• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : شب ، علي ، شهادت، قدر
  • نظرات : 45 خصوصي ، 229 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     
    + پريسا 
    + پريسا 
    + پريسا 
    آي شيعه ها گريه کنين محشرغم به پا شده
    مثل شفاي فاطمه
    درد علي دوا شده
    آسمون هم گريه مي کرد
    تو ماتم شير خدا
    کار علي تموم شده
    کوفه شده کرببلا
    پشت در خونه ما
    يتيما چشم انتظارند
    شير خدا چشماشو بست
    بگيد ديگه شيرنيارند
    يادم مياد اون شبي که
    مي شستي جسم همسرت
    شبيه مادرم شدي
    بند نمي آد خون سرت
    يادم مياد اون شبي که ب
    ه زخم تو نمک زدند
    پيش چشاي مجتبي
    مادرم و کتک زدند
    برادرم منتظر ديدن روي پدره
    شفاي زخم سر تو،
    دست کبود مادره
    + پريسا 
    + پريسا 
    + پريسا 
    + پريسا 
    کي مياي ماه منيرم؟
    دارم از غصه مي ميرم
    چند شب که من ز مادر
    هي سراغ تو رو مي گيرم
    اونکه غم من را مي خورد
    پس کجاست مادر؟
    اونکه برام نون مي آورد پ
    س کجاست مادر؟
    من و سر دوشش مي برد پ
    س کجاست مادر؟
    حيدر بابا ... حيدر بابا ...
    حيدر بابا ... حيدر بابا ...
    گفت اون (مادر) برام با چشم تر
    حيدر باباسرش شکسته
    شير ببر حيدر بابا
    هئيت هر جا سر زدم
    تا به خونت اومدم
    من خودم غذا نخوردم،
    اما شير برات آوردم
    دير شد اما رفته بودي، ک
    كاشکي من بجات مي مردم
    کاشکي من به جات مي مردم ....
    رفتي و در به در شدم
    به جون زينب يتيم و خون جگر شدم، دوباره بي پدر شدم
    حيدر بابا ... حيدر بابا ...
    حيدر بابا ... حيدر بابا ...
    ببين به غم کوشيده ام حيدر بابا
    لباس سياه پوشيده ام حيدر بابا
    اشکم اين رو مي خونه
    يتيمي بي درمونه
    کي مياي ماه منيرم؟
    دارم از غصه مي ميرم
    چند شب که من ز مادر
    هي سراغ تو رو مي گيرم
    + پريسا 

    ادامه مثنوي غم

    تو مي ديدي و لب بر بسته بودي؟

    که ‌آئين محمد در خطر بود

    ندانستم که در چشم حقيقت کدامين مصلحت مد نظر بود

    گلويت استخواني آتشين داشت که فريادت فقط در چشم تر بود

    چرا ابليس را رسوا نکردي؟

    عقاب تيغ تو بي بال و پر بود

    فداي تيغ عريان تو گردم

    کسي آيا ز تو مظلوم تر بود؟

    مه خورشيد طلعت کيست،زهراست

    چراغ شعله خعلت، کيست، زهراست

    نمايان شد به خط آتش و دود

    که جرم فاطمه حب علي بود

    پس از زهرا علي بي همزبان شد اسير امتي نامهربان شد

    علي تنهاست در يک قوم گمراه زبانش را کي مي فهمد به جز چاه؟

    پس از او کيسه نان و رطب کو؟ صداي ناله هاي نيمه شب کو؟

    خدايا کاش آن شب بي سحر بود

    که تيغ ابن ملجم شعله ور بود

    اذان گفتند و ما در خواب بوديم علي تنها به مسجد رهسپر بود

    در آن شب تا قمر در عقرب افتاد غم عالم به دوش زينب افتاد

    فدک شد پايمال نانجيبان

    علي لرزيد و در تاب و تب افتاد

    يقين دارم به جرم فتح خيبر

    فدک در دست آل مرهب افتاد

    علي جان کوفيان غيرت ندارند

    که فرمان تو را گردن گذارند

    علي جان کوفيان خفت پذيرند

    که دامان بلندت را نگيرند

    علي جان کوفيان با کياست

    جدا کردند دين را از سياست

    به نام دين سر دين را شکستند

    دو بال مرغ آئين را شکستند

    به پيشاني اگر چه پينه دارند

    + پريسا 
    + پريسا 
    مثنوي غم
    محمد تا نبوت را بر انگيخت
    ولايت را به کام شيعيان ريخت
    ولايت باده غيب و شهود است کليد مخزن سر وجود است
    محمد با علي روز اخوت
    ولايت را گره زد بر نوبت
    محمد را علي آئينه دار است نخستين جلوه اش در ذوالفقار است
    به جز دست علي مشکل گشاچيست؟
    کليد کنت کنزا مخفياً کيست؟
    کسي جز او توانايي ندارد
    که زخم شيعه را مرحم گذارد
    علي مولاي مظلومان عالم
    بگو از نانجيبان چون بنالم
    از آن شامي که سر در چاه کردي مرا از درد خويش آگاه کردي
    تنين ناله در افلاک افتاد
    تمام آسمان بر خاک افتاد
    پر بال تو زهرا را شکستند
    تو را با ريسمان فتنه بستند
    تو را در گوشه عزلت نشاندند
    من را در آتش حسرت کشاندند
    کدامين شب از آن شب تيره تر بود که زهرا حايل ديوار و در بود
    شبي کاندر هجوم تيغ بي داد سرت را سينه زهرا سپر بود
    زمان بر سينه خو سنگ مي کوفت زمين از داغ زهرا شعله ور بود
    عطش نوشان کوفي آتشين اند
    که حتي کوثر آنجا بي اثر بود
    شراب کوفيان خون حسين هست شراب فاطمه خون جگر بود
    + پريسا 
    اين جزر و مد چيست که تا ماه مي رود؟
    درياي درد کيست که در چاه مي رود؟
    اينان که چرخ مي گذرد بر مدار شوم
    بيم خسوف و تيرگي ماه مي رود
    گويي که چرخ بوي خطر را شنيده است
    يک لحظه مکث کرده به اکراه مي رود
    آبستن عزاي عظيمي است کاينچنين
    آسيمه سر نسيم سحرگاه مي رود؟
    امشب فرو فتاده مگر ماه از آسمان
    يا آفتاب روي زمين راه مي رود؟
    در کوچه ها کوفه صداي عبور کيست؟
    گويا دلي به مقصد دلخواه مي رود
    دارد سر شکافتن فرق آفتاب
    آن سايه اي که در دل شب راه مي رود
    قيصر امين پور
    + پريسا 
    + پريسا 
    سلام . خوبي خاله جان ، به به . چيكار كردي . چقدر هم پيام داري . خوش به حالت كه اينهمه دوست داري . بيچاره شدم تا اين صفحه كامنتت باز شد. برات كلي شعر و عكس آوردم. خدا كنه اكانتم تموم نشه. نماز و رروزه ات قبول . خاله تو ور خدا منو تو دعاهات فراموش نكني .
    سلام
    اغاز ولايت امام حسن بر شما گرامي باد
    اينبار نوبت حسن است که سر در چاه درد دل گويد از اين زمانه
    نه حسن بر طشت با خون جگر درد خواهد گفت
    اجرک الله يا بقيه الله
    سلام مهربان ... واي كه مردم از بس به اين صفحه نگاه كردم تا باز بشه و دست آخر بگم سلام و خسته نباشي ولي حالا كه اينهمه منتظر شدم پس حق دارم كه يه درخواستي هم بكنم ... مهربان در اين شبهاي عزيز ينده رو هم از دعاهاي خود محروم نفرماييد ... مراقب خود و احساستون باشيد و خدا يارو نگهدارتون
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >