دستام ميلرزه چشمام پر اشكه چون خوب ميدونم غم از دست دادن يه دوست يني چي هنوز پيرهن مشكيمو در نيوردم بازم يه قلندر از ايران زمين كم شد خاله نرگس جونم منم تو غمتون شريك بدونين
ديگه هيچ چي نميتونم بگم
نرگس خوبم منو در اندوه سترك خود سهمي ده كه سخت پريشانم . خيلي خيلي شرمنده كه چند روي از حال چون تو مهربان غافل بودم اونم سوختن كامپيوترم باعث شد كه يك هفته بيشتر نبودم پوزش مي خواهم . ديروز عصر كه رفتم براي عرض ادب به وبلاگ دوست عزيز مدير وبلاگ لبگزه با شنيدن اين خبر سخت پريشان شدم حالم اينقدر دگرگون شد كه از اسيستم خارج شدم و حال پريشانم اين اجازه را به من نداد براي عرض تسليت خدمت برسم خيلي شرمنده . من قبلا سعادت آشنايي با ايليا ي سفر كرده را نداشتم ولي با شنيدن خبر كوچش دلم را اندوهگين و بسيار متاثر كرد . و همينطور بي اختيار اشك مي ريزم . شايد به خاطر روح پاك ايلياست كه اينطوري تاثير در دلهاي ما گذاشته كه برايش اشك بريزيم خوش به سعادت ايلياي پاك كه پاك و زلال از دنيا رفت .
عزيز دلم افسردگي و بي حوصلگي كاري به اون عزيز سفر كرده نمي كنه زندگي تا بوده همين بوده بايد قدر لحظه لحظه هاي عمرامان را بدانيم و ازآن نهايتاستفاده را بكنيم و به بطالت نگذرونيم . معلوم نيست عمر ما كي به سر مي آيد شايد همين امروز - فردا هم نوبت ما شود كه از ميان دوستان رخت بر بنديم . بايد از خدا بخواهيم ما را در هيچ شرايطي به حال خودمان رها نكند . و بر علم و آگاهي و بر ايمانمان بيافزايد . تنها اشك ريختن و غصه خوردن فايده ندارد بياييد به اين پرستوي عاشق سفر كرده فاتحه بفرستيم و قران بخوانيم و براي خود و ا ايلياي سفر كرده طلب آمرزش كنيم . و از خدا بخواهيم كه ما را نيز مشمول رحمت خود قرار دهد چناچه رحمت فقط براي مردگان نيست شامل زنده ها هم مي شود .
راستي نرگسم وبلاگت خيلي دلگير شده به خاطر سوك اين عزيز . خصوصا آهنگ حزن انگيزت حال و هواي وبلاگت را سخت حزن انگيز كرده . براي شما و همه بازماندگان و دوستانش شكيبايي آرزو مي كنم. خوش به سعادتش كه در جوار خدا آرميده است . روحش شاد
به اميد آنكه بدانيم صبر در مصيبت نيمي از ايمان است .
غم و شادي همچون دو بال منجر به پرواز كبوتر زندگي مي شوند در بيكران آسماني هستي .
در اندوه سوك آن عزيز سفر كرده ، دلمان ابري است و آسمان چشمانمان باراني و كوچه شهر دلمان از صداي پاي آن عزيز خاليست .
اينك در غم هجرانش آه مي كشيم و اشك مي ريزيم .
جسم انسان ، همچون صدفي است كه گوهر گرانبهاي روح انساني را در دل خود ميپروراند . شكستن اين صدف ، زماني كه وجود گوهر كامل ميگردد ، ضرورت دارد تا گوهر گرانقدر از جايگاه پست خود به مقام والاي كله گوشه انسان ارتقاء يابد . فلسفه مرگ انسان نيز اين است كه از محبس جهان طبيعت به فراخناي بهشت برين كه به وسعت آسمانها و زمين است منتقل گردد و در جوار مليك مقتدر و خداي عظيمي كه در تقرب به او هر كمالي حاصل است ، مقام گزيند ، و اين است معناي : « انا لله و انا اليه راجعون
مرگ طلوع زندگي دوباره است انسان مرگ مطلق ندارد . مرگ ، از دست دادن يك حالت و بدست آوردن يك حالت ديگر است و مانند هر تحول ديگري فناء نسبي است . وقتي خاك تبديل به گياه ميشود ، مرگ او رخ ميدهد ولي مرگ مطلق نيست ، خاك ، شكل سابق و خواص پيشين خود را از دست داده و ديگر آن تجلي و ظهوري را كه در صورت جمادي داشت ندارد ، ولي اگر از يك حالت و وضع مرده است ، در وضع و حالت ديگري زندگي يافته است .
غم عزيز از دست رفته را بايد :
از ناله ي رود پرسيد در هجران دريا
از اشك ماهي بر آبگير به گل نشسته
از چشم پر شبنم آهوي به سوك فرزند نشسته
از صداي شكستن بال به نشسته ي كبوتر
از سوختن پروانه در سكوت
از ني ني پر اشك چشم قناري در مرگ گل
غم سنگين آن عزيز از دست رفته را بايد : از ميان ما كه اشك را بوسه مي دهيم پرسيد
با سلام.
از حضور و پيامتان در وبلاگ ادبيات ممنون.
من نيز ضايعه از دست دادن عزيزي به نام ايليا را تسليت مي گويم. ضمنا با پيشنهاد شما راجع به ختم قران موافقم. ما را هم در نظر بگيريد.
موفق باشيد.
گفتم كه ماه من شو
گفتا اگر بر آيد ..