هجرت زيبا
روز عاشورا همه دنيا گريست
كربلا از هجرتي زيبا گريست
آمد آن روزي كه چشم بوالبشر
از غم هابيليان ما گريست
لاله ها از خون اصغرها شكفت
زمزم از عطشاني لبها گريست
در فراقش زينب كبري نشست
هم پيمبر از غمي عظما گريست
آسمان هم ناله كرد از اين وداع
خون دل باريد و درياها گريست
قلب خورشيد از تاثر چاك شد
ماه هم آري در آن شبها گريست
با لب تشنه به حق لبيك گفت
آن عزيزي كه بر او زهرا گريست
شاه دين يا رب به خونش غرقه شد
قتلگه درياي خون شد يا گريست
همنـوا با ناله افـلاكيـان
جبرئيل در ظهر عاشورا گريست
ذوالجناح از غم سرش را بر زمين
ميزد و شيون كنان آنجا گريست