سلام خواهرم، سلام گل نرگسم
از شما بسيار تشكر مي كنم كه آمديد و من را تا حدي از نگراني بيرون آورديد خواهرم.
من به شما حق مي دم با اين ناملايم هايي كه بعضي از مردم ما با اين عزيزان دارند و فكر كنم باز هم خواهند داشت. ياد آن روزها بخير كه وقتي كسي مي خواست بره جبهه همه مردم از كوچك تا بزرگ پير گرفته تا جوان براي بدرقه اش مي آمدند و وقتي كه از جنگ مي آمد همه مي رفتند به استقبالش، يادش بخير.
در آن دوران در همسايگي ما شخصي بود كه از جبهه برگشت بود ولي بر اثر انفجار دچار موج گرفتگي شده بود بعد از مدتها كه در بيمارستان بستري بود به خانه آورده بودنش، مي گفتند كه موج گرفتگيش خيلي شديد هستش دكترها براش به غير از دوا و دارو نوارهاي شاد هم تجويز كرده بودند و سفارش كرده بودند كه هيچ وقت در مكان غم قرار نگيره كه براش خيلي بده يك روز من و مادرم به ديدارش رفتيم وقتي كه صداي مادرم را شنيد خودش رفت سر ضبط صوتش و سريع خاموش كرد. از آنجايي كه مادر مي دونست دكترها واسش تجويز كرده بود بهش گفت مجيد جان به فكر من نباشد به فكر سلامتي باش ( چون داداشم چند سال بود شهيد شده بود ) آن بزرگوار در جواب گفت من نمي خوام اين دنيا باشه وقتي مادر شهيدي به ديدار من بياد و من دارم نوار شاد گوش مي كنم. بعد از مدتي حالش دوباره خوب شد و براي خداحافظي پيش ما آمد و گفت كه حالم خوب شده دوباره دارم ميرم و رفت، رفت كه رفت، رفت تا به معبود خود پيونده، رفت، وقتي كه شنيديم شهيد شده آوردنش من كه نديدمش ولي برادرش كه مي گفت شده بود يك جسد سوخته آن نامردا مجيد رو سوزنده بودند اينان اينجور افرادي بودند افرادي بودند كه با خداي خودشون معامله كرده بودند و در اين معامله هم به سودي بيشتري رسيدند. واي به حال ما.
خواهرم من با نوشتن اين حرفا نمي خواستم شما را ناراحت كنم فقط به اين خاطر بود كه ما بايد به حال خودمون ناراحت باشيم نه به حال آنها ( همانطور كه شما به خاطر خود ما ناراحتي ) ولي چه كنيم از دست بعضي از اين افراد جامعه ما كه به اين زودي رشادتها و رزم آوري جوانان ما را به فراموشي سپردند.
با سلام.
درود بر راست قامتان تاريخ ؛ درود بر آناني كه چون شمع سوختند و روشنايي دادند و درود بر كساني كه من ينتظر راه آنان را مستمر مي دارند. و ما نيز چشم بر راه داريم تا شهپر بشارت دهنده ي وصل به وجود مطلق كوبه دربمان را بكوبد. شايد حظي از رمز آفرينش كه همانا قرب وجودش است ؛ ببريم.
و تو نيز پايدار باشي......
مثلا اين مال تهرانشه
http://weather.yahoo.com/forecast/IRXX0018_f.html
چرا فلشها اينجووووري ميشن؟
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه....
سلام دوست گرامي ...
در ضمن اومدم بگم كه وبلاگ بنده به روز شد
موفق باشيد
التماس دعا
يا حق
دوستان گرامي، سلام.
پست « قراري که برقرار نشد – 3 » چنين بروز گرديد:
( نرگس گفت:
« يکي تون بگه ديگه؟، چرا طفره ميريد! »
ابراهيم از زبان حميد آنچه را که شنيده بود، بي کم کاست براي همسرش تعريف کرد. نرگس بعد از شنيدن حرفهاي ابراهيم، سکوت اختيار کرد و چون سکوتش طولاني شد، ابراهيم رفت اتاق ديگر تا چند استکان چاي بياورد. نرگس مثل ابراهيم نخنديد، بلکه به فکر فرو رفت و جوانب گفته هاي رد و بدل شده بين حميد و ... ).
قدم رنجه ميفرمائيد؟، با نظرات کارگشاي خود، راهنمائيمان مي نمائيد؟.
قبلا، بسيار سپاسگزارم.
در ضمن صاحبخانه ما چون عيالوار بود، اذيت ميشديم. نقل مکان کرديم ومحله بلاگفا را برگزيده و خانه اي نو، به اجاره گرفتيم. صاحبخانه جديد هم مانند قديمي، سخاوتمند است، پولي بابت اجاره نمي گيرد!. اي کاش همه اينچنين خانه دار ميشدند!. « خدا » را فراوان شاکريم.
والسلام.
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه.....
خونه بي نور شده
دلم رنجور شده
حوصلهم ريخته به هم
آسمون دور شده
سلام نرگسم چقدر دلم واست تنگ شده بود...
سزار يه مرد واقعيه..همين!!!!
نرگس تو خوبي؟
من ....
بيخيال
فقط اومدم بگم دوستت دارم دوستت دارم
ياد باد آن روزگاران ياد باد
روز وصل دوست داران ياد باد