من، آن کوچکترين مور، که بلنداي تو را در چشم نمي تواند داشت
    پيش از تو، هيچ اقيانوس را نمي شناختم که عمود بر زمين بايستد...
    پيش از تو، هيچ خدايي را نديده بودم که پاي افزاري وصله دار به پا کند
    و مَشکي کهنه بر دوش کشد و بردگان را برادر باشد.
    شب از چشم تو، آرامش را به وام دارد و توفان، از خشم تو، خروش را.
    کلام تو، گياه را بارور مي کند و از نـَفـَست گل مي رويد
    چاه، از آن زمان که تو در آن گريستي، جوشان است.
    سحر ، از سپيده چشمان تو مي شکوفد
    و شب در سياهي آن، به نماز مي ايستد.
    هيچ ستاره نيست که وامدارِ نگاه تو نيست
    لبخند تو، اجازه ي زندگي است
    هيچ شکوفه نيست کز تبار گلخند تو نيست
    زمان، در خشم تو، از بيم سِترون مي شود
    شمشيرت به قاطعيّتِ سِجيّل مي شکافد
    خواهم نظري که جز خدا نشناسد جز دست خدا گره گشا نشناسد
    جز عشق علي و يازده فرزندش راهي به ديار آشنا نشناسد

    الهي!
    چشمانمان را به جاده اي از انتظار دوخته ايم تا با گل هايي از نرگس
    آن را بيارايي و دل دردمند و منتظر ما را با آمدن«مهدي موعود» شاد گرداني.
    او که در عشق و عدالت خلاصه مي شود، شبيه با ران نور است
    و چکيده اي از صداقت و صميميت معصومان آفرينش.
    (اميد که بيايد)

    سلامي به وسعت دشت بر مولا علي

    سلامي بر شما

    سلامي بر مومنين

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >