• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : امان از دل زينب
  • نظرات : 50 خصوصي ، 192 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام نرگسم ... تو رو خدا ببخش كه ديروز با اون اعصاب داغون تو رو هم ناراحتت كردم ... ولي باور كن دست خودم نبود ... وقتهايي كه اون نيست احساس ميكنم همه تنهام گذاشتن ... ببخشم ولي احساس ميكنم تمام احساس ها الكيه ... به هر حال ... بابت ديروز ببخشم ... امروز يه روحيه ي عجيب دارم ... با اينكه ميدونم تو امروز منتظر گله و شكايتي از طرف من ... ولي من امروز كلي خوبم ... ديشب بعد از يك ماه زنگ زد ... خورشيدم سكوتش رو شكست ... نرگسم منو ببخش كه نتونستم باهات تماس بگيرم و صداتو بشنوم ... اين چند وقته هم حالم زياد تعريفي نداشت ...نميدونم شايد اين اخلاق زيادم خوب نباشه كه توي اوج ناراحتي هم به خودم اجازه نميدم يه غم ديگه به غمهاي ديگران اضافه كنم ... اين دو سه هفته خيلي به هم ريخته بودم ... واسه ي همين ديروز اونجوري برات كامنت دادم ... ميدونم كه گستاخي كردم ... اميدوارم منو ببخشي ... بعدا سر فرصت برات اتفاقهايي كه باعث شد اينجوري بهم بريزم رو تعريف ميكنم ... بذار يه مدت از اين داغ بگذره ... وقتي دلم طاقت اورد تا بدون اينكه اشكي بريزه حرفهاش رو به زبون بياره حتما برات تعريف ميكنم . مراقب خودت باش خواهرك نازنينم . دوستت دارم . بدرود .