از پدرم اسمشُ ياد گرفتم
وقتي چشام به روي دنيا واشد
هنوز تو قنداقه بودم "ياعلي"_
_گفت و منُ بغل گرفت و پا شد
تو عالم بچگي و سادگي
وقتي غمي دنيامُ تاريک ميکرد
پدر ميگفت "يا علي" و پا ميشد
منُ به آسمونا نزديک ميکرد
"يا علي و "يا علي" و "يا علي"
از رگ مادر توي خونم ميريخت
شباي تشنه وقتي شيرم ميداد
طعم علي روي زبونم ميريخت
علي کليد خانهي خدا بود
قفل دل شکسته رو وا ميکرد
علي مث فرشتههاي معصوم
با گريه دنيا رو تماشا ميکرد