سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرا رسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین علیه السلام را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه شریف و همه شیفتگان مکتب حسینی تسلیت عرض می کنم ، و امیدوارم خدای متعال در دنیا و آخرت دست ما را از دامان ابی عبدالله کوتاه نفرماید

در این ایام فرصت خوبی است که شناخت خودمان را نسبت به مکتب عاشورا و مکتب حسینی عمق ببخشیم و سوالهایی را که در باره مسائل مربوط به قیام ابی عبدالله  در اذهان همه به خصوص در اذهان نوجوانان و جوانان پدید میآید مورد بحث قرار دهیم ، تا معرفت همه ما به ویژه جوانان عزیز نسبت به سالار شهیدان علیه السلام و قیام بزرگ او بیشتر شود و بتوانیم در سایه معرفت بیشتر ، هم برای دنیای خود و هم برای آخرتمان بهره بیشتری ببریم .در نظر می گیریم نوجوانی را که تازه به رشد فکری رسیده است و میخواهد همه مسائل و پدیده های اجتماعی و آنچه در اطرافش میگذرد بفهمد و علت آنها را درک کنف ، تا ارزیابی روشنی از مسائل و پدیده های پیرامون خود داشته باشد.

نوجوان در ایام محرم می بیند جلساتی تشکیل میشود ، مردم لباس سیاه می پوشند ، پرچم های سیاه نصب می کنند . او مشاهده می کند هیات های عزاداری ، سینه زنی و زنجیر زنی تشکیل میشود و مردم اشگ می ریزند . او شاهد پدیده هایی است که سابقه ای در سایر ایام ندارد ، یا در سایر اجتماعات دیده نمی شود ، طبعا این سوال برای وی مطرح می شود که این مراسم به چه منظوری است ؟ چرا باید انسان لباس سیاه بپوشد ؟ چرا باید مردم تا پاسی از شب به سر و سینه بزنند ؟ چرا باید این همه اشگ بریزند ؟

پرسش هایی را که در این زمینه مطرح می شود می توان به چهار سوال تحلیل کرد . چه خوب است که پاسخ این سوالها را با استفاده از سخنان بزرگان دین بشنویم تا بتوانیم سطح شناخت نوجوانان و جوانان عزیزمان را نسبت به مراسم عاشورا ارتقا بخشیم و فرهنگ عاشورایی را بیشتر روشن کنیم

چرا باید حادثه عاشورا را گرامی بداریم ؟

چرا باید خاطره حادثه ای را که 1360 سال پیش اتفاق افتاده است زنده کرد و مراسی به یاد آن خاطره برگزار کرد ؟ این رویداد جریانی تاریخی بوده است که زمان آن گذشته است ، تلخ یا شیرین ، هرچه بوده است آثار آن تمام شده است . چرا باید بعد از گذشت نزدیک به چهارده قرن ، یاد آن جریان و آن حادثه را زنده نگه داریم و مراسمی برای آن برپا داریم ؟؟

پاسخ این سوال ، چندان مشگل نیست . برای این که به سادگی میتوان به هرنوجوانی تفهیم کرد که حوادث گذشته هر جامعه می تواند در سرنوشت و آینده آن جامعه آثارعظیمی داشته باشد ، تا مردم از آن جریان استفاده کنند . اگر حادثه مفیدی بوده است بازنگری و بازسازی آن حادثه است تا مردم از آن جریانی استفاده کنند . اگر حادثه مفیدی بود ه است و در جای خود منشا آثار و برکاتی به شمار میرفته است ، بازنگری و بازسازی آن نیز میتواند مراتبی از آن برکات را داشته باشد .

علاوه بر این در همه جوامع انسانی مرسوم است که به نوعی از حوادث گذشته خود یاد می کنند و آنها را بزرگ شمرده و به آنها احترام میگذراند . خواه مربوط به اشخاصی باشد که در پیشرفت جامعه خود موثر بوده اند ، نظیر دانشمندان و مخترعان ، و خواه مربوط به مسانی باشد که از جنبه سیاسی و اجتماعی در رهایی ملت خود نقش موثری داشته اند و قهرمان ملی بوده اند . همه عقلای عالم برای اینگونه شخصییت ها آئین بزرگداشتی را منظور می کنند . این کار بر اساس یکی از مقدس ترین خواسته های فطری است که خدا در نهاد همه انسانها قرار داده است و از آن به «حس حق شناسی » تعبیر می کنیم . لذا این خواسته فطری همه انسانها است که در برابر کسانی که به آنها خدمت کرده اند حق شنانی و شکرگزاری کنند ، آنان را به خاطر داشته باشند و به ایشان احترام بگذراند . علاوه بر این ، یاد آن خاطره ها در صورتی که در سعادت جامعه تاثیری داشته ، میتواند عامل دیگری را در زمان بیان خاطره بیافریند . دراین صورت گویا خود آن حادثه تجدید می شود .                                  

                        ادامه : همسفرمهتاب 2

چرا برای بزرگداشت عاشورا به روش بحث و گفتگو اکتفا نمی شود ؟

ممکن است این سوال به ذهن او بیاید که انجام این قبیل امور ضررهای اقتصادی در پی دارد ، تولید کم می شود ، وقت اشخاص گرفته می شود ، هنگامی که مردم تا نیمه شب عزاداری می کنند روز بعد توان کارکردن ندارند  . دو ماه جامعه بایدنوعی سستی و رخوت را بپذیرد برای این که یاد این حادثه زنده داشته شود . در حالیکه راههای دیگری نیز برای بزرگداشت واقعه عاشورا وجود دارد . مثلا جلسات بحث ، میز کرد یا سمینارهایی ترتیب داده شود و با تماشای بحث و گفتگو خاطره این حادثه برای مردم تجدید شود . دیگر دوماه عزاداری و گریه کردن و بر و سینه زدن چرا باید صورت پذیرد ؟ حتی اگر یک مجلس کافی نیست می توان مجالس متعدد برپا کرد . مگر زنده نگه داشتن یک خاطره صرفا به این است که مردم بر سرو سینه بزنند و اشگ بریزند و خود را اذیت کنند ؟؟

جواب این سوال تا حدودی از سوال اول پیچیده تر است . جواب این است که البته بحث در باره شخصیت سید الشهداء علیه السلام ، تشکیل میزگردها ، کنفرانس ها ، سخنرانی ها ، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی علمی و تحقیقاتی بسیار مفید و لازم است . و البته در جامعه ما نیز انجام می شود و به برکت نام سید الشهداء علیه السلام و عزاداری آن حضرت ، بحث وگفتگو و تحقیقات زیادی پیرامون این امور صورت می گیرد و مردم نیز معارف را فرا می گیرند . این فعالیت ها به جای خود لازم است ، اما آیا برای این که ما از حادثه عاشورا بهره برداری کامل کنیم ، این اقدامات کافی است ؟

جواب دادن به این سوال متوقف بر این است که ما نظری روان شناسانه به انسان بیاندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانه ما موثر است فقط عامل شناختی و معرفتی است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن به رفتارهای اجتماعی ما موثر است ؟

                                ادامه : همسفرمهتاب 2

چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزاداری کرد ؟

تا اینجا فهمیدیم که باید در جامعه عواملی را ایجاد کرد تا احساسات و عواطف دینی مردم را تحریک کند و آنها را برانگیزاند تا کاری مشابه کار سیدالسهداء علیه السلام انجام دهند ، راه او را ادامه دهند و نسبت به این امر مهم علاقه پیدا کنند . اما موضوع دیگری که در اینجا مطرح می شود این است که یگانه راه برانگیختن احساسات و عواطف عزاداری و گریه نیست . عواطف انسان ممکن است با مراسم جشن و سرور هم تحریک شود . میدانیم که در ولادت های مبارک ، در میلاد خود سیدالشهداء علیه السلام ، وقتی مراسم جشن برگزار می شود  ، مدح ها خوانده می شود و مردم از طریق آنها شور و نشاطی می یابند .

سوال سوم این است که چرا برای تحریک احساسات از مراسم شاد استفاده نمی کنید ؟ چرا باید گریه کرد ؟ چرا باید سینه یا زنجیر بزنیم ؟ بیائیم به جای این کارها جشن بگیریم ، نقل و نبات پخش کنیم ، شیرینی بدهیم ، مدح و سرود بخوانیم ، تا احساسات مردم تحریک شود ؟

جواب این است که احساسات و عواطف انواع مختلفی دارد . تحریک هر نوع احساسات و عواطف ، باید با حادثه مربوط منتسب باشد . حادثه ای که بزرگترین نقش را در تاریخ اسلام ایفا کرد و درسی برای حرکت ، برای نهضت ، برای مقاومت و برای استقامت تا روز قیامت به انسانها داد . برای ان که خاطره تجدید شود فقط مجلس جشن و شادی کافی نیست . باید کاری متناسب با آن حادثه انجام داد . یعنی باید کاری کرد که حزن مردم برانگیخته شود ، اشگ از دیده ها جاری شود ، شور و عشق در دل ها پدید آید . و در این حادثه چیزی که می تواند چنین نقشی را بیافریند ، همین مراسم عزاداری و گریستن و گریاندن دیگران است ، در حالی که خندیدن و شادی کردن هیچ وقت نمی تواند این نقش را ایفا کند . خندیدن  هیچ وقت آدم را شهادت طلب نمی کند . هیچ وقت انسان را به شلمچه نمی کشاند. هیچ وقت نمی توانست سختی ها و مصیبت های هشت سال جنگ را بر این مردم هموار کند . این قبیل مسائل عشق دیگری میخواهد که از سوز اشگ و شور پدید می آید . راه آن هم همین عزاداری هاست .

                                             ادامه : همسفرمهتاب 2

چرا باید دشمنان امام حسین علیه السلام را لعن کرد ؟

به دنبال این سوال ممکن است سوال دیگری پدید آید که این روزها بیشتر مطرح است . اغلب این پرسش را منافقان مطرح می کنند . البته منافقان مدرن! آنها می گویند که بسیار خوب  ، ما تا اینجا قبول کردیم که تاریخ امام حسین علیه السلام تاریخ موثر و حرکت آفرینی بوده است . همچنین دریافتیم که باید آن را عمیقأ به خاطر داشت ، و به یاد امام حسین علیه السلام عزاداری کرد ، تا اینجا را قبول داریم . اما شما در این عزاداری های خود کار دیگری هم می کنید . علاوه بر این که از امام حسین علیه السلام  به نیکی یاد می کنید ، و بر شهادت او گریه می کنید ، بر دشمنان امام حسین علیه السلام هم لعن می فرستید . این کار برای چیست و چرا دشمنان ابی عبدالله را لعن می کنید ؟ این کار نوعی خشونت و بدیبینی است . این یک نوع احساسات منفی است و با منش « انسان مدرن» نمی سازد . هنگامی که احساسات شما تحریک می شود بروید گریه کنید و عزاداری کنید . دیگر چرا دشمنان را لعن می کنید ؟ چرا می گوئید « اتقرب الی الله بالبراﻴﺓ من اعدائک» من با تبری از دشمنان تو ، به خدا تقرب می جویم . چرا مقید هستید همواره در زیارت عاشورا صد مرتبه دشمنان امام حسین علیه ا لسلام را لعن کنید ؟ بیائید فقط همان صد مرتبه سلام را بخوانید .  امروز زمانی است که باید با همه مردم با خوشی وشادی و لبخند  رفتار کرد . امروز باید دم از زندگی زد. دم از صلح و آشتی زد . این روحیه لعن و تبری و پشت کردن به دیگران خشونت هایی است که به هزار و چهارصد سال پیش ، یعنی زمانی که امام حسین علیه السلام را کشتند برمیگرد د و با آن زمان مناسبت دارد . اما امروز دیگر جامعه و مردم این کارها را نمی پسندند. بیائید به جای اینها راه آشتی را پیش بگیرید، به روی دشمنان هم لبخند بزنید ، به آنها هم محبت کنید . مگر اسلام دین محبت ، دین رافت و رحمت نیست ؟ این چه کاری است که شما دائما لعن و بدگوئی می کنید ؟

در پاسخ به این سوال باید گفت  خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانی که به ما خدمت می کنند ، نسبت به کسانی که کمالی دارند، خواه کمال جسمانی ، یا کمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی ، به ابراز علاقه و محبت بپردازیم . هنگامی که انسان احساس می کند در جائی کمالی یا صاحب کمالی یافت می شود ، نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا می کند . علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام بغض و دشمنی قرار داده شده است . همانگونه که فطرت انسان بر این است که کسی را که به ا و ضرر میزند دشمن بدارد . البته ضررهای مادی دنیوی برای مومن اهمیتی ندارد، چون اصل دنیا برای او ارزشی ندارد . اما دشمنی که دین را از انسان بگیرد ، دشمنی که سعادت  ابدی را از انسان بگیرد ، آیا قابل اغماض است ؟ قرآن میفرماید « ان الشیطان لکم عدوٌ فتخذوه عدوأ » شیطان دشمن شماست ، شما هم باید با او دشمنی کنید . بر شیطان دیگر نمی شود لبخند زد وبا او کنار آمد . و گرنه انسان هم میشود شیطان . اگر باید با اولیای خدا دوستی کرد ، با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد . این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت انسانی است . اگر دشمنی با دشمنان خدا نباشد ، به تدریج اندک اندک رفتار انسان با آنها دوستانه می شود و در اثر معاشرت ، رفتارآنها را می پذیرید و حرفهایشان را قبول می کند . کم کم شیطان دیگری مثل آنها می شود . می گوئید نه ؟؟ پس ببینید قرآن چه میفرماید :

                                               ادامه : همسفرمهتاب 2


[ شنبه 84/11/15 ] [ 3:0 عصر ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]
دوستان










بازدیدهای وب
امروز: 38
دیروز: 33
تاکنون: 468513
تعداد یادداشت ها: 131
موسیقی وب