• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : زندگي تسبيح است
  • نظرات : 38 خصوصي ، 329 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     

    سلام خواهر خوبم

    کامنت محبت آميزتان را ديدم
    در کنار حرم زينب کبري و رقيه و سکينه و ساير اماکن مقدس دعاگو هستم. مگر مي شود من شما را از ياد برده باشم؟ شما ديگر اينطور نگوييد. باور كنيد اينجا فرصت كم است و تكاليف زياد و اگر احيانا يادم رفته براي كسي كامنت بگذارم به معني فراموشي نيست. بگذاريد به حساب كمي فرصت. ولي حالا كه وقت دارم آمدم تا جبران كنم.
    ضمنا از همين جا و در همين شرايط آپ هم شدم.
    با عرض تسليت شهادت رئيس مذهب، شاد باشيد

    سلام خواهر خوبم

    کامنت محبت آميزتان را ديدم
    در کنار حرم زينب کبري و رقيه و سکينه و ساير اماکن مقدس دعاگو هستم. مگر مي شود من شما را از ياد برده باشم؟ شما ديگر اينطور نگوييد. باور كنيد اينجا فرصت كم است و تكاليف زياد و اگر احيانا يادم رفته براي كسي كامنت بگذارم به معني فراموشي نيست. بگذاريد به حساب كمي فرصت. ولي حالا كه وقت دارم آمدم تا جبران كنم.
    ضمنا از همين جا و در همين شرايط آپ هم شدم.
    با عرض تسليت شهادت رئيس مذهب، شاد باشيد

    سلام .

    سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع ) رييس مذهب جعفري بر همه شيعيان حضرتش تسليت باد.

    ********

    دوست عزيز از لطفي كه به من داريد و به كلبه محقر من سر مي زنيد و با قلم شيواتون اونجا رو منور مي كنيد ازتون ممنونم . قصور خدمت من رو هم به بزرگواري خودتون ببخشيد . راستش من مدتي از اينترنت دور بودم براي همين فرصتي پيش نيومد تا محبت شما رو جبران كنم . اميدوارم پوزش من رو بپذيريد .

    راستي تولد وبلاگتون مبارك . اميدوارم كه روزهاي آينده روزهاي پربارتري براي اين وبلاگ زيبا باشه . با آرزوي موفقيت براي شما

    التماس دعا

    با سلام و تسليت شهادت امام صادق

    امام صادق (ع): همانا خوشخويي گناه را مي گدازد، همچنان که آفتاب، يخ را و بدخويي کردار را تباه مي سازد، همچنان که سرکه، عسل را. / ميزان الحکمه / ح 6689.

    اللهم عجل لوليک الفرج ...

    بمژگان سيه کردي هزاران رخنه در دينم**بيا کز چشم بيمارت هزاران درد برچينم الا اي همنشين دل که يارانت برفت از ياد**مرا روزي مباد آن دم که بي ياد تو بنشينم/...... ...../جهان پيرست و بي بنياد از اين فرهاد کش فرياد** که کرد افسون و نيرنگش ملول از جان شيرينم ....../زتاب آتش دوري شدم غرق عرق چون گل**بيار اي باد شبگيري نسيمي زان عرقچينم ...../جهان فاني و من باقي فداي شاهد و ساقي** که سلطاني عالم را طفيل عشق ميبينم. ...../اگر بر جاي من غيري گزيند دوست حاکم اوست**حرامم باد اگر من جان بجاي دوست بگزينم. .............خوشحال ميشم به کلبه ي ما هم سري بزني/ در اوج باشيد..

    سلام . آپ ديت كردم جيييگر .

    دختران بي خاصيت

    به نقل از کتاب احياگر تشيع
    مظلوميت او
    او امامي مظلوم بود. مظلومي که هم ازسوي دوستان ستم ديد وهم ازسوي دشمنان، دوستان حق او رانشناختند وبه آزارش پرداخته تاحدي که آن خويشاوند نزديک باخنجر به امام حمله کرد ويا آن ديگري ازاو روي برتافت که چرا درخدمت نهضت وقيام مسلحانه ا ش قرار نمي گيرد و...
    اما دشمنان که جاي خود داشتند. پيري لاغر وضعيف رانيمه شب ، بدون لباس وعمامه باپاي پياده به دنبال خود مي کشاندند. اموالش را مصادره مي کردند ،خانه اش را آتش مي زدند ، به اواهانت مي کردند...
    پاره اي ازاسناد او رامظلوم تراز امام حسين (عليه السلام) سيد الشهداء معرفي مي کنند و حتي اورا سيد المظلومين مي خوانند بياد آوريم که هشام او وپدرش رابه شام احضار کرد وتاسه روز به آنها اجازه ورود نداد وبه آنها غذا نفروختند وآنها را سنگ زدند!!
    دردوران امامت هم بگفته سيد بن طاووس منصور 7بار امام را احضار واو را به قتل تهديد کرد. والي مدينه همواره مزاحم او بود، جلسه درس او راتعطيل مي کردند، ملاقات بااو را ممنوع اعلام مي کردند ، شاگردان او چون مالک و ابو حنيفه راعليه او علم کردند ، درپشت سراوبدگوئي ها مي کردند و...
    اوسفارش کرده بود که درمني ازاو ومظلوميت او ياد کنند.ا مام کاظم(عليه السلام) پس از وفات هرشب حجره او را روشن مي داشت تاعابران ياد وخاطره اورا زنده دارند.

    حسادت وکينه منصور راپاياني نبود وشيوه ها وترفندهائي که براي کمرنگ کردن موقعيت امام بکار مي برد مؤثر واقع نمي شد. بدين خاطر شيوه نامردي رادرپيش گرفت و مصمم شد که محرمانه و خائنانه امام رامسموم نمايد.
    ازسوي ديگر امام در سالهاي آخر عمر خود شديداً لاغر وضعيف شده بود و به تعبيريکي از افرادي که امام را درآن روزگار ديده بود ازاوچيزي نمانده بود جز سرش، کنايه ازاينکه بدن کاملاً فرسوده ونحيف شده بود. سراسرزندگيش به دشواري وسختي ورنج آفريني گذشته بود. ودرسالهاي آخر عمربر ميزان محدوديت واحضار وتهديد او اضافه مي شد که اين خود بر خستگي ورنجش مي افزود.
    تحقير واتهام
    گاهي منصور براي شکستن عزت خدادادي امام، او را تحقير مي کرد و به او مي گفت برخلاف تصوّر عامّه تو داراي چنان شأن و موقعيتي نيستي. مردم درباره تو خيالات واهي دارند وگمان مي کنند تو اول شخصيت دنياي اسلامي ولي اين چنين نيست...
    البته امام دربرابراو، آنجا که جاي گفتن حق واعلام موجوديت بود فرو نمي ماند. روزي دربرابر تحقيرش فرمود: من شاخه اي ازشاخه هاي درخت پربار رسالتم، پرورده شده دردامان فرشتگانم، مشعلي ازمشعلهاي فروزان وستاره اي درخشان ازستارگان روشني بخش آسمان ولايتم و...
    گاهي او رامتهم مي کرد که تو قصد خريد اسلحه وآشوب عليه من را داري، مي خواهي عليه حکومت من بلوائي برپاکني، مي خواهي مردم را عليه من بشوراني، تو درصدد جمع آوري پول براي براندازي من وازبين بردن حکومت مني و... و گاهي او را متهم مي کرد که عقيده معتزله راپذيرفته است. وبراين اساس براي امام شرآفريني مي کرد. او را در آن سن وسال احضار مي نمود، آمد و شد او را تحت مراقبت قرار مي داد. به والي خود درمدينه دستور مي داد که کار را براو سخت بگيرد وآمد وشد او را زير نظر داشته باشد. کينه وخشم ازسرو روي منصور دررابطه باامام مي باريد ومي کوشيد ازطريق مضيقه سازي اورا در زحمت اندازد والبته مشيت الهي مانع آن مي شد که او پيش ازموقع به قتل امام اقدام نمايد وخداي امام را ازشر او حفظ مي کرد.
    صدمه آفريني ها
    منصوردرمواقعي ازطريق ربيع حاجب (پرده دار يا وزير دربار خود) براي امام شرآفريني مي کرد. دستور مي داد شبانه ازديوار خانه اش بالا روند وحتي درلباس خواب او را از خانه به بيرون کشند واو را به سفري دراز به نزد منصور برند وحتي اجازه ندهند او لباس خود را بپوشد ويابه اهل خانه اش وصيت کندو... دراين ميان خوش رقصي هاي ربيع حاجب هم تماشائي بود. او فردي بود دنيا دوست، طمعکار، سرگرم زندگي خوش خود وخيانت به امام. او دين خود رابراي منصور داده بود وبراي اجراي دستورش ازهيچ خيانتي به امام پرهيز نداشت. حتي نمي گذاشت که امام لباس خود را بپوشد وبه نزد منصور برود که اَلمَأمُورُ مَغذُور.
    اوعامل خيانت بسيار به امام صادق(عليه السلام) بود. درعين اينکه خود را از دوستدارامام، در مواردي شيعه معرفي مي کرد. اصرارداشت دستورات خشن منصور را درباره امام صادق(عليه السلام) موبه مو اجرا کند. مثلاً منصور دستور مي داد امام را پياده به سوي دربار بياورند. حاجب خود سوار مي شد وامام را پياده به دنبال خود مي کشاند ويامنصور مي گفت اورادر هر حالي که يافت بياوريد. واو مي توانست که مثلاً اجازه دهد امام چند کلمه اي باخانواده اش حرف بزند و بعد بيايد، اما همين اجازه رانمي داد.
    او خود عامل تهديد امام بود. به او مي گفت منصور مي خواهد ترابکشد، اگر وصيتي داري به من بگو. ويابه دستور منصور ازديوار خانه امام بالا ميرفت و... همه به اين خاطر که رضاي منصور را بدست آورد نه رضاي خدارا.

    سلام.....فرارسيدن شهادت امام جعفر صادق را تسليت عرض مي كنم....

    + ناهيد 

    نا گهان
    عشق
    آفتاب وار
    نقاب بر افکند
    و بام و در
    به صورت ِ تجلي
    درآکند،
    شعشعه ي آذرخش وار
    فرو کاست
    و انسان
    بر خاست .

    (احمد شاملو )

    + ناهيد 


    ببين چگونه حمل مي کند؟
    پهناي اسمان را بر شانه هاي کوچکش
    جويبار
    اگر علف هاي خشک را
    بيرون بياوري از خاک.
    و خاک را زير و رو کني.
    و گلهاي رنگا رنگ بکاري..
    در باغچه ات.
    بسوي تو مي ايند..
    پروانه ها..؟

    تا ديداري گرامي مهربانم...

    كمترين صمد

    جاري باشي.

    + علي 

    باسلام

    به نوبه ي خودم شهادت صادق ِ اهل بيت را به نور ِ غايب ِ اهل بيت و شما دل پاك و مريد ِ اهل بيت تسليت ميگم .

    اميدوارم بتونيم رهرو راهشان باشيم .

    ارادتمند / علي/6-9-84

    .................................
    عشق بازي به همين اساني ست..
    ..که گلي با چشمي
    بلبلي با گوشي..
    رنگ زيباي خزان با روحي..
    نيش زنبور عسل با نوشي..
    کار هموارهء باران با دشت
    ..برف با قله کوه
    رود با ريشه بيد..
    باد با شاخه و برگ..
    ابر عابر با ماه..
    چشمه اي با آهو..
    برکه اي با مهتاب..
    و نسيمي با زلف..
    دو کبوتر با هم.
    و شب و روز طبيعت
    با ما.
    عشق بازي به همين اساني ست
    .شاعري با کلماتي شيرين.
    دست ارام و نوازش بخش
    بر روي سري؟
    پرسشي از اشکي.
    و چراغ شب يلداي کسي؟
    با شمعي؟
    و مسيحاي کسي يا جمعي؟
    عشق بازي به همين اساني ست؟
    که دلي را بخري
    بفروشي مهري.
    شاداماني را حراج کني؟
    رنج ها را تخفيف دهي.
    مهرباني را ارزاني عالم بکني..
    و بپيچي همه را لاي حرير احساس
    ..گره عشق به انها بزني
    مشتري هايت را با خود ببري..
    تا لبخند؟
    عشق بازي به همين اساني ست؟؟

    شادمان باشي خانمي گل..

    تو گلي $("div.commhtm img").each(function () { if ($(this).attr("em") != null) { $(this).attr("src","http://www.parsiblog.com/Images/Emotions/"+$(this).attr("em")+".gif"); } });

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >