• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : واذا سالك عبادي اني فاني قريب
  • نظرات : 33 خصوصي ، 39 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + پريسا 

    صفات ظاهري، اخلاق و رفتار آن حضرت

    در فصول المهمه آمده است که آن حضرت قامتي معتدل و ميانه داشت .
    طبرسي در اعلام الوري گويد: درباره گوشه اي از خصايص و مناقب و اخلاق بزرگوارانه آن حضرت، ابراهيم بن عباس ( يعني صولي ) گويد: رضا ( ع ) را نديدم که از چيزي سؤال شود و آن را نداند و هيچ کس را نسبت بدانچه در عهد و روزگارش مي گذشت داناتر از او نيافتم . مأمون بارها او را با پرسش درباره هر چيزي مي آزمود و امام به او پاسخ مي داد و پاسخ وي کامل بود و به آياتي از قرآن مجيد تمثل مي جست .
    آن حضرت هر سه روز يک بار قرآن را ختم مي کرد و خود مي فرمود : اگر بخواهم مي توانم در کمتر از اين مدت هم قرآن را ختم کنم امامن هرگز به آيه اي برنخورده ام جز آن که در آن انديشيده ام که چيست و در چه زمينه اي نازل شده است . همچنين از ابراهيم بن عباس صولي نقل شده است که گفت : هيچ کس را فاضل تر از ابوالحسن رضا نه ديده و نه شنيده ام . از او چيزهايي ديده ام که از هيچ کس
    نديدم . هرگز نديدم با سخن گفتن به کسي جفا کند .نديدم کلام کسي را قطع کند تا خود آن شخص از گفتن فارغ شود . هيچ گاه حاجتي را که مي توانست برآورده سازد ، رد نمي کرد . هرگز پاهايش را پيش روي کسي که نشسته بود دراز نمي کرد . نديدم به يکي از دوستان يا خادمانش دشنام دهد . هرگز نديدم آب دهان به بيرون افکند و يا در خنده اش قهقهه بزند بلکه خنده او تبسم بود. چنان بود که اگر تنها بود و
    غذا برايش مي آوردند غلامان و خدمتگزاران و حتي دربان و نگهبان را بر سر سفره خويش مي نشانيد و باآنها غذا مي خورد . شبها کم مي خوابيد و بسيار روزه مي گرفت . سه روز ، روزه در هر ماه را از دست نمي داد و مي فرمود : اين سه روز برابر با روزه يک عمر است . بسيار صدقه پنهاني مي داد بيشتر در شبهاي تاريک به اين کار دست مي زد . اگر کسي ادعا کرد که فردي مانند رضا ( ع ) را در فضل ديده است ، او را تصديق مکنيد . طبرسي از محمد بن ابو عباد نقل کرده است که گفت : " امام رضا ( ع ) در تابستان بر حصير و در زمستان بر پلاس بود . جامه خشن مي پوشيد و چون در ميان مردم مي آمد آن را زينت مي داد . صدوق در عيون اخبار الرضا ( ع ) گويد : آن حضرت کم خوراک بود و غذاي سبک ميخورد . در کتاب خلاصة تذهيب الکمال به نقل از سنن ابن ماجه گفته شده است : امام رضا ( ع ) سيد بني هاشم بود و مأمون او را بزرگ مي داشت و تجليلش مي کرد و او را وليعهد خود در خلافت قرار داد . حاکم در تاريخ نيشابور گويد : وي با آن که بيست و اندي از سالش مي گذشت در مسجد رسول الله ( ص ) فتوا صادر مي کرد . و در تهذيب التهذيب آمده است : رضا با وجود شرافت نسب از عالمان و فاضلان بود . صدوق در عيون اخبار الرضا ( ع ) به سند خود از رجاء بن ابوضحاک که مأمون وي را براي آوردن امام رضا ( ع ) مأموريت داده بود ، نقل کرده است : به خدا سوگند مردي پرهيزکار تر و ياد کننده تر مر خداي را و خدا ترس تر از رضا ( ع )نديدم . وي در ادامه گفتار خود مي افزايد : وي به هر شهري که قدم مي گذاشت مردم آن شهر به سويش مي آمدند و در خصوص مسايل ديني خود از وي پرسش مي کردند و او نيز پاسخشان مي داد و براي آنان احاديث بسياري از پدر و پدرانش ، از علي ( ع ) و رسول خدا ( ص ) نقل ميکرد . چون با امام رضا ( ع ) به نزد مأمون بازگشتم وي درباره حالت آن حضرت در سفر از من پرسش کرد . من نيز آنچه ديده بودم از روز و شب و کوچ و اقامتش براي وي باز گفتم . مأمون گفت ، آري ابن ابو ضحاک وي از بهترين مردم زمين و داناترين و پارسا ترين ايشان است . سمعاني در انساب مي نويسد : ابو حاتم بن حبان بستي روايت کرده است از پدرش ، عجايب ، روايت کرده است از او ابوصلت و ديگران که امام رضا دچار توهم مي شد و خطا مي کرد . به اعتقاد من رضا از نسبي شريف برخوردار بود ؟ از جمله عالمان و فاضلان محسوب مي شد و خلل در روايت او از سوي راويان است ، هيچ راوي ثقه اي از او روايت نکرده جز آنکه متروک گشته است . يکي از روايات مشهور از آن حضرت صحيفه است که راوي آن بدين خاطر مورد طعن قرار گرفته است . يکي از کساني که نسخه اي از انساب را در اختيار داشته ، چنان که در نسخه چاپي اين کتاب مشهود است ، برهامش آن چنين نوشته است : به اين گستاخي بزرگي که از سوي اين مغرور عنوان شده بنگر ! چگونه فرزند رسول خدا ( ص ) و وارث علم و دانش آن حضرت و يکي از علماي عترت نبوي و امام ايشان که بر افزوني علم و شرف وي اجماع کرده اند در علم رسمي براي دستيابي به دنيا تلف کرده و بالاخره بر مسند قضاوت بلخ و غير آن تکيه زده چگونه آشکار گرديده است که امام علي بن موسي الرضا توهم و خطا کرده است ؟ حال آنکه فاصله زماني ميان اين دو در حدود يک صد و پنجاه سال مي باشد . اگر دشمني با خاندان پيامبر ، که خداوند به حب و مهر ورزي نسبت به ايشان امر کرده است و پيامبر بر تمسک به آنان فرمان داده نيست ، پس چه دليل ديگري براي اثبات گفته خود دارد ؟ خدا آنان را بکشد به کجا رانده مي شوند . ؟ از قراين بر مي آيد که يکي از خوانندگان اين کتاب که نتوانسته چنين سخني را تحمل کند ، به قصد نابود کردن آن محکم بر روي آن کوبيده است ، اما آن هنوز آشکار و روشن باقي است .