• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : شناخت خشم
  • نظرات : 48 خصوصي ، 112 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8      
     

    با سلام

    اومدم بازم يه خبر بگيرم

    اميد وارم ديدارها تازه بشه

    صفاي قدمتون

    قلم توتم من است.

    قلم توتم ماست.

    به قلم سوگند،

    به خون سياهى كه از حلقومش مى‌چكد سوگند،

    به رشحهء خونـى كه از زبانش مى‌تـراود سوگند،

    به ضجه‌هاى دردى كه از سينه‌اش بر مى‌آيـد سوگند،

    كه توتم مقدسم را نـمى‌فروشم.

    به دست زورش تسليم نـمى‌كنم،

    به كيـسهء زرش نـمى‌بـخشم،

    به سرانگشت تزويرش نـمى‌سپارم،

    دستم را قلم مى‌كنم و قلمم را از دست نـمى‌گذارم.

    چشمهايم را كور مى‌كنم،

    گوشهايم را كر مى‌كنم،

    پاهايم را مى‌شكنم،

    انگشتانم را بندبند مى‌بُرم،

    سينه‌ام را مى‌‌شكافم،

    قلبم را مى‌كُشم،

    حتى زبانم را مى‌بُرم و لبم را مى‌دوزم،

    اما

    قلمم را به بيگانـه نمى‌دهم!

    از ديروز نا حالا هرچي تلاش كرده ام تا اين پارسي بلاگ يه جورائي درست و حسابي باز بشه نميشه!قراره چند عكس از دكتر شريعتي به مناسبت سالگردش تو وبلاگ بذارم! نميدونم شما چه جوري آپديت كردين؟!!!!!!!

    اينم مطلبي راجب دكتر :

    بازجوي ساواك مينشيند روبروي دكترشريعتي ، يا بهتر بگويم دكتر را خسته و تكيده مينشانند در محضر بازجو. او بارها و بارها بازجوئي پس داد اما بازجو كماكان اصرار دارد كه شريعتي بالاخره اعتراف كند كه وقتي دستگير شده اسلحه همراه داشته است.

    بازجوئي شروع ميشود و قصه دوباره از سر گرفته ميشود ... شريعتي خسته سرانجام اعتراف ميكند كه در زمان دستگيري اسمحه حمل ميكرده. بازجو لبخند ميزند ، خستگي لابد امان متهمي كه پيش روي او نشسته ، بريده است.

    بازجو : همكاري به سود خودته! پس گفتي اسلحه داشتي؟

    شريعتي : بله!

    بازجو : چند تا؟

    شريعتي : فكر كنم سه چهار تا!

    بازجو : خيلي جالبه ! چي بودند؟

    شريعتي : همشون يه جور بودند!

    بازجو : خب! چي بودند؟

    شريعتي : بيك !

    بگوييد که بر گورم بنويسند:
    زندگي را دوست داشت
    ولي انرا نشناخت
    مهربون بود
    ولي مهر نورزيد
    طبيعت را دوست داشت
    ولي از ان لذت نبرد
    در ابگير قلبش جنب و جوش بود
    ولي کسي بدان راه نيافت
    در زندگي احساس تنهايي مينمود
    ولي به کسي دل نداد
    و خلاصه بنويسيد زنده بودن را براي زندگي دوست داشت
    نه زندگي را براي زنده بودن
    اين هم به ياد استاد فريدون فروغي

    با سلام و عرض ادب محضر خواهر بزرگوارمان....اميدوارم حالتون خوب باشد....بابت اطلاعات مفيدي كه توي وبلاگ وزينتان نوشته ايد ممنونم.....خسته نباشيد...مطلبتون خيلي زيبا و مفيد است.....

    موفق باشيد.

    به نام خداي هستي بخش بي همتا

    با سلام و عرض ادب و احترام

    وبلاگ مفيد و جالبي داريد تبريك ميگم و آرزوي موفقيت براتون دارم

    البته دو نكته تذكر بدم

    يكي اينكه موسيقيش باز نميشه

    دوم خيلي سنگينه و دير باز ميشه

    ولي خدايي جالبه موفق باشيد و سرافراز

    يا حق

    مشاور

    سلام

    انسان ها در برابر خشم سه نوع عملكرد دارند:

    1- در بربر شخص يا نيروي ضعيف تر از خود

    كه به راحتي خشم خود را بروز داده و رفتار انفعالي انجام مي دهند. يا با داد زدن يا شكستن ژيزي يا فرياد يا... و مانعي سر راه خود نمي بينند

    2- در برابر نيروي هم سان خود:

    به راحتي مورد اول نمي توانند ابراز خشم كنند و عكس العمل نشان دهند. مخصوصا كه نوعي بازدارندگي اجتماعي هم مانعشان مي شود.

    نسبت به اين گرود كم كم در درون خود نفرت و انزجار پيدا مي كنند كه در نهايت موجب بعضي بيماري هاي رواني چون حسادت و كينه و غيبت و بدگويي و... ميشود

    3- نسبت به نيروي بزرگ تر از خود:

    ديگر نمي توانند خشم خود را بروز دهند. چون توانش را ندارند .

    نتيجه اين مي شود كه كم كم عقده اي مي شوند. بيماري هاي رواني كم كم دامنگيرشان مي شود.

    از اين گذشته اين افراد روابط خانوادگي خوبي هم نخواهند داشت چون عقده هاي فروخفته خود بر سر افراد خانواده خالي مي كنند و نتيجه خشمشان بر افراد دسته سوم نصيب خانواده و همسر و فرزندان مي شود

    و اين هم نتيجه خشم

    موفق و پايدار باشيد

     <    <<    6   7   8