با سلام و آرزوي سلامتي و موفقيت براي شما و خانواده ي محترمتان.
ممنون از حضورتون در وبلاگ سجاده عشق.
مهدي جان دل ما را درياب!
گاهگاهي به نگاهي دل ما را در ياب
جان به لب آمده از درد خدا را درياب
اگر از دولت وصل تو مرا نيست نصيب
گاهگاهي به نگاهي دل ما را درياب
به اميدي به سر كوي تو روي آورديم
شهريارا به در خويش گدا را درياب
دل ما را به شب هجر فروغي بفرست
شبرو وادي اندوه و بلا را در ياب
سنگ ها مي خورم از دست جنون دل خويش
من ديوانه ي انگشت نما را درياب
به وفاداري تو شهره ي شهرم اي دوست
ز وفا معتكف كوي وفا را درياب
سال ها رفت كه از جام محبت مستم
من دردي كش صهباي ولا را درياب
كاروان رفت و من از همسفران دورم دور
من از قافله ي شوق جدا را درياب
راه باريك و بسي پر خطر و تاريك است
سببي ساز و درين مهلكه ما را درياب
تا دلم بار غم عشق به منزل فكند
شهسوارا من افتاده ز پا را درياب
تا فغان دل غمديده ي ما را شنوي