• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : انا انرلناه في ليله الفدر - فزت برب الكعبه
  • نظرات : 33 خصوصي ، 343 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >
     

    اميرت کو مسجد کوفه چرا ساکت گشته ايي کوچه

    سلام .. ممنون كه سر زدين .. و تشكر از لطفتون .. شعري كه نوشتم عنوانش بود مولا ويلا نداشت از عليرضا قزوه و اين شعر هم كه الآن تقديم ميكنم شعري است با عنوان يا علي از عبدالجبار كاكايي .. اميدوارم كه مورد توجه دوستان واقع بشه .. التماس دعا .. يا علي

    از پدرم اسمشُ ياد گرفتم

    وقتي چشام به روي دنيا واشد

    هنوز تو قنداقه بودم "ياعلي"_

    _گفت و منُ بغل گرفت و پا شد

    تو عالم بچگي و سادگي

    وقتي غمي دنيامُ تاريک مي‌کرد

    پدر مي‌گفت "يا علي" و پا مي‌شد

    منُ به آسمونا نزديک مي‌کرد

    "يا علي و "يا علي" و "يا علي"

    از رگ مادر توي خونم مي‌ريخت

    شباي تشنه وقتي شيرم مي‌داد

    طعم علي روي زبونم مي‌ريخت

    علي کليد خانه‌ي خدا بود

    قفل دل شکسته رو وا مي‌کرد

    علي مث فرشته‌هاي معصوم

    با گريه دنيا رو تماشا مي‌کرد

    يوسف نوشته بود :

    " خدايا يوسف هم شهيد ميشود

    او را بيامرز "

    اسماعيل وصيت كرد روي قبرش بنويسند :

    پر كاهي تقديم به آستان الهي

    من دو شاهد عادل دارم

    قرآن و نهج البلاغه

    من چاپلوس نيستم

    تملق نمي گويم

    اما قدر امام را مي دانم

    بياييد قدر مردم را بدانيم

    بياييد مثل مولا با مردم همدردي كنيم

    اردوگاه هاي فلسطيني را نگاه كن

    ابوالفضل با مشك تشنه بر ميگردد

    صداي گريه رقيه را مي شنوي ؟

    گورباچف و ريگان هم كانديد صلح نوبل شده اند

    قرآن فهد زيباتر از قرآن قابوس چاپ ميشود

    عرفات شلوار اسرائيلي مي پوشد

    اما سازمان ملل هنوز جلسه تشكيل نداده است

    تا به علي اصغر شير خشك برسد

    علي اصغر بايد تا ماه آينده صبر كند

    راستي ياد شهيدان بيت المقدس به خير !

    جهان آرا كه بود ؟

    حاج همت كه بود ؟

    حاج عباس از دنيا يك قرآن جيبي داشت

    شهيد خرازي

    شهيد نوري

    سرداران بي اسم

    شهيدان گمنام

    بي يادنامه

    بي سنگ قبر

    عاصمي پودر شد

    ...

    باند ارتشا

    باند زنا

    باند مهدي هاشمي هزار پا

    اصلا گور پدر مال دنيا

    رياضت كش به ويلايي ، بسازد !

    باري ، ما هر چه مي كشيم

    از دست مرغ و بنز ويلاست

    ما هر چه مي كشيم از اين هاست

    اصلا با اين طرح چطوريد ؟

    جان دادن از ما

    طرح اقتصادي از شما !

    من فكر مي كنم شاعري زخم زبان ميخواهد

    نه مباني نه بيان مي خواهد

    شاعر يعني موي دماغ سياست بازان

    شاعري كه با خيال راحت مي خوابد

    اصلا شاعر نيست

    بيا به آفتابي نهج البلاغه بر گرديم

    چرا نهج البلاغه را جدي نمي گيريم ؟

    مولا ويلا نداشت

    معاويه كاخ سبز داشت

    پيامبر به شكمش سنگ مي بست

    امام سيب زميني مي خورد

    البته به شما توهين نشود

    بعضي براي جنگ شعار مي دهند

    و خودشان از جاده شمال به جبهه ميروند

    پيش از آنكه بر من حد تهمت جاري كنيد

    من بر خويشتن حد وجدان جاري كرده ام
    ...

    امسال متولي هاي مسجد و امام زاده با هم مسابقه گذاشتند

    و همه از رساله امام يك جور سوال دادند

    تلويزيون هاي رنگي

    سشوار

    هدف بالا بردن معلومات است

    كودكان شش ماهه هم مي توانند شركت كنند

    بشتابيد

    تبليغات فلان مسجد

    رنو و پيكان پخش ميكند

    در عتيقه فروشي ها پيكان صفر كيلومتر مي فروشند

    در ميدان انقلاب

    اتحاديه خريد و فروش پيكان

    حوصله مردم را سر آورده است

    دلالان كامپيوتر و روغن چراغ

    دلالان شير مرغ و جان آدميزاد

    با ارز غير آزاد تجارت مي كنند

    شركت هاي ثبت نشده

    سياست بازان لرد مستضعف

    جيب بر هاي با جواز

    جيب بر هاي بي جواز

    غول هاي پوشيده در لباس مذهب

    مقاطعه كاران خيابان زعفرانيه

    شركت صادرات زعفران

    شركت صادرات فرش

    خجالت هم چيز نايابي است

    حتما بايد مسئله جنگ بماند براي بعد از جنگ

    سياست بازان باز سرگيجه گرفته اند

    ...

    شعراي سبك قصيده و عينك

    براي اهل قبور شعر مي خوانند

    بوفالو هاي آمريكا خليج فارس را شخم ميزنند

    برادرم با پوتين هاي كهنه سربازي اش

    بسيجي ميشود

    مادرم آب و آيينه و قران ميآورد

    پدرم "فالله خير حافظا " را ميخواند

    اما بعضي خاطرشان جمع است

    راديو از ماووت مي گويد

    مادرم آماده مي شود به بهشت زهرا برود

    آمروز پسر همسايه مان شهيد شد

    اما اين باعث نمي شود كه ساسان

    دوستانش را به قهوه و اسب سواري دعوت نكند

    و براي سگش بستني نخرد

    شاپورخان اما عاشق فيلم هاي سرخ پوستي است

    و اين را از افتخاراتش ميداند

    كه در آمريكا همبرگر را درست تلفظ كرده است

    شاپورخان به مشتري هايش سيگار وينستون تعارف ميكند

    و مطمئن است كه قيمت سكه و طلا پايين نمي آيد

    او فكر مي كند هنوز هم خرمشهر

    دست عراقي هاست !

    و چقدر خوشحال است كه پسرش را معاف كرده اند

    به خانه بر مي گردم

    تلويزيون دعا بي نام و نشان ها ميخواند

    بعضي اوقات خاموشي هم چيز بدي نيست

    امسال به ساعت هاي كاسيو اطمينان كرديم

    و نماز صبحمان قضا شد !

    ...

    چقدر وقت ما صرف آدامس هاي بادكنكي شد

    بعضي شعرهايشان را

    به مينا و آيدا و سوزي تقديم مي كردند

    احمق تر ها براي گرفتن نوبل

    به شبكه هاي بي بي سي و واشنگتن دخيل مي بستند .

    امروز هم بينش هنرمندان

    از سقف تالار ها بالاتر نمي رود

    بهار براي مردم آواز ميخواند

    خدا براي مردم نقاشي مي كشد

    نقاش ها فكر مي كنند زندگي يعني فتح قله پيكاسو

    خطاط ها براي خدا خط و نشان مي كشند

    قصه نويس هاي شنگول

    در زمستان هم حبه انگور مي خورند

    شاعران را ميل جاودانه شدن كور كرده است

    شاعران كم حوصله شده اند

    مي ترسم روزي به نام تمدن

    به گردن بعضي زنگوله بياندازند!

    مي ترسم شلوارهاي جين و چارلي كار دستمان بدهد

    و شكلات هاي انگليسي دهانمان را ببندد

    گاوهاي چشم چران

    آزادانه در خيابان مي چرخند

    پسر خوانده هاي مايكل جكسون به دانشگاه ميروند

    انيشتين بي خواب مي ماند

    ديوار مسافر خانه هاي ناصر خسرو

    فرمول نسبيت را از بر ميكند

    با اين همه در دانشگاه ما يك استاد ننر پاپيون ميزند

    و فرانسه صحبت ميكند

    ...

    گفتم : چيزي بخوان .

    گفت : شرمنده ام

    يكسال است چيزي نگفته ام

    گفتم : براي عاطفه اي كه در ما مرده است

    رحم ا... من يقرا الفاتحه مع الصلوات !

    گفتم : چيزي بخوان

    گفت : رويم سياه

    آخر ميداني كه ...

    گفتم : مي دانم ، خشكسالي است

    اما در كيف هاي سامسونت هم

    يك خروار مضمون ناب خفته است .

    امسال شعر ها چنگي به دل نزد .

    رباعي ها مثل هم نبود

    بعضي خودشان را كشف كردند .

    بعضي خودشان را باور كردند .

    بعضي خودشان را گم كرده اند .

    بعضي در مصاحبه هاشان خود كشي كردند

    شاعران پروازي

    هتل بازي

    آدم هاي از خود راضي

    دكه هاي سكه سازي !

    اصلا مردم حق دارند كاسه انوري را بر سرتان خرد كنند .

    كارمندان هنر فقط گزارش كار پر ميكنند .

    وقتي تابوت عاطفه بر زمين مانده بود

    جمعي به جيغ بنفش مي انديشيدند

    و براي كشف زوزه صورتي

    هفت مرتبه اليوت و اكتا و يوپاز را ورق مي زدند

    ...

    + صفا 

    خداوندا:

    در تبرك شب هاي قدر ،انا انزلناي سينه ام را هفت با ر كه نه ،هفتاد بار به گرد كعبه ات به طواف مي برم تا در گر ه زدن هاي امسال آرزوي كنم كه تا هزار رمضان ديگر به باور نزديك تو بودن نائل گردم .

    بار الها:

    تواني ده شايسته ‍‍‍‍، تا آنگونه كه شايسته ي توست به نيايش بنشينم .

    + صفا 

    قدر است و منزلت پرواز.

    از حدود محراب به خون نشسته ي علي(ع) تا معراج هفت پرده ي محمد (ص)به آغاز نشسته .

    در اين شب هاي پربركت دل را به سوي آستاني رهنمون ساز كه الوهيت درگاهش حس الهي مي خواهد و پيوستار حضورش روح ملكوتي.

    سلام . ممنون عزيز لطف كردي .. اما چرا به من ميگي قشنگ نوشتم؟ مولاست ديگه ... يا علي
    + علي 
    به شبانه ،رو گرفتناي ماه
    که مي گيره ،سايه ها رو از نگاه
    به صداي مويه ، تو گلوي چاه
    تا عروج سرخ و تيغ سجده گاه
    از تقرب ِ شريف اشک و آه
    تا تمام گريه ،تو شب سياه
    * * * *
    مي شه از تو گفت و بارون شد و شست
    از دلاي ُ تيره ،زنگار غمو
    مي شه از تو گفت و تا هميشه ديد
    فصل فصل ِ حيرت ِ دمادمو
    * * * *
    فخر امروز و هزاره هاي دور
    مردي از سلسله ي کريم نور
    شاه بوريا نشين ِ بي سرير
    مردي از زلال لحظه ي حضور
    مرد آيه هاي نور و آفتاب
    زائر غريب ِ کوچه هاي خاک
    مرد شمشير و عدالت و کلام
    مرد ِ خاموشي و جذبه هاي ناب
    * * * *
    خونبهاي عشق محراب تو بود
    اي کرامت ِ هميشه جاودان
    وامداران ِ همه ي عاشقا به تو
    مثل معناي ِ زمين به آسمان (سيد امير اصلاني)
    + ناهيد 
    غروب گنجشک به ماه گفت:
    "من آزادم و عاشقت هستم اما
    تو خيلي زيبايي و خيلي دور
    ميدانم هر چه پرواز کنم به تو نمي رسم "
    از لب برکه پريد و کنار فانوس کهنه کلبه نشست که-قرار بود-روشن شود
    * * * *
    ماه حرف هاي دلش فراوان بود ماه دلش عجيب گرفته بود
    ماه آن شب
    باز هم زيبا تر شده بود.
    (مسعود کرمي)
     <    <<    11   12   13   14   15    >>    >