پروردگار منان به فاطمه زهرا سلام الله عليها در بهشت عناياتـى ويژه خـواهـد داشت. بخشـى از آن عنـايـات چنيـن است: 1 ـ خانه هاى بهشتى پيامبرخدا صلي الله عليه و آله فرمـود: هنگامى كه مرا به معراج بردند و داخل بهشت شدم، به قصر فاطمه رسيدم. درون آن هفتاد قصر بـود كه تمام در و ديـوار و تاقهايـش از دانه هاى مرواريد سرخ ساخته شده، همه آنها به يك شكل زينت داده شده بود.
2 ـ همنشينى با پيامبر صلي الله و عليه و آله
پيامبر اكرم صلي الله و عليه و آله به حضرت على عليه السلام فرمـود: ياعلى! تـو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشين مـن هستيد. سپس ايـن آيه را تلاوت فرمود: (بـرادران بـر تختهاى بهشتـى رو به روى هـم مـى نشينند.)
سلام گلم اطلاعيه مهم و فوري در http://www.mirlohi1348.net.tf/ شرمنده از اينكه با عجله پيغام ميگذارم بعدا سر فرصت ميآم موفق باشيد هميشه سبز و دريايي
زيارت انبيا از فاطمه زهراء سلام الله عليها در بهشت :آنگاه كه همه انبيا و اولياى خـدا وارد بهشت شـدند، آهنگ ديدار دختر پيامبر خدا مـى كنند. رسـول خدا صلي الله و عليه و آله به فاطمه فرمـود: هرگاه اولياى خـدا در بهشت مستقـر گرديـدنـد، از آدم گـرفته تا سايـر انبيا همه به ديدارت مى شتابند.
ابـن شهرآشوب مى نويسد: در بسيارى از كتابها، از جمله كشف ثعلبى و فضائل ابـوالسعادات، در معناى ايـن آيه «لايـرون فيها شمسـا و لازمهريـرا» (ونمـى بيننـد در بهشت نه آفتـاب و نه سـرمايـى را.) آورده انـد كه ابـن عبـاس گفت: چنـانكه بهشتيان در بهشت هستنـد، ناگاه نورى مـى بينند كه باغهاى بهشت را نـورانـى كرد.
اهل بهشت اظهار مـى دارند: خـدايا! تـو در كتابـى كه بر پيامبرت فرستادى، فرمـودى: «لايرون فيها شمسا» (بهشتيان در بهشت خورشيدى نخـواهند ديد.) نـدا مـى رسـد: ايـن، نـور آفتاب و ماه نيست، بلكه علـى و فاطمه از چيزى تعجب كرده و خنديدند و از نور آن دو، بهشت روشـن گرديد.
سلمـان فـارسـى از پيـامبـر اسلام صلي الله عليه و آله چنيـن روايت كرده است: هنگامى كه فاطمه داخل بهشت مـى شـود و آنچه خـداونـد برايـش مهيا كـرده مـى بينـد، ايـن آيه را تلاوت مـى كند: «بسـم الله الرحمـن الـرحيـم الحمـد لله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفـور شكور الذى اءحلنا دارالمقامه مـن فضله لايمسنا فيها نصب و لا يمسنا فيها لغوب» ستـايـش و سپـاس ويژه خـدايـى است كه اندوهمان را زدود. بـدرستـى كه پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنـده است. پروردگارى كه در سايه بخشـش خود ما را به بهشت و اقامتگاه هميشگى مان فرود آورد. مـا در آن جـا بـا رنج و ملالـى رو به رو نمـى شـويم.
رسـول خدا صلي الله عليه و آله به فاطمه عليها السلام فرمـود: هنگامى كه به در بهشت مى رسـى، دوازده هزار حـوريه، كه تاكنـون به ملاقات كسى نرفته و نخـواهند رفت در حالـى كه مشعل هاى نـورانى به دست دارنـد و بر شترانـى از نـور كه جهازهايشان از طلاى زرد و ياقـوت سـرخ و مهارهايشـان از لولو و مرواريد درخشان است سـوارند، به استقبالت مى شتابند.
پـس وقتى داخل بهشت شدى، بهشتيان به يكديگر ورودت را بشارت خـواهند داد و براى شيعيانت سفره هايى از گـوهر، كه بر پايه هايى از نـور برقرار ساخته اند، آماده مى سازند و در حالـى كه هنـوز ساير مردم گـرفتـار حسـابـرسـى انـد، آنـان از غذاهـاى بهشتـى مـى خـورنـد.
حضرت فاطمه عليها السلام، پـس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانـش و رسيدگى به شكايتـش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شكـوه خاصى وارد بهشت مى شـود. پيامبـراكرم صلوات الله عليه مـى فرمايـد: روز قيامت دخترم فاطمه در حالـى كه لباسهاى اهـدايـى خـداونـد را كه با آب حيات آميخته شده، پـوشيده، محشور مـى شـود و همه مردم از مشاهده ايـن كـرامت تعجب مـى كننـد.
آنگـاه لبـاسـى از لبـاسهاى بهشت بـر وى پـوشانده مـى شـود. بر هزار حله بهشتـى براى او با خط سبز چنيـن نوشته شده است: دختر پيامبر را به بهترين شكل ممكـن و كامل ترين هيبت و تمامترين كرامت و بيشتريـن بهره وارد بهشت سازيـد. پـس، فـاطمه سلام الله عليها را به فـرمـان پـروردگـار در كمـال عظمت و شكـوه، در حالى كه پيرامونـش هفتاد هزار كنيز قرار گرفته، به بهشت مى برند.
عظمت و مقام حضـرت فاطمه صلوات الله عليها در روز قيامت چنان است كه خـداونـد به خاطـر فاطمه به دوستـان آن حضـرت نيز مقام شفاعت مـى دهـد.
امام باقر عليه السلام به جابر فـرمـود: جابـر! به خـدا سـوگنـد, فاطمه عليها السلام با شفاعت خـود در آن روز شيعيان و دوستـانـش را از ميان اهل محشـر جدا مى سازد. چنانكه كبـوتر دانه خـوب را از دانه بد جدا مى كند. هنگامى كه شيعيان فاطمه همراه وى به در بهشت مـى رسند، خداوند در دلشان مـى افكند كه به پشت سـر بنگـرند. وقتـى چنيـن كنند، نـدا مـى رسـد: دوستـان مـن! اكنـون كه شفـاعت فـاطمه را در حق شمــا پذيرفتم، نگران چه هستيد؟ آنان عرضه مـى دارنـد: پـروردگارا! ما نيز دوست داريـم در چنيـن روزى مقـام و منزلت مـا بـراى ديگـران آشكـار شود. ندا مى رسد: دوستانـم! بر گرديد و بنگريد و هر كه به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نيز هـر كه به خـاطـر محبت فـاطمه به شما غذا، لباس يا آب داده و يا غيبتـى را از شما دور گردانيـده، همراه خود وارد بهشت كنيد.
امام باقـر عليه السلام در روايتـى ديگـر مـى فـرمايـد:
در روز قيامت بـر پيشانى هر فردى، مـومـن يا كافر نـوشته شده است. پـس به يكى از محبـان اهل بيت عليهم السلام كه گنـاهـانـش زيـاد است دستـور داده مى شود به جهنـم برده شود. در آن هنگام، فاطمه عليها السلام ميان دو چشمـش را مى خواند كه نوشته شده است: دوستدار اهل بيت. پـس به خدا عرضه مى دارد: الهى و سيدى! تـو مرا فاطمه ناميدى و دوستان و فرزندانـم را به وسيله مـن از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعده ات را زير پا نمى نهى. ندا مـى رسـد: فاطمه! راست گفتـى، مـن تـو را فاطمه ناميدم و به وسيله تـو، دوستان و پيروانت و دوستان فرزندانت و پيروانشان را از آتـش دور گردانيـدم. وعده مـن حق است و هرگز تخلف نمـى كنـم. اينكه مـى بينـى دستـور دادم بنده ام را به دوزخ برند، بديـن جهت بـود كه درباره اش شفاعت كنـى و شفاعتت را بپذيـرم تا فـرشتگان، پيامبـران، رسـولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهـى يابنـد. حال بنگر، دست هركه بر پيشانى اش «مـومـن» نـوشته شده،
سـوميـن درخـواست فاطمه صلوات الله عليها در روز قيامت از پـروردگـار، شفـاعت از دوستان و پيروان اهل بيت عليهم السلام است كه مـورد قبـول حق قرار مـى گيـرد و دوستـان و پيـروانـش را مـورد شفاعت قـرار مـى دهـد. امام باقر عليه السلام مى فرمايد: هنگامى كه فاطمه به در بهشت مـى رسـد، به پشت سـرش مى نگرد. نـدا مـى رسـد: اى دختـر حبيب! اينك كه دستـور داده ام به بهشت بروى، نگران چه هستى؟ فاطمه صلوات الله عليها جـواب مى دهد: اى پـروردگار! دوست دارم در چنيـن روزى با پذيـرش شفاعتـم، مقام و منزلتم معلوم شود. ندا مـى رسـد: اى دختر حبيبـم! برگرد و در مردم بنگر و هر كه در قلبـش دوستى تو يا يكى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان.
ديدار حسن و حسين عليهما السلام :دومين خـواسته فاطمه عليها السلام در روز قيامت از خداوند چنيـن است: خدايا! حسن و حسين را به من بنمايان. در اين لحظه، امام حسـن و امام حسيـن عليهما السلام به سوى فاطمه صلوات الله عليها مى روند، در حالـى كه از رگهاى بريده حسيـن عليه السلام خـون فـوران مـى كنـد. پيامبر خـدا صلي الله عليه و آله مى فرمايد: هنگامى كه به فاطمه گفته مـى شـود وارد بهشت شو، مى گـويد: هرگز وارد نمـى شـوم تا بدانـم پـس از مـن با فرزندانم چه كردند؟ به وى گفته مـى شـود: به وسط قيـامت نگـاه كـن. پـس بدان سمت مى نگرد و فرزندش حسيـن را مى بيند كه ايستاده و سر در بـدن نـدارد. دخت پيـامبـر صلي الله عليه و آله نـاله و فـريـاد سـر مـى دهـد. فرشتگان نيز (باديـدن ايـن منظره) ناله و فرياد بـر مـيآورنـد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حسيـن بـن على عليه السلام در حالى كه سر مقدسـش را در دست دارد، مـيآيـد. فـاطمه عليها السلام بـا ديـدن ايـن منظره نـاله اى جانسـوز سر مى دهد. در ايـن لحظه، هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسل و بنده مومنى نيست مگر آنكه به حال او مى گريد.
در ايـن موقعيت، خداوند به خشـم آمده، به آتشـى به نام «هبهب» كه هزار سال در آن دميده شده تا سياه گشته و هيچ آسـودگـى در آن راه نمى يابد و هيچ اندوهى از آنجا بيرون نمى رود، دستـور مـى دهد كشندگان حسيـن بـن على را برگير و جمع كـن... آتش به فرمان پروردگار عمل كرده، همه آنها را بر مى چيند...
اوليـن در خواست فاطمه عليها السلام در روز قيامت، پس از عبور از برابر خلق، شكايت از ستمگران است.
جابرابـن عبـدالله انصارى از پيامبـر اكرم صلي الله عليه و آله چنيـن نقل مى كنـد: هنگامـى كه فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مى گيرد، خـود را از مركب به زير انداخته، اظهار مى دارد: الهى و سيـدى، ميان من و كسـى كه مرا آزرده و بـر مـن ستـم روا داشته، داورى كـن. خـدايـا! بيـن مـن و قـاتل فـرزنـدم، حكـم كن... براساس روايتـى ديگر، پيامبـر اكرم صلي الله عليه و آله فرمـود: دختـرم فاطمه در حالـى كه پيـراهنهاى خـونيـن در دست دارد, وارد محشـر مـى شـود. پـايه اى از پـايه هـاى عرش را در دست مـى گيـرد و مـى گـويد: «يا عدل يا جبار احكم بينى و بيـن قاتل ولدى» اى خداى عادل و غالب، بيـن مـن و قـاتل فـرزنـدم داورى كـن. قـال:« فيحكـم لابنتـى و رب الكعبه» به خـداى كعبه سـوگنـد، به شكـايت دختـرم رسيـدگـى مـى شـود و حكـم الهى صـادر مـى گـــردد.
در ادامه گفتگوى پيامبر صلي الله و عليه و آله با دختر گرامى اش درباره چگـونگـى حضـور وى در عرصه قيامت، چنيـن مى خـوانيـم: سپـس منبرى از نـور برايت برقرار مـى سازنـد كه هفت پله دارد و بيـن هر پله اى تا پله ديگر صفهايـى از فرشتگان قرار گرفته انـد كه در دستشان پـرچمهاى نـور است. همچنين در طرف چپ و راست منبـر حـورالعيـن صف مـى كشنـد... آنگاه كه بر بالاى منبرقرار مى گيرى، جبرئيل ميآيد و مى گـويد: اى فـاطمه! آنچه مـايلـى از خـدا بخـواه...
سلام . متن زيباتون رو خوندم. اما چه خوب است در اين ايام سعي كنيم تا فاطمه (س) را بيشتر بشناسيم
فاطمه جان، هنگامى كه به وسط جمعيت حاضـر در قيامت مـى رسى، كسـى از زير عرش پـروردگار به گـونه اى كه تمام مردم صدايش را بشنوند، فرياد مـى زنـد: چشمها را فـرو پوشانيد و نظرها را پايين افكنيد تا صـديقه فـاطمه، دخت پيـامبـر صلي الله و عليه و آله و همـراهـانـش عبـور كننـد. پـس در آن هنگـام هيچ كـس جز ابـراهيـم خليل الـرحمان و علـى بـن ابـى طـالب عليهماالسلام و... به تـو نگـاه نمـى كنند.