سلام بر خواهر بزرگوارم
آرمانهاي بزرگ!! آرزوهاي بلند!!
ياد يك روايت خيلي قشنگ افتادم. اگه اشتباه نكنم مامون دستور ميده كه بريد بگرديد و ببينيد كسي هست كه رسول اسلام رو ديده باشه؟ پيرمردي رو پيدا ميكنند كه قدرت راه رفتن نداشت و او را به محضر سلطان ميارند. مامون سئووال ميكنه كه پيامبر رو ديدي؟ حرفي از ايشون به خاطر داري؟ پيرمرد ميگه بله يكبار بچه بودم و با پدرم خدمت رسول اسلام رسيديم. ايشان فرمودند انسان پير ميشود و دو خصلت در او جوان ميگردد. طمع و آرزوهاي بلند. مامون يك كيسه پول به او ميدهد و ميگويد از مجلس خارجش كنيد. در حال خروج پيرمرد ميگويد مرا برگردانيد با سلطان كاري دارم.
وقتي برميگردد سئوال ميكند اگر سال بعد هم بيايم و حديثي ديگر تعريف كنم باز هم به من پول ميدهي؟
مامون ميگويد صدق رسول الله!!
التماس دعا
انا لله و انا اليه راجعون!