نظرات ياداشت بزرگداشت اعيادشعبانيه

وبلاگ : همسفرمهتاب

يادداشت : بزرگداشت اعيادشعبانيه

نظرات : 10 خصوصي ، 346 عمومي

نام:

ايميل:

سايت:

مشخصات شما ذخيره شود.

متن پيام :
حداکثر 2000 حرف

كد امنيتي:

اين پيام به صورت خصوصي ارسال شود.

< << 11 12 13 14 15 >> >

+ ::. قاصدك .::

سلام نرگس جوني...

خوبي ؟؟؟ من هم با كلي تاخير عيد مبعث رو بهت تبريك ميگم ....

ببينم خانم گلم چرا كم پيدا شدي‏؟؟‏ديگه پيشم نمياي ؟؟؟ آپديت كردم ها ...

+ شيدا

سلام ... به همسفر مهتاب

خواهش ميكنم اجازه بديد اينو همه دوستان بخونند .

يه وقت هم فكر نكردي شايد يكي ديگه

به اسم من اون عكس رو گذاشته باشه ؟

من كه نديدم ...

البته من چند تا عكس فرستادم ..

ولي هيچكدومش غير اخلاقي نبود

و الان هم ميبينم عكسهايي رو كه

از نظر اخلاقي هيچ مشكلي نداشت رو پاك كردي نرگس خانم

شايد ديگه دوست نداري برات .كامنت بذارم

باشه اشكالي نداره ديگه مزاحمتون نميشم .

بقول معروف ما كه از همه جا رونده شديم ..از اينجا هم بيرون ميريم...اشكالي نداره ...

نميدونم به چه دليلي پرشين وبلاگمو فيلتر كرده .به هيچكدوم از نامه هام جواب ندادند .نميدونم چه خبر شده ..توش موندم بسكه فكر كردم قاطي كردم ..همه ازم بريدند ..خودمم نميدونم چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

براي همه شما آرزوي توفيق دارم ..

اگه منو ديگه جايي نديدين . بدي ها منو به خوبي هاتون ببخشين ...

از همه دوستان عزيزي هم كه ميان اينجا معذرت ميخوام ..براي كار بدي كه انجام ندادم ...

پاسخ

دوست گرامي من تصور نميکردم يک گله کوچيک من اينهمه شمارو ناراحت کنه. خب من بارهاي بار به همه دوستان تذکر دادم که وبلاگ من يک وبلاگ مذهبي ست و ازهمه دوستان هم توقع دارم يک نکته رو رعايت کنند. خب شايد حق با شما باشه و اون عکس رو کس ديگه اي به اسم شما گذاشته باشه. ولي به هرحال من که علم غيب ندارم. اين کامنت با نام شما بود. من هم ازشما گله کردم. انتظار داشتم منطقي تر برخورد کنيد. واقعا اينطور که شما نوشته ايد نيست و خودتون هم ميدونيد که دوستانتون همگي براي شما احترام خاصي قائل هستند .وبلاگ شما هم فيلتر نشده. من در اينمورد يکبار هم در وبلاگ برنادت عزيز توضيح کامل دادم. ضمنا شما که حالا يک وبلاگ تو پارسي بلاگ داريد بهتره فعلا تا رفع مشگل اونجا بنويسيد. دوست گرامي من هم شخصا براي شما احترام خاصي قائل هستم و لذا به شما شخصا گله کردم . اگر غير از اين بود مي توانستم همين جا تو کامنت عمومي ازشما گله کنم.(کاري که شما کرديد)اما به دليل همون احترام اينکار رو نکردم. و توقع هم نداشتم شما بخواهيد با اين حرفهاي عجيب و غريب گله دوستانه منو جواب بديد. من بارها گفته ام که شما هميشه با حضورتون ، شعرها و عکسهاتون منو خوشحال مي کنيد. لذا اينکه بگوئيد شايد دوست نداريد من براتون کامنت بذارم حرف عجيبي ست . ضمنا من هيچ چيزي رو جز همان يک عکس پاک نکردم. دوست گرامي خواهش مي کنم ديگه هيچ وقت از اين حرفها نزنيد و اين برداشتها رو نکنيد. شما يک فرد فرهيخته و يک اديب و شاعر هستيد. چنين برخوردي ابدا شايسته و در شان شمانيست. نهايت اين قضيه يک سوء تفاهم هست و نه چيز ديگه که با يک برخورد منطقي قابل حله.ميدونم که اين کامنت رو در حال ناراحتي و عصبانيت نوشتيد. اميدوارم حالا با خوندن توضيحات من قدري آرام تر شده باشيد و در تصميمات خود تجديد نظر کنيد. شما هميشه يک دوست خوب و محترم براي من بوديد . هستيد و خواهيد بود

+ كيا

سلام دوست خوبم من آپ کردم منتظر حضور پر مهرت هستم......(رفرشش کن لطفا).....فعلا

+ علي

با سلام

مثل هميشه كامل بودو عالي .ستايش مي كنم قلم سحارتونو .

اميد وارم هميشه توانا و قدرتمند ظاهر بشي .

شعر قشنگيه بخصوص كه به هديه ي لينكتون به نجف .كه حتما

عمدا در اين روز گذاشته شده تا بيان كننده اين باشه كه امامت

دنباله و متمم نبوته.

در پناه حق

+ blue

سلامممممممممممم به آبجي نرگس خودم راستش نجف رفتن من از طريق لينك بلاگ شما بود وگرنه رفتن به اونجا كه سعادت ميخواد كه ظاهرا من ندارم .... ممنونم از كامنتهاي زيبا و پر مهرتون راستش با ديدن كامنتها و خوندن اونها بسيار شاد و خوشحال شدم و به خودم افتخار كردم كه آبجيه خوبي مثل شما دارم ..... با اين همه لطف و دلي آرام و روحاني ..... اميدوارم كه هميشه شاد و موفق باشيد

+ حسين

سلام آبجي نرگس بدو بيا وبلاگم قسمت لوگوي دوستان رو يه نگاه بنداز ببين ميپسندي برات يه لوگوي فلش ساختم .خدانگهدار

+ تنديس تنهايي

سلام بر همسفر مهتاب .. باور كنيم رجعت سرخ ستاره را / ميعاد دستبرد شگفتي دوباره را / باور كنيم نور خدا را كه سرمد است / باور كنيم سكه به نام محمد (ص) است .. من هم ( با كمي تاخير ) مبعث حضرت ختم المرسلين حضرت محمد مصطفي (ص) رو به شما تبريك ميگم .. من دوباره برگشتم .. خوشحال ميشم كه در اين بازگشت من رو ياري كنيم .. منتظر حضور سبزتون هستم .. التماس دعا .. يا علي

+ گذر از هرگز (هادي)

سلامي دوباره خدمت آبجي نرگس جون خودم

+ .oO(¯`•.بيهمتاا.•´¯)Oo

سلاااااااااااااااااام..نرگس جون خودم..خوبي گلم؟؟فدات شم مننننننننننننننننن

تبريك تبريك تبريك هم عيد مبعث و هم نيمه شعبااااااااان

=-=-=-=-

ميان جان دو انسان چنين به هم نزديک چقدر فاصله؟ آخر چقدر فاصله؟ آه.. چقدر ماندن در هاله تبسم و شرم؟ چقدر بودن در پرده سکوت و نگاه؟ چقدر دوري از آفتاب آن لبخند؟ چقدر محروم از سايه سار آن گيسو؟ چقدر بايد سر کرد بي نوازش او؟ چقدر؟ چقدر؟...چقدر؟ به اصطکاک دل و سنگ گوش دادن ها؟ به قله مبهم تقدير سر نهادن ها؟ بشر چقدر به درمان عشق در مانده است ! مگر چقدر از اين عمر بي ثمر مانده است؟ مگر چه کاري خوشتر ز دوست داشتن است؟ مگر که عشق گناهي براي مرد و زن است؟ چقدر بايد بر اين گناه تاوان داد؟ چقدر بايد خاموش ماند تا جان داد؟ چقدر پرسه زدن در خيال با اندوه؟ چقدر صبر؟ چه صبري ! به سهمگيني کوه ! چقدر سرخ شدن زير تازيانه شوق؟ چقدر بي تو نشستن در اين سکوت و ستوه؟ چقدر بي تو به دنبال خويش گرديدن؟ کوير حوصله را با تو درنورديدن؟ ميان جان دو عاشق چنين به هم نزديک چقدر بايد مشتاق ماند و ماند صبور؟ چقدر بايد نزديک بود و از هم دور؟ چقدر؟... چقدر؟

=-=-=-=-

لحظه اي بيانديشيد كه چرا اشك رازيست, لبخند رازيست و عشق ... اشک رازيست , لبخند رازيست , عشق رازيست اشک آن شب , لبخند عشقم بود قصه نيستم که بگويي , نغمه نيستم که بخواني , صدا نيستم که بشنوي يا چيزي چنان که ببيني , يا چيزي چنان که بداني من درد مشترکم , مرا فرياد کن ! درخت با جنگل سخن مي گويد , علف با صحرا , ستاره با کهکشان , و من با تو سخن مي گويم . نامت را به من بگو , دستت را به من بده , حرفت را به من بگو , قلبت را به من بده ! من ريشه هاي تو را دريافته ام , با لبانت براي همه ي لب ها سخن گفتم و دستانت با دست هاي من آشناست . در خلوت روشن با تو گريسته ام , براي خاطر زندگان , و در گورستان تاريک با تو خوانده ام زيباترين سرود ها را , زيرا که مردگان اين سال عاشق ترين زندگان بودند . دستت را به من بده , دستهاي تو با من آشناست . اي دير يافته با تو سخن مي گويم . به سان ابر که با طوفان , به سان علف که با صحرا , به سان باران که با دريا , به سان پرنده که با بهار , به سان درخت که با جنگل سخن مي گويد . زيرا که من ريشه هاي تو را دريافته ام . زيرا که صداي من با صداي تو آشناست

=-=-=-=-

با خداي ياس ها خلوت كنيم كاش گاهي در مسير زندگي باري از دوش نگاهي كم كنيم فاصله هاي ميان خويش را با خطوط دوستي مبهم كنيم كاش با چشمانمان عهدي كنيم كاش وقتي زندگي فرصت دهد گاهي از پروانه ها يادي كنيم كاش بخشي از زمان خويش را وقف قسمت كردن شادي كنيم كاش وقتي آسمان باراني ست از زلال چشم هايش تر شويم كاش مثل پونه ها پرپر شويم كاش وقتي چشم هايي ابريند به خود آئيم و سپس كاري كنيم از نگاه زرد گلدان هاي مان كاش با رغبت پرستاري كنيم كاش دلتنگ شقايق ها شويم وقتي از اينجا به دريا مي رويم جاي بازي با صداي موج ها دردهاي آبيش را بشنويم كاش مثل آب، مثل چشمه سار گونه نيلوفري را تر كنيم ما همه روزي از اينجا مي رويم كاش اين پرواز را باور كنيم كاش با حرفي كه چندان سبز نيست قلب هاي نقره اي را نشكنيم كاش هر شب با دوجرعه نور ماه چشم هاي خفته را رنگي زنيم كاش بين ساكنان شهر عشق رد پاي خويش را پيدا كنيم كاش با الهام از وجدان خويش يك گره از كار دل ها وا كنيم كاش رسم دوستي را ساده تر مهربان تر آسماني تر كنيم كاش در نقاشي ديدارمان شوق ها را ارغواني تر كنيم كاش اشكي قلب مان را بشكند با نگاه خسته اي ويران شويم كاش وقتي شاپرك ها تشنه اند ما به جاي ابرها گريان شويم كاش وقتي آرزويي مي كنيم از دل شفاف مان هم رد شود مرغ آمين هم از آنجا بگذرد حرف هاي قلب مان را بشنود

=-=-=-