سلام به آبجي عزيز تر از جان.... خوبي؟
تولد وبلاگي مباركككككككككككككك..... آرزو ميكنم 120 سال ديگه هينطور قشنگ و لطيف بنويسي و سلامت باشي
شمنده دير اومدم.... من هميشه 20 كيلومتر از وبت عقبم
فعلا با اجازه...
با سلام
غروب كارون به روز شد.
منتظر حضور سبزتان هستم
آرزومند آرزوهاي شما
غروب كارون
نگارش دهد گلبن جويبار
در آيينه آب رخسارها
رود شاخ گل در بر نيلفر
برقصد به صد ناز گلنارها
درد پرده غنچه را باد سام
هزار آورد نغز گفتارها
به آواي ناي و به آهنگ چنگ
خروشد ز سرو و سمن تارها
به ياد خم ابروي گلرخان
بكش جام در بزم ميخوارها
جز افسون و افسانه نبود جهان
كه بستند چشم خشايارها
به اندوه آينده خود را مباز
كه آينده خواب است چون پارها
فريب جهان را مخور زينهار
كه در پاي اين گل بود خارها
پياپي بكش جام و سرگرم باش
بهل گر بگيرند پيكارها
( علامه طباطبايي)
كيش من
همي گويم و گفته ام بارها
بود كيش من مهر دلدارها
پرستش به مستي در كيش من
برونند زين جرگه هشيارها
به شادي و اسايش و خواب خور
ندارند كاري دل افكارها
بجز اشك چشم و بجز داغ دل
نباشد به دست گرفتارها
كشيدند در كوي دلدارگان
ميان دل و كام ديوارها
چه فرهادها مرده و در كوهها
چه حلاج ها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر يار
مگر توده هايي ز پندارها
دلي رادمردان و واستگان
نبازند هركز به مردارها
مهين مهرورزان كه آزاده اند
بريزند از دام جان تازها
بهاران كه شاباش ريزد سپهر
به دامان گلشن ز رگبارها
كشد رخت سبزه به هامون و دشت
زند بارگه گل به گلزارها
سلام خواهر خوبم نرگس عزيز
يك ساله شدن وب شما در پارسي را بهتون تبريك ميگم. انشاء الله سالهاي سال بتونيد در اين وب و يا در عرصه هاي ديگه موفق باشيد.
قربانت فرهاد
لام
خسته نباشيد صبح تان بخير
مطلب تان زيبا بود
خدا خيرتان دهد
در مورد مطلب هم كه فرموده بوديد نمي دونم شايد اين شوق تون نسبت به محبوب رو مي رسونه
من يادمه آن زماني كه خيلي حال داشتم وقتي كلمه حسين رو مي شنيدم هق هق مي زدم زير گريه گاهي اوفات مي نشستم تو مسجد دانشگاه سرمو پايين مي انداختم و مي رفتم به رويا روياي زيارت امام حسين(ع) چشامو مي بستم و در خيال خودم مي رفتم حرم امام حسين جالب اينجاست كه تو رويا هم نمي تونستم از درم حرم برم تو مي ترسيدم اگه برم تو ديگه نمي تونم بيام بيرون يعني مي مردم. در همون حالي كه اين فكرارو مي كردم اشكم مثل آبشار مي ريخت. بعد كه از اون حالت بيرون مي اومدم مي گفتم خدايا اگه يه زماني خواستم برم زيارت چطوري مي تونم برم فكر كنم تا دروازه كربلا هم نتونم برم. يك زماني من اين احساس رو داشتم. اين ناشي از شوق است. آدم وقتي به يك كسي شوق داشته باشه مخصوصا اون محبوب اگه امام باشه خوب معلومه جذبه امام رو مي گيره خوش به حال تون دعا كنيد من هم دوباره اون احساس رو پيدا كنم.
به روزم
تشريف بياوريد در خدمت باشيم
به اين لينک ها هم سري بزنيد بد نيست:
http://www.entekhab.ir/display/?ID=9364&page=1
http://www.entekhab.ir/display/?ID=9367&page=1
http://www.entekhab.ir/display/?ID=8965
التماس دعا
يا علي
ليت شعري اين استقرت بک النوي .....
مهدي (عج) جان!اي کاش ميدانستم چشمان پاک کدامين خاک حضور سبز تو را به تماشا نشسته است و بر نرمي قدمهايت بوسه ميزند؟
مولاي من!اي کاش ميدانستم کدامين سرزمين غريب با وجود نازنين تو آشنايي داردو آغوش خويش را براي مهرباني هايت گشوده است؟
.... يابن الحسن!سخت است براي من که سايه تمام مردم را از ميان کوچه نگاهم بگذرد،اما پنجره چشمانم به روي خورشيد زيباي تو بسته باشدو باغ دلم از بهارت بي نصيب بماند.
سلام .....
وبلاگ زيبايتان را به تقدير مي نشينم ...
در پناه حضرت دوست مويد و مهدوي باشيد .....
صد ره به رخ ِ تو در گشودم منبر تو دل ِ خويش را نمودم منمي سوختم و مرا نمي ديديامروز نگاه کن که دودم منتا من بودم ، نيامدي افسوس !و آنگه که تو آمدي ، نبودم من !
(هوشنگ ابتهاج ه.ا.سايه)
ساز من ...ساز منآهسته ناله کن ، آهستهتا با خبر نشودرهگذر ِ بيخبراز راز من...راز من
(کارو)
وين در گشوده شداين در که پلک ِ چشم ِ تو باشد ، گشوده شددر آسمان ِ چشم ِ تو ، شب نيلگونه بوددانم چگونه بود و ندانم چگونه بودشب در فضاي ِ چشمان ِ تو صدها ستاره داشتبا هر نگاه ِ خوبش ، هزاران اشاره داشتچشمت خموش بود ، ولي بي زبان نبودآن خواهش ِ نگاه ِ تو ، از من نهان نبود ( نادر نادرپور)
گفتم که اي غزال ! چرا ناز مي کني ؟هر دم نواي مختلفي ساز مي کني گفتا : بدرب ِ خانه ات ار کس نکوفت مشتروي ِ سکوت محض ، تو در باز مي کني ؟
( کارو)