• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : پرنده زيباي من
  • نظرات : 19 خصوصي ، 296 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     
    پرهيز مي كنم از نشاندن نامم
    روي دنباله هاي نام ها
    روي نامه هاي دنباله دار
    پرهيز مي كنم از هواي نشستن
    روي صندلي
    كنار تنهايي شما
    و از هراس نشستن
    مدام
    از كنارتان عبور مي كنم
    ...سلام بيا پيشم

    تابوت سنگي
    آسمان ياد تو را مي برد
    و منِ يخ زده را مي برد آرام به خواب ،
    آخرين ضجه‌ي فرهاد به زير آوار.

    و تو ، شيرين، چه بي رحمانه،
    مي سپاري بر خاك،
    آرزوي خفته در تابوت سنگي را.

    به چشماني كه هر شب خواب مي بيند،
    التماس را،
    براي بوسه‌ي زيباي نگاه چشمان تو.
    نگاه كن!
    ببين امشب،
    چه معصومانه مي گريد،
    چه معصومانه مي خوابد،
    چه معصومانه مي ميرد.

    و تو شيرين چه بي رحمانه،
    مي سپاري بر خاك،
    آرزوي خفته در تابوت سنگي را.

    سلام نرگس نازم خوبي؟؟؟؟؟؟؟

    من دوباره اومدم

    قالب وبلاگت مبارك عزيزم خيلي قشنگه

    بيا پيشم بازم

    التماس دعا...يا حق

    + نازنين يار 

    يه سلام با يه دنيا آرزوي موفقيت براي شما دوسته گرامي..بنده دوسته نينا(سكوت از كوي وفا)هستم..نينا فردا از سرزمين عشق برميگرده و يه عالمه زيبايي و لطافت با خودش به همراه مي ياره...اومدم دعوتتون كنم كه توي جشن استقبالش شركت كنين و من رو توي اين استقبال حتي شده با يك جمله همراهي كنين...منتظر حضور گرمتون هستم...متشكرم..يا عليhttp://kooyevafa.parsiblog.com

    سلام. من كلي درد دل كردم اما همش پريد.امشب خيلي دلم گرفته بود .بعد از يك مدته طولاني او مدم كامنت هام و خوندم و از محبتت ممنون از اينكه به فكرم بودي و فراموشم ممنونم يه مدتيه خيلي درگير بودم. مامان رفته بود مكه و من شده بودم كدبانوي خونه . و يه موضوعه ديگه اينكه ديشب شب نامزديه يكي از صميمي ترين و بهترين دوست هام بود البته به اوني كه دوسش داشت نرسيد و اين جا نمي دونم در مورد اين پسر ها چه قضاوتي كنم.ديشب در يك لحظه عاطفه من و صدا زد و اشك هاش جاري شد .احساس كردم پشيمون شده اما ديگه راهه برگشتي نمونده. رفتيم اتاقش كلي گريه كرديم.ببخشيد دلم گرفته بود جايي بهتر از اين جا براي درد دل پيدا نكردم. خيلي حالم بده و دلم گرفته برام دعا كن دوست دارم و هيچ وقت مهربونيهات فراموشم نميشه

    نرگسم منكه مردم . جون به سر شدم تا اينهارو نوشتم . نمي شد از يكي شون هم بگذرم . چون همه اونها بهم پيوسته هستند . البته تو ارزشت بيشتر از اينهاست . هركاري برات بكنم بازم كمه. چون تو ماهي. نه . تو خود خود نرگسي يادت باشه از پائين به بالا بخوني .

    هستي چه باشد؟آشفته خوابي

    نقش فريبي،موج سرابي

    نخل محبت،پژمرده شد،کو؟

    فيض نسيمي،اشک سحابي

    در بحر هستي،ما چون حبابيم

    جز يک نفس نيست،عمر حبابي

    از هجرو وصلم،حاصل همين بود:

    يا انتظاري،يا اضطرابي

    ما از نگاهت،مستيم،ور نه

    کيفيتي نيست،در هر شرابي

    از داغ حسرت،حرفي چه گويد؟

    نا کاميابي،با کاميابي

    ديدم "رهي" را،مي رفت و مي گفت:

    هستي چه باشد؟آشفته خوابي!!!

    نور حق را در دل افروزد كجاست ؟
    مايه ي آرام جان خسته كو ؟
    از شرابي مستي پيوسته كو ؟
    بار الها بال پروازم ببخش
    روح آزاد سبكتازم ببخش
    عاشق بزم تو ام را هم بده
    عقل روشن جان آگاهم بده

    كشتن فرعون در فرمان تست
    پاك شو پر نور شو موسي تويي
    جان خود را زنده كن عيسي تويي
    غرق كن فرعون نفس خويش را
    محو كن فكر خظا انديش را
    ساقيا آن مي كه جان سوزد كجاست ؟
    تا كجا پر ميشكد روح بشر
    گر شوي موسي عصا در دست نيست
    خود مسيحا شو شفا در دست تست
    طور سينا سينه ي پاك شماست
    مستي هر باده از تاك شماست
    از شجر آواز ها را بشنوي
    زنده شو تا رازها را بشنوي
    وادي ايمن درون جان تست


    جان روشن گاه هست و گاه نيست
    تشنه كامم ليك دريا در منست
    گر شفا خواهم مسيحا در منست
    باغ هست و ما به خاري دلخوشيم
    نور هست و ما به نازي دلخوشيم
    دعوت حق گويدم بشتاب سخت
    تا بتازد بر سرت خورشيد بخت
    از نفخت فيه من روحي نگر
    واي اگر از پرده سر بيرون كند
    گه تجلي آتشم بر جان زند
    جان من فرياد ده فرمان زند
    آري آري مي توان موسي شدن
    با شفاي روح خود عيسي شدن
    روح ميگويد اگر چه خاكي ام
    من زميني نيستم افلاكي ام
    راه هموارست رهرو نيستم
    بي سبب در هر قدم مي ايستم
    هر زمان آن حالت دلخواه نيست
    طبع خاموشم سخن پرداز از اوست
    بال از او نيرو از او پرواز از اوست
    عقل ها ز انديشه اش ديوانه است
    شمع او را عالمي پروانه است
    ديده ي خلقت همه حيران اوست
    كاروان عقل سرگردان اوست
    در حريم عزت حي ودود
    آفتاب و ماه و هستي در سجود
    يك تجلي عقل را مجنون كند
    بهر ديدن چشم ديگر بايدت
    ديده يي زين ديده بهتر بايدت
    چشم سر بيننده ي دلدار نيست
    عشق را با جان حيوان كار نيست
    چشم ظاهر در بهائم نيز هست
    كوششي كن چشم دل آور به دست
    باغبان را در گلاب و گل ببين
    ذكر او در نغمه ي بلبل ببين
    عشق او در واژه ها جان مي دمد
    در كلامم نور عرفتان ميدمد


    ما به شعرت شور عرفان ريختيم
    روشني ها از چراغ عشق ماست
    بر كسي تابد كه داغ عشق ماست
    دوستان اين نور مهتاب از كجاست ؟
    در تن من جان بيتاب از كجاست ؟
    در سكوت شب دلم پر ميزند
    دست ياري حلقه بر در مي زند
    شب بر آرم ناله در كوي سكوت
    عالمي دارد هياهوي سكوت

    برگ ها در ذكر و گل ها در نماز
    مرغ شب حق حق زنان گرم نياز
    بال بگشايد ز هم شهباز من
    مي رود تا بيكران پرواز من
    از چراغ آسمان ها روشنم
    پر فروغ از نور باران تنم
    روشنان آسماني در عبور
    نور ونور ونور ونورو نور و نور
    مي رسم آحجا كه غير از يار نيست
    وز تجلي قدرت ديدار نيست

     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >