شبانگاهان که خورشید رخ در نقاب غروب می کشد و تاریکی دامن می گسترد، مرگ رنگ فرا می رسد، رنگ ها که درروز تمام چشم راپر می کردند ودیدن ورای آن را مانع می شدند، با رفتن خورشید ، رخت بربسته ، دیدن بی واسطه را ارزانی می دارند. رنگ ها خود پوشاننده حقایقند . ولی تاریکی درغیاب رنگ ، اسرار را هویدا می سازد البته نه برای همگان که برای خاصان. شب قدر که شاه شب همه ایام است رستن از تمام رنگ ها و وابستگی ها و پیو ستن به حقیقت و بی رنگی است. " شب است خلوت توحید وروز شرک وعدد " به یاد آوریم آیاتی از قرآن کریم را که پیامبر را به تهجد و بیداری در شب فرا می خواند. " یا ایها المزمل ، قم اللیل الا قلیلا نصفه اوانقص منه قلیلا ( قرآن کریم مزمل آیات 1 الی 3) ای رسولی که در جامه خفته ایی، هان شب را به نماز وطاعت خدا بر خیز مگرکمی، که نصف یا چیزی کمتراز نصف باشد (به استراحت بپرداز)" این چه شگفتی است دربیداری شب که خداوند ، حیببش را با دستور موکد ومستقیم بدان رهنمون می سازد؟ اگر یک شب عادی ( غیر از شب قدر) یک نمازرا در کعبه خود صد نمازکند، شب قدر که از هزار ماه بهتر است چگونه است؟ در نظر داشته باشیم که توصیفات خداوند با توصیفات آمیخته با اغراق و تعارف ما بس متفاوت است. خداوند در قرآن کریم فرموده : "لیله القدر خیر من الف شهر "( قدر،3) و پیش از آن متذکر شده است " وما ادرئک ما لیله القدر " (قدر،2) ما را بر عظمت و شناسایی آن راهی نیست ، تنها می توان درزیر باران رحمت "لیله القدر" ایستاد تا برما ببارد و جانهایمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد. " انزل من السماء مآء فسالت اودیه بقدرها ( خداوند آبی را از آسمان نازل کرد، پس جوی ها هر کدام به تناسب ظرفیت خود آب گرفته به حرکت در آمدند( رعد،17) ... برحسب معنای باطن، مراد از باران هر رحمتی است که از جانب خدا بر انسان فرود می آید ودر شریان های جانش قرار گرفته او را به حرکتی هماهنگ با هستی درمی آورد ... )2 از سوی ائمه اطهار و بزرگان دین شب زنده داری و احیاء لیالی قدر بسیار سفارش شده است، آیا در این شب ماهستیم که بیداریم یا این شب قدر است که ما را بیدارنگه می دارد؟ آیا دراین شب جسم بیدار، ما را به مقصود می رساند یا آنکه بیداری جان باید تا راه نمایان گردد؟ چشم سر را باید بیدار داشت تا چشم جان بیداری و بینایی یابد ، دل از بندها برهد و پرده ها از دیده گان فرو افتد . آیا درتمام لیالی قدری که ما سپری کرده ایم این فرآیند ، این بینایی برما حاصل شده است؟ و ما چه زیانکاریم اگر از شب قدر تنها بیداری چشم نصیبمان شود و راهی به ورای آن ، بر اقلیم جان نیابیم. می گویند دراین شب قرآن از لوح محفوظ بربیت المعمور نازل شده است و پس از آن بر قلب پیامبر، می گویند دراین شب سرنوشت تمام جهانیان بر قطب عالم امکان عرضه می شود، می گویند دراین شب فرشتگان نازل می شوند و بر گرد امام عصر طواف می کنند ، می گویند دراین شب فرشتگان از کنار هیچ مومنی عبور نمی کنند جزآنکه برا و سلام کنند ، می گویند دراین شب سکینه و آرامش برتمام کائنات حکمفرماست ، می گویند از شب تا به سحر، نعم والطاف خداوند است که بربندگانش نازل می شود... و با این همه ما از شب قدر چه می دانیم که چه بزرگ است ؟ خطاب " ما ادرئک " ماهستیم نه رسول الله که او شهر علم است ، ولی بی گمان راه دانستن مسدود نیست . ای خداجان را پذیرا کن ز رزق پاک خویش بی تردید ، دانستن ، فهمیدن ، ایمان آوردن و چشم جان گشودن و دل صافی یافتن ، رزق های پاک خداوندند. امید که در شبی چنین بزرگ ازاین نعم بی بهره نمانیم.
بارآلها یار زهرا ، دیده ازخون شوید امشب با دل خون فزت و رب، الکعبه را می گوید امشب آسمانها پر زماتم ، دیده گریان گشته خاتم اینچنین عزم سفر کرد ، اولین مظلوم عالم ***** پیک عشق و مهربانی ، کرده عزم رهسپاری در عزایش شد سپهر ، دیده گلها بهاری در خزان بیقراری ، زینبش در آه و زاری آتش دل شعله ور شد ، اشگ غم آید به یاری ***** صحن محراب در عزای ، حیدرامشب لاله گون است فرق مولا گشته منشق ، صورت او غرق خون است سینه اش از غم لبالب ، ذکر او یارب و یا رب ازغم و اندوه حیدر ، خون دل کلثوم و زینب ***** اشگ های گرم مولا ، از برای دخترش بود در دم اخر غم او ، ناله های زینبش بود دل به یاد کوثرش بود ، بی قرار همسرش بود خون چگر از ناله های ، بین دیوارو درش بود ***** می رسد از شهر گوفه ، بانگ جانسوز جدائی ذکر زینب گشته امشب ، باب مظلومم کجائی ؟ یادگاری مانده ازتو ، سجدگاه لاله گونت تا سحر گیرم در آغوش ، آن ردای غرق خونت ***** قلب پاک دخت حیدر ، غرق خون شده بار دیگر تربیت خونین بابا ، یادش ارد داغ مادر هریتمی سر نهاده ، روی زانوی غم امشب قلب غمگینش گرفته ، از فراقش ماتم امشب ***** ای خدایا شادمانی ، جای غم هارا بگیرد گشته مولاشاد از انکه ، روی زهرا را ببیند آن امیر بی قرینه ، آن سحر خیز مدینه می شود راحت خدایا ، از غم بازو و سینه ***** در توصیف علی ، سخنان بسیار گفته شده، کتا ب های حجیم در ذکر صفات و مراتب کمالات وی به رشته تحریر در آمده و دیوار نوشته های بسیاری از کلمات او آماده شده است، ولی آنگاه می توان علی را به راستی و صداقت ستود که او را نه در سخن که در عمل بستائیم. چون او زندگی کنیم و چون او برای خدا از نام و ننگ بگریزیم و چون او بمیریم. نه تنها زندگی علی که مثلث دشمنانش نیز الگویی بر حق طلبی و حق خواهی است. اگر حق جویی، مبارزی، دشمنانی چون دشمنان علی داشته باشد باید یقین بداند که بر صراط مستقیم قدم می گذارد: قاسطین: آن که رودرروی آرمان وی ایستاده اند، ناکثین آنان که تا دیروز در جبهه وی بودند و اینک زیاده طلبی ها ، آنان را به جبهه مقابل کشانده است و مارقین خشک مقدسان بی مغزی که به نام دین، دینداری پویا و حق جو را به مسلخ می برند و جز به دین مثله شده و ناقص، آن دینی که منافع و پایگاه آنان را تضمین کند رضا نمی دهند. و چه شگفت که دین پویا به دست دین خشک مغز پوسیده بر خون می نشیند. علی کشته عدل خویش است. اگر علی به آن درجه عادل نبود، اگر چنان برحق پای نمی فشرد هیچگاه در محراب فرقش نمی شکافت. ابن ملجم نماینده ایی از جبهه مارقین کوته فکر با شمشیر آب داده به زهر، فرق عدل را شکافت ؛ شب فراق علی را به پایان رساند و جان علی به جانان رسید. علی که در غیاب پیامبر و فاطمه بسیار گریسته و کم خفته بود، به دیدار جانان شتافت. « بزرگمردی از جهان دیده فروبست و آنان که بزرگ نمایی می کردند، بپا خاستند. اینجاست که یک نفر از دنیا می رود و عظمت می یابد و عده ایی زندگی می کنند و رو به ضعف و بدبختی می گذارند. بدین طریق امام دشمن خود را برای ابد سر افکنده و شرمگین رها کرد و رفت.» (3) اگر علی(ع) در زمانی غیر از ایام مبارک رمضان و لیالی قدر و در مکانی غیر از مسجد کوفه به شهادت می رسید پاسداشت زحمات و جانفشانی های او برای اسلام و در راه اسلام مخدوش می شد، چنان کسی سزاور چنین شهادتی بود. روز اسلام در سرخی خون علی به شفق نشست و این شفق با خون سرخرنگ حسین به شب گرائید. خون علی آغاز غروب اسلام و خون حسین غروب کامل خورشید اسلام شد . اینکه ما در تاریکی به سر می بریم تاریکی مطلقی که تنها با نور 14 ستاره فروزان روشن است و راه را می نماید. و کجاست تا چهاردهمین ستاره از این سلسله بدرخشد و جهان را به نور خود روشنایی بخشد و روز اسلام را سرفراز و سربلند بر آورد. (( اللهم عجل لولیک الفرج )) 1. جرداق، جرج، امام علی صدای علامت انسانی انتشارات فراهانی 1379 ج 1 ص 7و66. 2. اشاره به حدیثی از رسول اکرم من شهر علمم و علی در آن. 3. جرداق، جرج،امام علی صدای عدالت انسانی،ج 3 ص 341. 4. معصومی ، رضا، در خلوت علی ،صص6و275. 5- طالقانی ، سید هدایت الله برکرانه ... ص 157 6- دیوان شمس کاسبی ،عزیرالله ص 123 [ جمعه 84/7/29 ] [ 10:8 عصر ] [ نرگس الهی ]
[ نظر ]
|
| |
قالب توسط وبلاگ اسکین - ویرایش توسط اسپایکا |