• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : پرنده زيباي من
  • نظرات : 19 خصوصي ، 296 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     


    تو يعني چتري از احساس
    براي قلب باراني
    تو يعني پيك آزادي
    براي روح زنداني

    تو يعني در زمستان‌ها
    به فكر پونه افتادن
    تو يعني روح باران را
    متين و ساده بوسيدن
    و يا در پاسخ يك لطف
    به روي غنچه خنديدن

    اگرچه دوري از اينجا
    تو يعني اوج زيبايي
    كنارم هستي و هر شب
    به خوابم باز مي‌آيي

    اگر هرگز نمي‌خوابند
    دو چشم سرخ و نمناكم
    اگر در فكر چشمانت
    شكسته قلب غمناكم
    ولي يادم نخواهد رفت
    كه ياد تو هنوز اينجاست
    ميان سايه روشن‌ها
    دل شيداي من تنهاست

    اگر يك آسمان دل را
    به قصد عشق بردارم
    ميان عشق و زيبايي
    تو را من دوست مي‌دارم

    چه زيبا مي شود روزي

    اگر درياي دل آبي‌ست
    تويي فانوس زيبايش
    اگر آينه يك دنياست
    تويي معناي دنيايش

    تو يعني دسته‌اي گل را
    ز آن سوي افق چيدن
    تو يعني پاكي باران
    تو يعني لذت ديدن

    تو يعني يك شقايق را
    به يك پروانه بخشيدن
    تو يعني از سحر تا شب
    به زيبايي درخشيدن

    تو يعني يك كبوتر را
    ز تنهايي رها كردن
    خداي آسمان‌ها را
    به آرامي صدا كردن

    تو يعني مثل نيلوفر
    هميشه مهربان بودن

    تو يعني باغي از مريم
    تو يعني كهكشان بودن

    + فريد 
    سلام نرگس خانم . بي نظير بود. مثل هميشه.موفق باشيد
    + مينا 

    نرگسكم . عزيزكم. شعرت خيلي زيبا بود. دلم رو برد تا دور دورها. شايد پرنده من هم پرواز كنه

    برام دعا كن

    + مينا 

    مرگ باورهاي خوبم را ببين

    گريه هاي بي غروبم را ببين

    شانه هايم زير بار غم شكست

    شاخه هاي سبز اميدم شكست

    عشق ما در شيشه فرهاد بود

    عشق شيرين ريشه اش در باد بود

    هيچ كس حرف صداقت را نزد

    هيچ كس دل را بر اين دريا نزد

    يك نفر امروز در چشمم شكست

    يك نفر بار سفربست و گسست

    يك نفر با خاطراتم دور شد

    يك نفر با قصه ها محشور شد

    + مينا 
    + مينا 

    دلم پر است پر از لحظه هاي باراني

    پرم ز گريه پر از گريه هاي طولاني

    طلسم بغضم ااگر بشكند زدلتنگي

    شكسته دل ترم از ابر هاي باراني

    بيا به دامنم اي اشك لحظه اي بنشين

    مگر غبار دلم را دوباره بنشاني

    بيا كه چشم به راهت نشسته اي اشك

    بيا كه با تو شبم مي شود چراغاني

    شب است و خلوت و تنهايي و تلاطم درد

    من وخيال تو و گريه هاي پنهاني

    به روي شانه ي دل سر نهاده مي گريم

    به ياد چشم تو و آن نگاه پاياني

    مرا در آبي چشمان خود رها كردي

    چگونه بگذرم از موج هاي طوفاني

    به وسعتي كه ندارد كرانه يعني عشق

    عبور مي كنم اما به سمت ويراني

    بيا كه با سر زلفت به هم گره خورده است

    شب سياه من و قصه ي پريشاني

    تمام پنجره ها را گشوده ام بر صبح

    بيا به خلوتم اي آفتاب روحاني

    ميان اين همه گل هاي عشق پرورده

    به برگ تازه گل هاي ياس مي ماني

    تو آرزوي مني با دلم هم احساسي

    چرا براي دل من غزل نمي خواني...!

    برگرد بي تو بغض هوا وا نمي شود

    يک شاخه ياس عاطفه پيدا نمي شود

    در صفحه دلم تو نوشتي صبور باش

    قلبم غبار دارد ومعنا نمي شود

    بي تو شکست پنجره رو به آسمان

    غم در حريم آبي دل جا نمي شود

    درياي تو پناه نگاه شکسته است

    هر دل که مثل قلب تو دريا نمي شود

    مي خواستم بچينم از آن سوي دل گلي

    اما بدون تو که گلي وا نمي شود

    درديست انتظار که درمان آن تويي

    اين درد تلخ بي تو مداوا نمي شود

    زيا ترين گلي که پسنديده ام تويي

    گل مثل چشمهاي تو زيبا نمي شود

    گفتي صبور باش و به آينده ها نگر

    پروانه که صبور وشکيبا نمي شد

    دل هاي منتظر همه تقديم چشم تو

    امروز بي حضور تو فردا نمي شود

    قصد ماندن داشتم ، ديگر مرا جائي نبود

    آسمان مثل هميشه ، صاف و دريايي نبود

    بودنت را درخيالم نقش ميكردم ، ولي

    عاقبت جز سايه هاي سرد و تنهائي نبود

    دست مهرت روزگاري شانه هايم را گرفت

    باورت كردم ولي مهرتو فردايي نبود

    حجمي از آبي ترين جنس صداقت داشتم

    پيش چشمت كوچك و اما تماشايي نبود

    ساده مي گويم به توبيش از خود ايمان داشتم

    آنچه مي خواندم برايت شعر رويايي نبود

    دعوتم كردي و مهمان غزل خوانت شدم

    هيچ ميداني كه اين رسم پذيرايي نبود ؟

    خوب من ، اسوده باش و شعله را خاموش كن

    اين سپيده ، بازهم وقت شكوفايي نبود

    روز و شب اين جمله را در خاطرم حك مي كنم

    قصد ماندن داشتم ، اما مرا جائي نبود

    دادش فرهاد عزيز . ضمن تشكر از حضورتون و عكسهاي زيبائي كه به يادگار گذاشتيد جا داره خدمتتون عرض كنم شعر من سياسي نيست و از آن نوع آزادي كه شما در تصور داريد صحبت نمي كند.ازشما درخواست مي كنم يك بار ديگر و با دقت بيشتري اين شعر رو بخونيد .ممنون

    تقديم به همه شما براي عرض تشكر

    برادرهاي خوبم : داداش مهدي (عكسستان) – مهدي (م. دانش)مهدي(شعر عشق)

    حسين (دره خاموش) -حسين (مغان) محمد (دل ديوونه ) –كهتو (نامه هاي تمام نشدني ) پيمان (اير بويز)- عارف ( ابرك قله نشين )-هادي (گذر از هرگز) – محسن ( دل ديوونه) – شايان ( شعرو احساس)- حامد(دو تاي) آرش (آرش شفاعي )- فرهاد( ياران عاشق)- مقدم(شاعرتنها ) –سرشار(تافتح قدس)- علي (آدمك ها ) آفشين -سيد محمد رضا رفيعي –سيمرغ عشق-

    از لطف همه شما خوبان سپاسگزارم .در اولين فرصت براي عرض ادب خدمت ميرسم.

    دوستان عزيزم : اشگ مهتاب – سيمرغ – عصر ارتباطات – بوي ياس – ترنم دلتنگي – تنديس – پرنده رها – يه تنها

    از حضورتون به باغ همسفر مهتاب ممنونم و در اولين فرصت لطفتتون رو جبران مي كنم

    خواهرهاي نازنينم : هاترا – نينا – نازيكا -زينب – نازي –باران – ياس -آشيك – مهتاب – سارا – الهام – مهسا – پري – ستايش – مستانه- سكوت- حنانه – مريم – رها

    از همه شما براي كامنت هاي قشنگتون و حضور سبزتون ممنون خصوصا نينا و مهسا و مهتاب كه خيلي با عكسها و شعرهاي قشنگشون شرمنده ا م كردند. به ديدن همه تون ميام ( فقط يه كمي صبركنيد

    )
    سلام نرگس جان..مرسي عزيزم..گاهي اينطوري ديگه..اونقدر غمام زياد شد که ديگه طاقت نوشتنش نداشتم...نرگس خوبم براي خواهرت دعا کن..اگر روزي باز دستم به قلم بره مي نويسم..اما قول ميدم بهت سر بزنم...فداي مهربونيهاي نرگسم.......يا علي
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >