سفارش تبلیغ
صبا ویژن



خجسته میلاد بقیة الله الاعظم ، خاتم الائمه ، نورچشم منتظران ،
امام عاشقان ، صاحب العصر والزمان ، حضرت اباصالح المهدی
عج الله تعالی فرجه شریف برشیفتگان ومنتظرانش وشیعیان جهان
 مبارک باد 


مولای من سلام .خیلی حرفها دارم که میخوام بهت بگم. حرفهایی که مثل یه بغض تو گلوم مونده. هی میگن چرا نمی نویسی؟ چرا اینجا متروک شده ؟ چرا همه دوستات پرکشیدن؟ همونهایی که خیلی ادعای رفاقت داشتند. من میگم باشه برن .عیبی نداره. من که  از هیچکس توقعی ندارم. میدونم رفاقتهای نتی ناپیداره. میدونم دوستی ها اینجا  خیلی زود بی رنگ میشه . میدونم همه تا وقتی هستن که تو مشگلی نداری و مرتب میری حالشون رو می پرسی. به ندرت پیش میاد تو این دنیای مجازی محبت ها خالص باشه. بندرت پیش میاد کسی  نگرانت بشه ، کسی دلتنگ نبودنت بشه.برای من اینها تازگی نداره.گله ای هم ندارم
 اما اگر تا حالا برای دل دیگران نوشتم. حالا میخوام برای دل خودم ، برای تو بنویسم. برای توئی که تو دلمی همیشه ، تو خلوت تنهائیم ،. تو بلور اشگهای گرمم ،  تو آه های سرد پرحسرتم.  توشبهای پر از دردم ،‌تو تکاپوهای هر روزم که شاید بتونم قدمی به سوی تو بردارم.میخوام برای توئی بنویسم که میدونم تنهام نمیذاری. میدونم به حرفهام گوش میدی. میدونم که میدونی چقدر درد دارم و برام دعا می کنی.برای توئی که خستگی هامو می فهمی . توئی که شاهد چیزهایی هستی که همه از آن بی خبرند.توئی که برام نگران میشی ، همانطور که برای همه منتظرانت نگران میشی.
تا روزمیلادت دیگه چیزی نمونده  ، نمیدونم آقاجون تو منتظر منی یا من منتظر تو؟! نمیدونم من به تو میرسم یا تو به داد من  میرسی؟! پر از دلتنگی ام آقاجان . پر از تشویش  اینکه تو بیائی و من نباشم ؟؟؟ میدونی چقدر دعای عهد خوندم: میدونی چند سحر با تو تجدید عهد کردم و گفتم :
َللّـهُمَّ اِنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَةِ یَوْمی هذا وَ ما عِشْتُ مِنْ اَیّامی عَهْداً وَ عَقْداً ، وَ بَیْعَةً لَهُ فی عُنُقی ، لا اَحُولُ عَنْها وَ لا اَزُولُ اَبَداً .
خدایا من تازه مى کنم در بامداد این روز و هر چه زندگى کنم از روزهاى دیگر عهدو پیمان عهدو پیمان و بیعتى براى آن حضرت در گردنم که هرگز از آن سرنه پیچم و دست نکشم.
میدونی چقدر از خدا عاجزانه خواستم :
اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ عَنْهُ وَ الْمُسارِعینَ اِلَیْهِ فی قَضاءِ حَوائِجِهِ ، وَ الْمُمْتَثِلینَ لاَِوامِرِهِ وَ الُْمحامینَ عَنْهُ ، وَ السّابِقینَ اِلى اِرادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ .
خدایا قرار ده مرا از یاران و کمک کارانش و دفاع کنندگان از او و شتابندگان بسوى او در برآوردن خواسته هایش و انجام دستوراتش ، و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و پیشى گیرندگان بسوى خواسته اش و شهادت یافتگان پیش رویش .
اما هنوز هم میترسم مولا جان میترسم که بمیرم و تو رو نبینم ، بمیرم و از کسانی نباشم که در رکاب تو شهدشهادت می نوشند. گرچه هزاران هزار سحر نالیده ام که خدایا :
َاللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذی جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً ، فَاَخْرِجْنی مِنْ قَبْری ،  مُؤْتَزِراً کَفَنى ، شاهِراً‌ سَیْفی ،  مُجَرِّداً قَناتی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعی فِی الْحاضِرِ وَ الْبادی
خدایا اگر حائل شد میان من و او آن مرگى که قرار داده اى آن را بر بندگانت حتمى ومقرر، پس بیرونم آر از گورم ،  کفن به خود پیچیده ،با شمیشر آخته  ، و نیزه برهنه ،  پاسخ ‌گویان به نداى آن خواننده بزرگوار در شهر و بادیه.
آقا جونم میدونم که چشمهای گناهکار من لیاقت دیدن رخ دلگشای تو  رو نداره. اما چه کنم که این آرزو رو از چشمامم نمیتونم بگیرم. آرزویی که با هرقطره اشگ  جان و دل  رو هر لحظه بیقرارتر میکنه ، آرزوئی که درپایان هرشب سیاه بی تو بودن ملتمسانه برای خدا تکرارش میکنم :
اَللّـهُمَّ اَرِنیِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ ، وَ اکْحُلْ ناظِری بِنَظْرَة منِّی اِلَیْهِ ...
 خدایا بنمایان به من آن جمال ارجمند و آن پیشانى نورانى پسندیده را، و سرمه وصال دیدارش را به یک نگاه به دیده ام بکش .
میدونی چقدر برای اومدنت دعاکردمو به ناله گفتم خدای من :
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ ، وَ اَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بی مَحَجَّتَهُ ،وَ اَنْفِذْ اَمْرَهُ وَ اشْدُدْ اَزْرَهُ ، وَ اعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ اَحْیِ بِهِ عِبادَکَ ...
و شتاب کن در ظهورش و آسان گردان خروجش را و وسیع گردان راهش را و مرا به راه او درآور،و دستورش را نافذ گردان و پشتش را محکم کن ، و آباد گردان خدایا بدست او شهرها و بلادت را  ؛ و زنده گردان بوسیله اش بندگانت را.........
یابن طه ، به انتهای راه نزدیکم  و تورا مگر به خواب ندیده ام. به انتهای راه نزدیکم اما ره توشه سفرم کافی نیست، هرچه در کوله بارم میگردم چیزی که درخور این سفر بی انتها باشه نمی بایم .همه سرمایه من عشقی است که برای تعالیش کاری نکردم که شایسته عاشقی باشه .
آقا جان  دریاب این درمانده خسته را، کمک کن این تن رنجور واین روح دردمند را ، تا آنچه را که به پشتوانه عشق تو آغاز کرده ام به سرانجام برسانم، که اگر مدد نکنی در من توانی برای ادامه راه نیست.........

حرف آخر : 
مَوْلاىَ فَاِنْ اَدْرَکَنِى الْمَوْتُ قَبْلَ ظُهُورِکَ فَاِنّى اَتَوَسَّلُ بِکَ وَبِابآئِکَ الطّاهِرینَ اِلَى اللَّهِ تَعالى وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ یَجْعَلَ لى کَرَّةً فى ظُهُورِکَ وَرَجْعَةً فى اَیّامِکَ لاَِبْلُغَ مِنْ طاعَتِکَ مُرادى وَاَشْفِىَ مِنْ اَعْدآئِکَ فُؤ ادى....
اى مولاى من و اگر پیش از زمان ظهور تو مرگ به سراغم آید من توسل جویم بوسیله تو و بوسیله پدران پاک تو بدرگاه خداى تعالى و از او خواهم که درود فرستد بر محمد و آل محمد و مقرر فرماید بر من بازگشتن در زمان ظهورت را و دوباره آمدن در آن روزهاى درخشان حکومتت را تا در مورد فرمانبردارى تو به مقصود خود برسم و جراحت  دلم را از دشمنانت شغا بخشم....... 
                                      آمین یا رب العالمین
  


                                                     


[ دوشنبه 86/5/29 ] [ 4:56 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]
دوستان










بازدیدهای وب
امروز: 3
دیروز: 48
تاکنون: 467758
تعداد یادداشت ها: 131
موسیقی وب