سلام.خوبي مهربونم..مرسي از لطف و محبتت

تولدت مبارك گل پونه...گل عزيز من يكي يدونه

همه ترانه هام پيش كش چشمات

دلم ميخواد فقط از تو بخونه

سلام. من هم اين غم جانكاه رو به شما تسليت عرض كرده و رحمت و مغفرت الهي را براي آن عزيز از دست رفته‏تان از خداوند منان خواستارم.

سلام نرگس عزيزم و متاسفم. از صميم قلبم ميگم. گرچه من هرگز نمي تونم عمق اندوه و غصه تو رو درك كنم و هر چي بگم حرفه. اما از ته دلم متاسفم. برات آرزوي روزهاي شاد و سرشار از موفقيت دارم. بخاطر روح بزرگوار ژدرت هم كه شده اين همه غصه نخور خانومي.

سلام

به خدا زبونم بند اومد

اشكم هم سرازير شد

به خدا تا حالا اصلا فكر نمي‏كردم كه آدم بتونه اين‏جوري باباش ر وبخواد و عاشق نگاهش باشه...

تا حالا هم نمي‏دونستم كه شما ...

به هر صورت

نمي‏دونم دعا كنم كه اين روزا تموم بشه يا نه؟

نميدونم دعا كنم كه شما هم مثل بابا...

نميدونم

به خدا بدجور شوكه شدم.

ايشالا خدا عاقبت ما رو ختم به خير كنه

ياعلي

نرگس جان سلام....نمي خوام بگم مرگ حق و ....ميخوام بگم خانوم آدما با مردن همديگه رو ازدست نمي دن و دوباره به اين دنيا بر مي گردن فقط با يه شكل ديگه .ميدونم نبود پدر خيلي سخته .ولي مطمئن باش دوباره برمي گرده

سلام نرگس خانم ... واقعا متاسفم و از صميم قلبم براي آمرزش روحشون و صبر شما دعا مي كنم ... اين اولين باره كه ميام اينجا اينجا رو پريسا خانم گل وبلاگ دلكده ي من بهم معرفي كرد ... اماعجب !!! با چه نوشته ي دردناكي روبرو شدم ... اميدوارم كه خداوند مهربون پدر بزرگوارتون رو رحمت عطا كنه و شما رو هم صبر بده ... انشااله ... نرگس خانم ... با قانون طبيعت نمي شه كاري كرد اگر مي شد ... و زندگي هنوز هم ادامه داره ... پس به خاطر پدرتون كه اين همه دوستتون داشتن بخنديد و سعي كنيد قوي باشيد ... كاه بودن ننگ است ... كوه بايد بود ... يا حق

سلام نرگس جان الهي قربونت برم ميدونم سخته اما رسم زمونه اينه حرف رفتن ديگه نزني من ناراحت ميشم باشهههههههههههههههه خوب متن هات واقعا زيبا بود خدا بيامرزدش خوب خواهركم متن دادم مثل هميشه بيا بهم سر بزن اگر هم دوست داشتي ادم كن

اي سزاوار محبت اي تو خوب بي نهايت
همه ذرات وجودم به وجودت کـرده عادت

به خدا دوســت داشـتـن تو
هم يه عشقه هم يه عادت

تو سزاواري که باشي همدم روزها و شب هام
تا که عشقـتـو بـبـيـنـي توي جـونم و تـو رگهـام
بشنوي دوست دارم رو حتي از هـرم نفـسهام

با نوازش هاي دستت سوختن از تب رو شناختم
تب عشقي آتشـيـن که من به اون قلبمو باختم

قـاصــد بودن من بود مـوج خوشـحـالـي چـشـمـات
وقتي که عشقو مي ديدم توي قطره هاي اشکات

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده

اي که بـردي مرا تا مرز يک عشق خدايي
بـيــا پـاره تـنـم باش تو که پاک و بي ريايي

اوج فرياد دلم شد عاشـقـانـه دل سپـردن
در وجود تو شکفتن با تو بودن يا که مــردن

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کردهاي سزاوار محبت اي تو خوب بي نهايت
همه ذرات وجودم به وجودت کـرده عادت

به خدا دوســت داشـتـن تو
هم يه عشقه هم يه عادت

تو سزاواري که باشي همدم روزها و شب هام
تا که عشقـتـو بـبـيـنـي توي جـونم و تـو رگهـام
بشنوي دوست دارم رو حتي از هـرم نفـسهام

با نوازش هاي دستت سوختن از تب رو شناختم
تب عشقي آتشـيـن که من به اون قلبمو باختم

قـاصــد بودن من بود مـوج خوشـحـالـي چـشـمـات
وقتي که عشقو مي ديدم توي قطره هاي اشکات

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده

اي که بـردي مرا تا مرز يک عشق خدايي
بـيــا پـاره تـنـم باش تو که پاک و بي ريايي

اوج فرياد دلم شد عاشـقـانـه دل سپـردن
در وجود تو شکفتن با تو بودن يا که مــردن

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده

هر کي از عـشـق گريه کرده شادي رو تجربه کرده
با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده


با شـبـي در حـرم عــشـق سفـري بـه کعبه کرده