سيد و سرور بگو كيست به غير ازعلي
جان پيمبر بگو كيست به غير از علي
صاحب منبر بگو كيست به غير از علي خواجهي قنبر بگو كيست به غير از علي
ساقي كوثر بگو كيست به غير از علي
شاه ولايت كه بود راه هدايت كه بود
عين عنايت كه بود جاي حمايت كه بود
باب رسالت كه بود نور امامت كه بود
روح سخاوت كه بود اصل شجاعت كه بود
قاتل عنتر بگو كيست به غير از علي
در همه عالم بگو كيست كه در كعبه زاد
ديدهي حق بين نخست بر رخ احمد گشاد
فيض لعاب نبي جمله علومش بداد
يافت به طفلي ز حق خلعت رشد و رشاد
مرشد ديگر بگو كيست به غير از علي
سورهي ياسين بهخوان كيست امام مبين
سورهي تحريم نيز صالح و مومن ببين
هادي خلقان كرا گفت خداوند دين
تا به دامان تو ما دست تولا زده ايم
بتولاي تو بر هر دو جهان پازده ايم
تا نهاديم به کوي تو صنم روي نياز
پشت پا بر حرم دير و کليسا زده ايم
در خور مستي ما رطل و خم ساغر نيست
ما از آن باده کشانيم که دريا زده ايم
همه شب از طرب گريه مينا من و جام
خنده بر اين گنبد مينا زده ايم
نشوي غافل از انديشه شيدائي ما
گرچه زنجير به پاي دل شيدا زده ايم
جاي ديوانه چو در شهر نهادند "هما"
من و دل چند گهي خيمه به صحرا زده ايم