• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : شايد فردا هيچوقت نيايد.......
  • نظرات : 30 خصوصي ، 167 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     

    سلام سلام سلام

    نخسته...نمي خوام بگم متن جالبي بود ...كه اين متن نيس بلكه حقيقتي هست كه همي شه بوده و هست...هر چه هم تلاش كنيم باز هم در بهترين لحظاتمون يادمون ميره خوب اون لحظه رو به ياد بسپاريم..همه چيز زود فراموش ميشه و ما نيز..

    بلاخره روزي باد نيز ما رو با خودش خواهد برد...

    نوشته بودي حتما بخونيد و نظر بدين من كامل خوندم ولي مي خواستم نظر بدم اين عكسي كه شكوه گذاشته بود و ديدم احساس منو ميگه مخصوصا در انجاي كه گفته بودي(آن روز هنوز چند ساعتي نبود كه برسركارم رفته بودم كه خبر نشت گاز و قرباني شدن همسرم را ، آنهم در اسفناك ترين مرگ ممكن شنيدم و دريغ كه هرچه دستان حسرتم را برسر نامردماني مي كوبيدم بيشتر از او دور مي شدم )

    نگاه کن ..
    مُرده ها به مرده نمي رن ،
    حتي به شمع ِ جون سپرده نمي رن .
    شکل ِ فانوسين که اگه خاموشه ،
    واسه نفت نيست ،
    هنوز يه عالم نفت توشه .. *

    خورشيد مرده بود
    خورشيد مرده بود فردا
    در ذهن کودکان ،
    مفهوم گنگ گم شده ايي داشت .
    آن غرابت اين لفظ کهنه را
    در مشق هاي خود ،
    با لکه هاي درشت سياهي
    تصوير مي نمودند . *

    * اگه دستت به آسمون رسيد ، يه لحظه خنده برام بچين و فراموشي . چون امروز بيشتر از هر وقت ديگه ايي احساس مي کنم همه چيز بيهوده ست .

    سلام عزيزم. منو ببخش كه دير بهت سر مي زنم اصلا وقت نمي كنم. اما در مورد نوشتت هميشه همه سعيم اين بوده هر كاري كه بايد بكنم رو انجام بدم تا بعدش اينطوري حسرت نخورم كه چرا من كه از دستم بر ميومده يه كاري رو نكردم. شايد همين حالا آخرين لحظه زندگيم باشه بعد از من چي مي مونه؟ هر چي هست اميدوارم دل شكستگي و ويراني نباشه. شاد باشي نرگسم. مامانو ببوس.
    سلام نرگس جان خواستي با تعمق و تفكر پاسخ اين متن بسيار گرانبها را بدهم . چه بايد بگويم براي لحظه هايي كه دائم از دست ميروند؟ براي همين حركاتي كه من هميشه در حال مشاهده اش هستم . و هيچگاه اطرافيان نميخواهند بفهمند كه ((فردا خيلي دير است )) . خود سخن بدان از اين مجمر بسيار ..... سلامت و پر بار مثل هميشه باشي . اين منم طوطي در قفس مانده ي بازرگان . اين منم موج فرو مانده در مرداب . اين منم ....

    پشت اين پنجره ها دل مي گيره

    غم و غصه دل و تو مي دوني

    وقتي ازبخت خودم حرف مي زنم

    چشام اشک بارون مي شه تو مي دوني

    عمريه غم تو دلم زندونيه

    دل من زندون داره تو مي دوني

    هر چي بهش ميگم تو آزادي ديگه

    مي گه من دوست دارم تو ميدوني

    مي خوام امشب با خدا شکوه کنم

    شکوه هاي دلم و تو مي دوني

    بگم اي خدا چرا بختم سياس

    چرا بخت من سياس، تو مي دوني

    پنجره بسته مي شه شب ميرسه

    چشام آروم نداره تو مي دوني

    اگه امشب بگذره فردا مي سه

    مگه فردا چي مي شه تو مي دوني

    عمريه غم تو دلم زندونيه

    دل من زندون داره تو ميدوني

    هر چي بهش ميگم تو آزادي ديگه

    مي گه من دوست دارم تو ميدوني

    سلام نرگس جان. خوبي؟

    همون طوري که خودت خواستي و حرف دل منو زدي يه راست ميرم سر اصل مطلب. احساس دوگانه اي به وجود اومد وقتي متنت رو خوندم. يه ترس و يه.............

    کاش جوري زندگي کينم که وقتي بهمون بگن 5 دقيقه تا مردنت وقت داري انقدر خوشحال بشيم که سر از پا نشناسيم و يه نفس راحت بکيشيم و بگيم: آخـــــــيش. چه خوب شد که کاري براي دم اخرم ندارم. جز اينکه بشينم پشت پنجره انتظار و به پرواز کردن خودم نگاه کنم.

    راستي در اولين فرصت لينک ميدم تا ديگه همديگرو هيچ وقت گم نکنيم. انشالله تا ظهور حضرت دوست......

    نرگس جان التماس دعاااااااااااااااااي فراوان

    اللهم عجل لوليک الفرج

    سلام دوست عزيز..شکوه لحظه ها به روز است ...منتظرم..لحظه هايت با شکوه
    سلام عزيز***از اينکه به کلبه من سر زدي و نوشته هاي پر مهرت رو با قلم زيبا همچون پر طاووس هک کردي سپاسگزارم اميدوارم موفق و شاد باشي***نوشته خيلي آموزنده اي بود ما هيچوقت نبايد زماني كه عصباني هستيم كارهايي بكنيم كه بعدا پشيمان بشيم***در پناه حق
    سلام ممنون از حضورت ....خوشحالم كردي . شما خيلي لطف داري..شاد باشي و پيروز خواهر گلم

    مرا به رقص باد و درخت کاري نيست ،
    من از دريچه هاي بي پناهي گنجشک مي آيم

    و از تنفس فقر
    و آن جوجه هاي مرده ي بي سر
    با آن دهان هميشه گشوده ي از حسرت ، سرشار
    مرا به تماشاي جشن برگ هاي بي خزان و کبوتران مست نيافريده اند ،
    وقتي هنوز شاخه هاي خشک پندارم
    سرشار از خوشه هاي نارس باران است
    من از قلب دردمند کلاغکي
    که با تمام حجم سرخ و وسيعش
    هنوز هم
    بر مدار تنهايي آن تاک جوان مي چرخد
    من از ذهن منجمد سار هاي پيري آمده ام
    که کودکانشان
    براي هميشه ،
    دل را به دودکش هاي پير شهر سپرده اند ،
    و مترسک هاي استخواني ديروز را
    با آن صليب هاي چوبي باريک
    ـ در صلح بي ثمري ـ
    براي هميشه از ياد برده اند ؛

    نرگس عزيزم سلام

    عزيز دلم اين روزها خيلي بهتر از ديروزم هستم چون هر روز تو يه مسير زندگيم هستم فقط برام يه سري ابهامات وجود داره كه دارم سعي ميكنم كه حلش كنم نوشته هاي من هميشه بيانگر احساس من بوده و اگه ميبيني آشفته هست به خاطر آشفتگي ذهني و روحيه منه كه نميخواد نگران باشي من فكر ميكنم اينها همه طبيعه!

    عزيزم برام دعا كن بتونم تو مسيري كه دارم موفق باشم همين.

    فدايه مهربونيات.

    سلام...آپ نكردي عزيزم.
       1   2   3   4   5    >>    >