به درد عشق بسازيم چاره جز اين نيست
اگر فراق نباشد وصال شيرين نيست
بيا که بي گل رويت بهار پائيز است
بيا که بي تو به بستان باغ آذين نيست
کدام سينه ز شمع محبت تو نسوخت
کدام ديده ز اشک فراق خونين نيست
هزار بار بگو تهمتم زنند به کفر
مرا به غير محبّت مرام و آئين نيست
سلام ...
شرمنده از اينكه اينقدر دير سر زدم... اخه يه مدتي ميشه كه اصلا وبلاگهايي كه تو پارسي هستند رو نمي تونستم باز كنم ... خلاصه حالا اومديم ...
راستي وبلاگ بنده هم به روز شده ..
قدم رنجه بفرماييد در خدمتيم
التماس دعا
يا حق
سلام نرگس خانم خوبي...داستان آموزنده و پر باري بود
...يا به شوخي ميگفت اين گوشت ناپز بالاخره در
زودپز مي پزه .... خوب به اميد پخته شدن
....منتظر نوشته هاي خوبت هستم ...فعلا
ممنون كه به كلبه ي بيسواد امدي .
بسم الله الرحمن الرحيم
چون برادران يوسف را در چاه افكندند، جبرئيل بفرمان خدا وند نزد وي رفت وبه او دعائي آموخت ، يوسف بآن دعا خداوند را خواند ودر خواست نجات از گرفتاري كرد وخداوند وي را از چاه نجات داد ، و آن دعا اين چنين بود.
اللهم اني اسا لك بان لك الحمدو لا اله الا انت المنان بديع السموات والارض ذوالجلال و الاكرام ان تصلي علي محمد وآل محمد و ان تجعل لي مما انافيه فرجا و مخرجا.
يا زهرا
سلام آبجي نرگس
ياد بارون و نفس کبوترا روي حرمبوي خاک و عطر دلنشينش تو حرمياد لحظه لحظه با تو بودن اما بي تو اينجا تو حرمياد رقص موج دريا و حالا همهمه اينجا تو حرمياد برگهاي خزون لحظه هاي بي امونحالا اينجا توي غربت با يه دلتنگي تو حرمآره سخته سخته ولي خوب مي دونمکه اين عشقه عشقه که مونده برا من کنار همين حرم
در مشهدالرضا به روزم و منتظر و ...
سلام ....
.
يه کم از بوي قبر شهيد پلارک هم با خودم آووردم که تا به تهران رسيدم گمرک گير داد که نميتوني با خودت ببري ، ماهم همون جا گذاشتيم و امشب ميرم برش ميدارم ....
يا علي مدد
غرض سر زدن به شما و هم دل عزيز بود .....
التماس دعا ....