• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : ميلاديه
  • نظرات : 39 خصوصي ، 181 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    خب!

    حالا سلام.....

    اون هم چه سلامي...

    سلامي چو بوي خوش آشنايي

    به شما خواهر مهربون و دل نازك و گل..

    آخه چطور دلت مياد منو بترسوني؟

    اگه به قول خودت شجاع نبودم و از ترس اينكه بگيرنم اينجا نمي اومدم خوب بود؟ آخه اين چه رسم خواهر و برادريه؟ بياي دعوت كني و بعدش بگي كه نيايي ميگيرنت! باز خدا رو شكر كه ميشناختمت و ميدونستم كه شوخي ميكني....

    بگذريم..

    خودت چطوري خواهر گلم؟ خوب كه هستي انشاا..

    اميدوارم به احترام همين ماه و روزهاي بسيار بزرگي كه پشت سر گذاشتيم هميشه خوب و شاد و سرحال باشي و زندگيت هميشه سرشار از موفقيت و پيروزي باشه..

    ميدونم خيلي بزرگواري و خودت منو بخشيدي اما بازهم ازت ميخوام كه كوتاهيهاي منو هميشه ببخشي... باور كن هميشه از اومدن به وبلاگ زيباتون لذت ميبرم و به خودم ميبالم كه خواهر نرگس الهي منو داداش نيما خطاب ميكنه. اما گاها بقدري دچار كارهاي تمام ناشدني روزانه ميشم كه كمتر فرصت ميكنم به دوستان خوبم سر بزنم و اگه ميبيني گاها وبلاگم رو آپ ميكنم فقط به اين دليله كه حس زنده بودن رو ازش نگيرم . يعني اينكه در عرض چند ثانيه مطلبي رو پست ميكنم و بس.....

    باز هم ازتون معذرتخواهي ميكنم و خيلي خيلي ممنونم كه هميشه به يادم هستين و با پيامهاي زيبا و خواهرانه تون به ديدنم مياييد...

    مثل هميشه منتظر صفاي حضور خواهر خوبم در كلبه محقر نيما هستم..

    ايامتان بكام و كامتان هميشه شيرين باد

    ب