• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : زندگي تسبيح است
  • نظرات : 38 خصوصي ، 329 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     

    سلام..مرسي از نظر لطفت..شما درست ميفرماييد...ولي آخه جريانات داره..يه سر بزنيد فرصت شد...http://www.bittwiddler.blogsky.com

    بازم ممنون ..در پناه حق..ياعلي مدد.

    دروود به نرگس خانم عزيز ...تولد وبلاگتون تبريك ميگم...اميدوارم كه هميشه در كنار خانواده و دوستانت خوش و شاد باشيد...شعر زيبايي نوشتي ....ندگي زيباست واقعا اگر قدرش بدونيم...خدا قوت...داريوش...
    هم آواز آهنگ پاييز
    آلاله ها زرد ، من شعر لبريز
    دور از تو ،خون آلوده باور
    ياد شهر وحشت ، ياد گل پرپر
    پا در زنجير ، قصه بي پايان
    آسمان از توست ، سهم من زندان
    کهنه رويايي ، خالي از شورم
    زاده از در آتش ، زنده در گورم
    آلاله برگرد از تبعيد
    ديوونه ي من ، شب به کوچه تابيد
    مرداب غم اگين تن بود
    قلبي که تنها سرزمين من بود
    نفرين به اين عشق ، روياي ابي
    آلوده ميلي ، ديرينه خوابي
    من اغازي بر شعر شيطان
    خون سرخ توست مهر اين پيمان

    سلام نرگسم اومدم سلامت كنم بگم خيلي دلم هواتوو كرده خيلي نرگس حال خوبي ندارم..اصلا آپم راستي مياي كه؟

    پل رويا هاي آبي ، منتظر مسافر** شسته يک غريبه ، چشم به را يه عابر ** مي خونه اروم آروم ، شعرا ي عاشقانه ** غروب رسيده اما ، چشماش پر اشک مي مونه ** شکسته قلب تنهاش ؤ پر از سکوته لبهاش ** آخر راه رسيده ، چه نا اميده چشماش ** کاش مي شد اي مسافر ، تا قيامت سفر بود ** براي باقي موندن يک دنياي بهتر بود** هنوز تو نور مهتاب يک رنگ بي ريا بود** قصه اون غريبه ، قصه آشنا بود** هنوز تو سينه من يه درد کهنه مونده ** تموم غصه هاش رو تو گوش ابرا خونده **

    با سلام مجدد

    در اون كتاب خوندم كه يكي از علما خدمت امام زمان مشرف شده و ايشان را اندوهگين مي بينند حال حضرت را مي پرسند ايشان پاسخ مي دهند:

    دلم خون است..... دلم خون است...

    اين مطلب بود كه خيلي مرا متاثر و گريان كرد

    اگه تونستيد كتاب رو گير بياريد و بخونيدش هر منتظري بايد يه دونه از اين كتاب داشته باشه

    التماس دعا يا علي

    سلام

    خسته نباشيد

    در مورد مطلبي كه فرموديد بنده فقط اون لينك رو جهت اطلاع خدمتتون ارايه كردم اما بايد اين خبر توسط منابع موثق در خصوص مهدويت تاييد شود

    به روز كردم

    تشريف بياوريد در خدمت باشيم

    التماس دعا

    ياعلي

    + سيما 

    سلام نرگس خانم .

    تولد وب تون مبارك

    يك سوال از خدمتون داشتم

    مي شه بگيد چطوري مي تونم نوشته هاي قبلي تون رو بخونم

    مي خوام به ارشيو برم اما نمي شه .

    لطفا راهنمايي ام كنيد .

    (خاطره هاي بي پنجره ...)

    آمدم لبخند بچينم ...
    اما ...گلها ...آنروز با من سر مهر نداشتند ...
    آمدم تا کوچه با

    بقيه در ..وب ...فانوس كوچه باغ

    + ناهيد 
    در ميان ِ من و تو فاصله هاست .
    گاه مي انديشم ،
    _ مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را بر داري !
    تو توانايي ِ بخشش داري .
    دست هاي ِ تو توانيي آن را دارد
    _ که مرا
    زندگي بخشد .
    چشم هاي تو به من مي بخشد
    شور ِ عشق ومستي
    و تو چون مصرع ي شعري زيبا
    سطر برجسته اي از زندگي ِ من هستي .
    دفتر ِعمر مرا
    با وجود تو شکوهي ديگر
    رونقي ديگر هست.
    مي تواني تو به من
    زندگاني بخشي
    يا بگيري از من
    آنچه را مي بخشي ؟

    (حميد مصدق
    )
    + ناهيد 

    سينه ام اگر روزي بشکافد
    همه خون است و زخم
    ارمغاني مانده بر جا
    از ايامي که چشم ِ من
    از ديدار ِ تو محروم گشت

    (ستار حويزاوي )

    + ناهيد 

    تو را مي خواهم اي ديرينه دلخواه
    که با ناز ِ گل ِ رويا شکفتي
    به هر زيبا که دل بستم تو بودي
    که خود را در رخ ِ او مي نهفتي

    (هوشنگ ابتهاج ه . ا . سايه )

    + ناهيد 
    ببار اي نم نم ِ باران
    زمين خشک را تر کن
    سرود ِ زندگي کن
    دلم تنگه .....دلم تنگه
    خدا يا با چه کس گويم
    که سر تا پاي اين دنيا
    همهش ننگه ..... همش رنگ ِ
    (کاراپت دردريان (كارو )
    + ناهيد 

    باد مي آيد
    اي کاش قاصد ک ِ تو نيز
    همراهش باشد !

    (هنگامه عاضم پور )

    + ناهيد 
    کبوتر ها ي ِ قلبم را
    به سويت مي پرانم من
    که شايد از تو آموزند
    آيين ِ محبت را
    + ناهيد 
    از پرنده ي آسمان پرسيدم : عشق چيست ؟
    پاسخم داد : رهايي
    از جغد شب پرسيدم
    به من گفت : تنهايي
    از گل ِ سرخ پرسيدم ،
    گفت : نمي دانم !
    و اگر از من بپرسي ،
    خواهم گغت : احساس ِ بين ِ من و تو
    و تو چه مي گويي ؟
    ( زينب موسوي )
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >