عید برعاشقان مبارک باد عاشقان عیدتان مبارک باد ولادت با سعادت مولود کعبه ، ساقی کوثر ، شافع محشر ، فاتح خیر ، داماد پیامبر ، مولای متقیان ،مولای عاشقان ، امیر مومنان ، حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام و بزرگداشت مقام پدر بر امام عصر(عج) ، شیعیان و همه شما عزیزان وتمامی پدرها مبارک باد
بنام یگانه خالق هستی یا علی جان مقتدای من توئی فاش می گویم خدای من تویی در تو تصویر خدا رو دیده ام در سخن صاحب سخن را دیده ام
سخن گفتن از مردان بزرگ کاری بس دشوار است اما سخن گفتن از علِ (ع) سخت نیست . بلکه ناممکن است . زیرا هریک از زوایای زندگیش را در نظر بگیریم ، نه تنها کلمات در مقابلش ناتوان و حیران می مانند بلکه ناقص به تصویر کشیده می شود. انسان خود را در مقابل خداگونه ای می بیند. موجودی با ظاهری انسانی و هویتی خدایی . موجودی شگرف که معجزه ی خلقت محسوب می شود . در همه جهات در حدی فراتر از انسان و فرشته ( البته بجز پیامبر اسلام ) . در مقابل دشمن چنان خونریز و خشن که از برق شمشیرش خون و از ضرب شمشیرش قهر خدا می بارید، اما در مقابل مظلوم و ضعیف .... ( نمی دانم می توان کلمه ای در توصیفش یافت ؟ ) آنقدر ساذده که غیر قابل تصور است . خلیفه خدا و جانشین پیامبر است اما در خانه پیر زنی تهی دست هم بازی کودکان می شود تا مادر غذائی تهیه کند. صورتش را در مقابل حرارت آتش می گیرد و زمزمه می کند علی بچش حرم آتش را .... زندگی علی جز قسمت هایی اندک سراسر رنج بود و درد . اما میلاد امام است و شادی ، تنها به لحظات شیرین زندگی اش پرداخته می شود . تولد مولا همچون زندگی اش عجیب بود . تا گکنون سابقه نداشته که کسی در معبد و مکان مقدسی بدنیا آمده باشد . زیرا معبد و عبادتگاه باید همیشه پاک ترین باشد . پاک و پاگیزه همچون روی دعا. اما برای علی چه ؟ اینگونه نیست ، دیوار کعبه بزرگترین و معروف ترین و قدیمی ترین عبادتگاه ) شکافته می شود و زنی رنجور با بچه ای در شکم وارد می شود و سپس با بچه ای در آغوش خارج می شود . یک استثنا ء؟؟ یک معجزه ؟؟؟ تولد در مکانی مقدسی !!!! مگر می شود ؟؟؟ تاریخ تا کنون نه شنیده و نه دیده . باور کردنی نیست ، اما حقیقت داشت . دوران کودکی : دست تقدیر چه زیبا به خانه بزرگترین پیامبر می کشدش تا افتخاری دیگر بر زندگی پر افتخارش افزوده شود. پسری با داشتن پدر به خانه پیامبر آورده می شود که در کنار پیامبر از کودکی زیر باران رحمت و درایت پیامبر رشد کند تا روانش با جاهلیت آلوده نشود. با اغاز اولین جرقه های وحی ، جان علی همچون جان پیامبر شعله کشید تا روح شگفتش که باید نمونه یک انسان خداگونه باشد دست پروده مکتبی شود که معلمش پیامبر و کتابش قرآن باشد. از کودکی وحی در لوح ضمیرش نقش بست و علی شد همطراز استاد خود ( بجز بحث نبوت و دریافت وحی ). زندگی علی به سه دوره تقسم می شود : الف = 23سال جهاد برای مکتب ب= 25 سال تحمل برای وحدت ج= 5 سال انقلاب برای عدالت برادرپیامبر - وقتی گستاخی قریش به آنجا رسید که تصمیم به قتل پیامبر گرفتند . علی بر بستر یار خویش خفت تا جان فدای دوست کند." پیامبر به سلامت به مدینه مهاجرت کرد" . در مدینه پیامبر میان مهاجرو انصار پیمان برادری بست و هر دونفر را برادر یکدیگر قرار داد . اما علی را برادر هیچکس نکرد ، و در میان حیرت همگان اعلام کرد : من برادر علی و علی برادر من است . ازمیان همه چهره های بزرگ علی به عنوان برادر در کنار پیامبر قرار گرفت تا قدم به قدم در جوار ایشان رشد کند . آری علی که زیر نظر پیامبر و در دامان خدیجه و کنار فاطمه رشد یافته است ، فرزند ، برادر ، یاور و همه کس پیامبر شده است . حال یک گام دیگر دارد تا به آخرین نقطه ای برسد که خداوند برایش بر بلندای افق خویش ترسیم کرده است . فاطمه از میان اشراف و بزرگان خواستگاران بسیاری دارد . اما همه را رد کرده است . همه در انتظار که این همای سعادت بر بام که خواهد نشست . فاطمه با علی در کنار هم بزرگ شده اند . با تمام خصوصیات او آشناست و برایش بسیار گرامی و قابل احترام.هردو سابقه ای در کفر ندارند و از آغاز وحی با اسلام آشنا شده اند . که میداند فاطمه چه احساسی نسبت به علی ، و علی چه تصویری از فاطمه بر قلب خویش ترسیم کرده است ؟ بیست و پنج سال از عمرش می گذشت ، اما علی همچنان خاموش بود . در ذهن علی چه میگذشت ؟ شرم و حیا ؟ ؟؟ شاید هم چون میداند که فاطمه خویش را وقف پدر کرده ، به خود اجازه نمی دهد که فاطمه را از پیامبر جداکند . اما ناگهان یک حادثه .... عایشه به خانه پیامبر می آید ، تا هر چند نه در قلب پیامبر ، بلکه در خانه وی جانشین خدیجه گردد . و علی احساس می کند که لحظه تقدیر نزدیک است . اما علی از مال دنیا هیچ ندارد . تمام زندگیش را وقف پیامبر خداکرده است . سرمایه ای ندارد، اما با این وجود به خانه پیامبر آمد . کنار پیامبر نشست . سر به زیر افکند و با سکوت و شرم زیبائی، ناگفته هارا گفت . در جواب رسول خدا که پرسید چه می خواهی ای پسر ابیطالب ، با آهنگی از شرم ، نرم و ارام و تنها یک کلمه گفت : "فاطمه " . پیامبر که تا کنون بدون نظر فاطمه تصمیمی برایش نگرفته ، گویا حال دل فاطمه را می داند . بی درنگ جواب میدهد : مرحباً و اهلا ً . باوجودیکه جواب فاطمه را می داند و به علی پاسخ مثبت داده، به سراغ دخترش میرود و با صراحتی آمیخته باشرم و نجابت پشت در اطاق فاطمه می ایستد و می گوید : فاطمه جان علی بن ابیطالب نام تو را می برد . و سپس در انتظار پاسخ وی خاموش می ایستد .همیشه چنان بود که اگر جواب فاطمه منفی بود در را آهسته ببندد. اما اینبار در بسته نشد . گرچه پاسخی هم شنیده نشد. شرم فاطمه پاسخ مثبت او بود. و این چنین بود که افتخارات علی به اوج خود رسید. همسری دختر بزرگترین پیامبر اسلام والاترین افتخاری بود که خداوند به ولی خود بخشید . و این چنین بود که شجره طیبه اهل بیت شکل گرفت . فرزندان علی و فاطمه هر کدامشان یکی از ابعاد وجود این دو موجود الهی بودند . نمونه ی اعلا ، متعال و ایده ال . فرزندانی که تاریخ اسلام را متحول و اسلام را ار کفر و بدعت و نابودی نجات دادند.
صلی الله علیک یا ابالحسن ، یا امیر المومنین ، یا علی بن ابیطالب ، یا حجة الله علی خلقه ، یا سیدنا و مولانا ، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله . و قدمناک بین یدی حاجاتنا ** یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله ** [ پنج شنبه 84/5/27 ] [ 12:18 صبح ] [ نرگس الهی ]
[ نظر ]
|
| |
قالب توسط وبلاگ اسکین - ویرایش توسط اسپایکا |