• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : و بازهم خشم ......
  • نظرات : 31 خصوصي ، 114 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    الهي!
    زلال کن مرااز صفا و صداقت نماز.
    سرشار ساز مرا از معصوميت لحظه هاي راز و نياز.
    عاشق کن مرا به خلوت خاموش بيدار دلان.
    وآرامش ده مرا به سپيده ي ديدار وصال.
    سلام/ممنون كه سر زديد/سايز خط را بزرگتر كردم تا ببينيم چه مي شود/راهنمايي كنيد ممنون مي شوم/به روز باشيد و به روز/ياعلي

    سلام خواهر غزيزم

    دير اومدن منُ به بزرگي خودتون ببخشيد.....

    مطلب زيبايي بود هر چند هنوز همشُ نخوندم.......

    دعا يادتون نره

    موفق باشيد

    تا بعد

    دوست عزيزم سلام

    صلي الله عليک يا صدّيقة الشهيده

    براي تو دوست عزيزم

    سيد بن طاووس از تشرف يافتگان به محضر امام زمان (عج) است. آن رادمرد الهي برخي از نمازها و مناجات ها ي امام زمان (عج) را شاهد بوده و آن ها را گزارش نموده است.

    آن بزرگوار نقل مي کند که: سحر گاهي در سرداب مقدس بو دم که ناگهان شنيدم که مولايم براي شيعيان اين گونه دعا مي کنند: «خدايا شيعيان ما را از نور ما و بقيه طينت ما خلق کرده اي. آنها گناهان بسياري با اتکا بر محبت و ولايت ما انجام داده اند. اگر گناهان آن ها گناهاني است که در ارتبات با توست از آن ها بگذر که ما راضي هستيم. و آنچه از گناهان آن ها در ارتباط با خودشان است خودت بين آن ها را اصلاح کن (ميانه آن ها را درست کن) و از خمسي که حق ماست به آن ها بده تا راضي شوند و آن ها را از آتش جهنم نجات بده و آن ها را با دشمنان ما در سخت خود جمع مفرما



    2.مرد با نفوذ و قدرتمندى را به استاد نشان دادم و گفتم:
    هيچ کس جرأت درگير شدن با او را ندارد.
    پرسيد: چرا؟
    گفتم: زيرا افراد بزرگى از او حمايت مى‏کنند.
    استاد گفت: اما تو از درگير شدن با کسى بترس که هيچ کس را جز خدا براى حمايت ندارد!

    3.وبلاگ ما هم باز هم بروز شد اگه قدم رنجه کني و تشريف بياري لطف کردي و اگه نظرت رو هم بگي بزرگي رو تموم کردي
    به اميد ديدار

    اگه قابل بوديم تبادل لينك داشته باشيم
    ياحق


    دوستان‌ شرح‌ پريشاني‌ من‌ گوش‌ كنيد
    داستان‌ غم‌ پنهاني‌ من‌ گوش‌ كنيد
    قصه‌ بي‌ سرو ساماني‌ من‌ گوش‌ كنيد
    گفتگوي‌ من‌ و حيراني‌ من‌ گوش‌ كنيد
    شرح‌ اين‌ قصه‌ جانسوز نهفتن‌ تا كي‌ ؟
    سوختم‌، سوختم‌ اين‌ راز نگفتن‌ تا كي ؟
    روزگاري‌ من‌ و دل (او)‌ ساكن‌ كوئي‌ بوديم‌
    ساكن‌ كوي‌ بت‌ عربده‌جوئي‌ بوديم‌
    دين‌ و دل‌ (عقل و دين) باخته‌ ديوانه‌ روئي‌ بوديم‌
    بسته‌ سلسله‌ سلسله‌ موئي‌ بوديم‌
    كس‌ در آن‌ سلسله‌ غير از من‌ و دل‌ بند نبود
    يك‌ گرفتار از اين‌ جمله‌ كه‌ هستند نبود
    نرگس‌ غمزه‌زنش‌ اين‌ همه‌ بيمار نداشت‌
    سنبل‌ پرشكنش‌ هيچ‌ گرفتار نداشت‌
    اين‌ همه‌ مشتري‌ و گرمي‌ بازار نداشت‌
    يوسفي‌ بود ولي‌ هيچ‌ خريدار نداشت‌
    اول‌ آن‌ كس‌ كه‌ خريدار شدش‌ من‌ بودم‌
    باعث‌ گرمي‌ بازار شدش‌ من‌ بودم‌
    عشق من شد سبب خوبي و رعنايي او
    داد رسوايي من شهرت زيبايي او
    بسكه دادم همه جا شرح دلارايي او
    شهر پر گشت ز غوغاي تماشايي او
    اين زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
    كي سر برگ من بي سروسامان دارد
    چاره اينست و ندارم به از اين راي دگر
    كه دهم جاي دگر دل به دل آراي دگر
    چشم خود فرش كنم زير كف پاي دگر
    بر كف پاي دگر بوسه زنم جاي دگر
    بعد از اين راي من اينست و همين خواهد بود
    من بر اين هستم و البته چنين خواهد بود
    پيش او يار نو و يار كهن هردو يكي ست
    حرمت مدعي و حرمت من هردو يكي سي
    قول زاغ و غزل مرغ چمن هردو يكي ست
    نغمه بلبل و غوغاي زغن هر دو يكي ست
    اين ندانسته كه قدر همه يكسان نبود
    زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
    چون چنين است پي كار دگر باشم به
    چند روزي پي دلدار دگر باشم به
    عندليب گل رخسار دگر باشم به
    مرغ خوش نغمه گلزار دگر باشم به
    نوگلي كو كه شوم بلبل دستان سازش
    سازم از تازه جوانان چمن ممتازش
    آن كه بر جانم از او دم به دم آزاري هست
    ميتوان يافت كه بر دل ز منش ياري هست
    از من و بندگي من اگر اشعاري هست
    بفروشد كه به هر گوشه خريداري هست
    به وفاداري من نيست در اين شهر كسي
    بنده اي همچو مرا هست خريدار بسي
    مدتي در ره عشق تو دويديم بس است
    راه صد باديه درد بريديم بس است
    قدم از راه طلب باز كشيديم بس است
    اول و آخر اين مرحله ديديم بس است
    بعد از اين ما و سر كوي دل آراي دگر
    با غزالي به غزلخواني و غوغاي دگر
    تو مپندار كه مهر از دل محزون نرود
    آتش عشق به جان افتد و بيرون نرود
    وين محبت به صد افسانه و افسون نرود
    چه گمان غلط است اين برود چون نرود
    چند كس از تو و ياران تو آزرده شود
    دوزخ از سردي اين طايفه افسرده شود
    اي پسر چند به كام دگرانت بينم
    سرخوش و مست ز جام دگرانت بينم
    مايه عيش مدام دگرانت بينم
    ساقي مجلس عام دگرانت بينم
    تو چه داني كه شدي يار چه بي باكي چند
    چه هوسها كه ندارند هوسناكي چند
    يار اين طايفه خانه برانداز مباش
    از تو حيف است به اين طايفه دمساز مباش
    ميشوي شهره به اين فرقه هم آواز مباش
    غافل از لعب حريفان دغل باز مباش
    به كه مشغول به اين شغل نسازي خود را
    اين نه كاري ست مبادا كه ببازي خود را
    در كمين تو بسي عيب شماران هستند
    سينه پر درد ز تو كينه گذاران هستند
    داغ بر سينه ز تو سينه فكاران هستند
    غرض اينست كه در قصد تو ياران هستند
    باش مردانه كه ناگاه قفايي نخوري
    واقف كشتي خود باش كه پايي نخوري
    گرچه‌ از خاطر وحشي‌ هوس‌ روي‌ تو رفت
    وز دلش‌ آرزوي‌ قامت‌ دلجوي‌ تو رفت‌
    شد دل‌ آزرده‌ و آزرده‌ دل‌ از كوي‌ تو رفت‌
    با دل‌ پرگله‌ از ناخوشي‌ روي‌ تو رفت‌
    حاش لله كه‌ وفاي‌ تو فراموش‌ كند
    سخن‌ مصلحت‌ آميز كسان‌ گوش‌ كند
    وحشي بافقي

    Mørk skog

    هرچند كه در كوي تو مسكين و فقيريم
    رخشنده و بخشنده چو خورشيد منيريم
    خاريم و طربناك تر از باد بهاريم
    خاكيم و دلاويزتر از بوي عبيريم
    از ساغر خونين شفق، باده ننوشيم
    وزسفره رنگين فلك، لقمه نگيريم
    برخاطر ما، گرد ملالي ننشيند
    آئينه صبحيم و غباري نپذيريم
    ما چشمه نوريم، بتابيم و بخنديم
    ما زنده عشقيم، نمرديم و نميريم
    هم صحبت ما باش، كه چون اشك سحرگاه
    روشندل و صاحب اثر و پاك ضميريم
    از شوق تو، بي تاب از باد صبائيم
    بي روي تو، خاموش تر از مرغ اسيريم
    آن كيست كه مدهوش غزل هاي رهي نيست؟
    جز حاسد مسكين كه بر او خرده نگيريم!
    رهي معيري

    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام عليکم

    " ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل أحياء عند ربهم يرزقون"

    و هرگز گمان مبريد آنانکه در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه آنان زنده هستند و در نزد خدا روزي مي خورند.

    بيست وهقتمين سالروز شهادت آيت الله سيد حسن شيرازي را به محبين اهل بيت عليهم السلام، وابستگان وتمام شيعيان جهان تسليت عرض مي نمايم. از تمام عزيزان دعوت مي شود که جهت خواندن شرح شهادت و نثار فاتحه به روح بلند اين شهيد بزرگوار مهمان وبلاگ شهيد مظلوم باشند.

    السلام علي عبادالله الصالحين

    بسم الله الرحمن الرحيم
    سلام عليکم

    " ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل أحياء عند ربهم يرزقون"

    و هرگز گمان مبريد آنانکه در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه آنان زنده هستند و در نزد خدا روزي مي خورند.

    بيست وهقتمين سالروز شهادت آيت الله سيد حسن شيرازي را به محبين اهل بيت عليهم السلام، وابستگان وتمام شيعيان جهان تسليت عرض مي نمايم. از تمام عزيزان دعوت مي شود که جهت خواندن شرح شهادت و نثار فاتحه به روح بلند اين شهيد بزرگوار مهمان وبلاگ شهيد مظلوم باشند.

    السلام علي عبادالله الصالحين

    با عرض سلام ادب و احترام

    سايت نسيم مطهر وابسته به جامعه الزهرا مي باشد.

    و مسئوليت تبليغات آن را به عهده حقير گذاشته اند . مي خواستم در حقم خواهري كنيد و هر طور كه صلاح مي دانيد در باره اين سايت تبلغ بفرماييد. در ضمن خواهشمندم بنده را راهنمايي فرماييد . در مورد راههاي جذب كاربران به اين سايت. دوست دارم از نظرات انديشمندانه شما استفاده كنم.

    برادرتان محمد هاشم نعمت اللهي

    بسم الله الرحمن الرحيم

    آيا تاكنون آثار شهيد مطهري

    را خوانده ايد؟

    آيا با آثار زيبا، متنوع ، جذاب و پر محتواي شهيد مطهري آشنا هستيد؟

    سايت نسيم مطهر به ارائه آثار شهيد مطهري در قالب طرح سير مطالعاتي آثار شهيد مطهري پرداخته است .

    علاقه مندان مي توانند اين سايت را از آدرس زير مشاهده فرمايند

    www.nasimemotahar.com

    سلام

    با اجازه ما يه خونه تكوني تو وبلاگمون انجام داديم

    لطف مي كنيد اگه يه لطفي در مورد لوگوي ما انجام بديد

    با آرزوي موفقيت دوستان

    اللهم عجل لوليك الفرج

    سلام

    زياد وقت نگيرم

    ميخاستم ببينم علاقه به معاونت در يكي از كلوپها رو داري بانه ؟

    ممنون ميشم خبرم كني

    خدانگهدار

    سلام بر شما خواهر خوب و گرامي

    نكته هاي جالب و زيبايي بود در مورد خشم و فرو بردن خشم. جالب اينكه اكثر گفته هاي بزرگاني كه نوشته بوديد دقيقا معادل رواياتي بود كه از ائمه شنيدديم. اونم چندين قرن قبل از اينكه اين غربي ها تمدت بياموزند !!!

    سلام:

    من از رنگ قرمز اسمان مي ترسم

    من از قهر پروردگار

    من از خشم روزگار مي ترسم

    از واژه هاي تلخ

    از واژه هاي پوچ و سبک و ارزان قيمت هراسي ندارم

    ترس من از رنگ سياه ترانه ها است

    ترس من از طوفاني است که در راه است

    من اخرين دکه اين بازار ورشکسته ام

    موفق باشيد

     <      1   2   3   4   5    >>    >