زندگي
اي کاش زندگي زيبا بود
عشق فقط يک رويا بود
اي کاش دل زندان عشق نبود
غم و رنج عشق،آه و افسوس نبود
اي کاش قلب جايگاه محبت نبود
چشم جايگاه اشک نبود
اشک وعدگاه آرامش نبود
اي کاش چهرهها خندان نبودند
يا اگر بودند به ظاهر خندان نبودند
اي کاش غم و اندوه آتش جانسوز شمع جان نبود
افسوس پروانه ديوانوار قلب نبود
عشق وعدگاه مرگ جانسوز دل نبود
اي کاش اشک نبود و
تن با آتش اين مردم بي وفا مي سوخت
اي کاش انسان بي رحم نبود
دل اينقدر سنگ نبود
اي کاش دل بازيچه دست اين و آن نبود
صورت سيلي خور زيبائي چهره تو نبود
اي کاش اين قلب بيمار رخ تو نبود
اين دستها محتاج لطافت تو نبود
اي کاش اين چشمهاي گريان
محتاج آن شانه هاي گرمت نبود
اي کاش اين قلب و دل گرفتار تو نبود
اين دل شکسته محتاج مرحم عشق تو نبود
اي کاش اين سينه داغدار محبت تو نبود
اين چشمها درگير موهاي زيباي تو نبود
اي کاش اين دل نگران حال تو نبود
اين نيازمن محتاج تو نبود
اي کاش بجاي خاطرات تو
چشم تو عشق تو در کنارم بود
اي کاش اين دل بي چاره گرفتار محبت تو نبود
اي کاش چشمانت اينگونه زيبا نبود
اگرهم بود عاشق فريب نبود