• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : مژده اي دل كه مسيحا نفسي ميآيد
  • نظرات : 12 خصوصي ، 239 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    پس از من شاعري آيد / که اشکي را که من در چشم رنج افروختم خواهد سترد.// پس از من شاعري آيد / که قدر ناله هايي را که گستردم نمي داند / گلوي نغمه هاي درد را / خواهد فشرد.// پس از من شاعري آيد / که در گهواره ي نرم سخنهايم شنيده لاي لاي من / که پيوند طلايي دارد ااو با من / و اين پيوند روشن قطره هاي شعرهاي بيکران ماست / ولي بيگانه ام با او / و او در دشتهاي ديگري گردونه مي تازد.// پس از من شاعري آيد / که شعر او بهار بارور در سينه اندوزد / نمي انگيزدش رقص شکوفه هاي شوم شاخه پاييز / که چشمانش نمي پويد / سکوت ساحل تاريک را چون ديده فانوس / و او شعري براي رنج يک حسرت / که بر اشکي است آويزان / نميسازد // پس از من شاعري آيد که ميخندد اشعارش / که ميگويند آواهاي خودرويش / چو عطر سايه دار و ديرمان يک گل نارنج / که ميرويند الحانش / غبار کاروانهاي قرون درد و خاموشي.// پس از من شاعري آيد / که رنگي تازه دارد رنگدان او / زدايد صورت خاکستر از کانون آتشهاي گرم خاطر فردا / زند بر نقش خونين ستم / رنگ فراموشي // پس از من شاعري آيد / که توفان را نمي خواهد / نمي جويد اميدي را درون يک صدف در قعر درياها / نمي شويد به موج اشک / چشم آرزويش