• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : حال باغبان در شب تشيع ياس
  • نظرات : 16 خصوصي ، 324 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + سيمين 
    نمونه اى ديگر از حياى فاطمه
    فاطمه عليهاالسلام پرسشهاى زيادى از پدر داشتند و از جمله آن ها نحوه برانگيخته شدن انسانها در روز قيامت بود، چرا كه فاطمه عليهاالسلام از روز قيامت هول عظيمى در دل داشت .
    گويد: روزى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پرسيدم : آيا اهل دنيا روز قيامت برهنه اند؟
    فرمود: آرى اى دخترم .
    گفتم : آيا من هم برهنه ام ؟
    فرمود: آرى شما هم ولى آن جا كسى به كسى توجه ندارد.
    گفتم : وا سواءتاه ، يومئذ من الله عزوجل ؛ چقدر جاى شرمندگى است ، آن روز در مقابل خداى متعال . هنوز از محضر پدر بيرون نرفته بودم ، كه فرمود: اكنون ، جبرئيل آمده به من مى گويد: اى محمد به فاطمه سلام برسان ، و بگو به جهت حيا و شرمت از خدا پروردگار وعده فرمود: كه او را در روز قيامت به دو لباس از نور بپوشاند.

    + سيمين 
    فاطمه عليهاالسلام معدن حجب و حيا
    زندگى افتخارآميز فاطمه عليهاالسلام پر از اين نشانه ها است و آن ها گواهند كه وى چقدر با حجب و حيا بوده و به اين امر اهميت مى داده است .
    فاطمه عليهاالسلام نه فقط در مسائل دنيوى از حريم حيا پاسدارى مى كرد، بلكه حتى پس از مرگ خود حاضر نبود بدن پيچيده به كفنش در مقابل ديدگان نامحرم قرار گيرد و يا در آخرت همانند ديگر انسانها با بدن برهنه وارد صحنه قيامت و محشر كبرى شود و تا اين دو امر برايش تضمين نشد از اضطراب و دلهره بيرون نيامده و مرگ برايش گوارا نبود.
    گفتگوى فاطمه عليهاالسلام و درخواست از اسماء
    در صدر اسلام چنين رسم بود، هنگامى كه مرد يا زنى از دنيا مى رفت ، پس ‍ از غسل و كفن ، او را روى تخته اى قرار داده و با كشيدن پارچه روى ميت او را تا محل دفن تشييع مى كردند.
    اين منظره كه براى فاطمه عليهاالسلام بسيار زشت و زننده بود، به هيچ وجه حاضر نبود، كه پس از مرگش اين گونه حمل گردد، چرا كه هيكل زن اگر چه پوشيده بود، اما كاملا پيدا بود.
    بدين جهت در اواخر عمرش با گفتگويى كه با اسماء داشت ، اين مسئله را مطرح كرده و فرمود: اى اسماء؛ من زشت مى دارم آنچه را كه با جنازه زنان انجام مى دهند كه فقط پارچه اى به روى زن مى كشند؛ اسماء گفت : من در حبشه چيزى ديدم و مايلم شبيه آن را براى شما نشان دهم . آن گاه چند چوب تر و تازه درخت خرما را طلبيده و آنها را خم نموده و پارچه اى برويش كشيد. فاطمه عليهاالسلام از اين كار بسيار شاد شد و فرمود: چقدر خوب و زيبا است . چرا كه زن از مرد شناخته نمى شود.
    اسماء گويد: فاطمه عليهاالسلام با ديدن اين نعش ، خنده بر لبانش ظاهر شد چهره اش خندان نشد مگر همان وقت .
    و در نهايت با تحسين اين كار از اسماء خواستند كه شبيه آن را براى او درست كنند، سپس فرمود: مرا مستور و پنهان كن ، خداوند تو را از آتش ‍ جهنم مستور كند.
    + سيمين 

    8- فاطمه يكى از حجت هاى خدا
    طبرى در بشارة المصطفى به سند خود از امام زين از پدرش از امير مؤ منان از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: اءنا و على و فاطمه عليهاالسلام و الحسن و الحسين و تسعة من ولد الحسين حجج الله على اءعداءنا اءعداءالله و اءولياءنا اءولياءالله ؛ من و على و فاطمه عليهاالسلام و حسن و حسين و نه فرزند از فرزندان حسين حجت هاى خداوند بر بندگان او هستيم ، دشمنان ما دشمنان خدا و دوستان ما دوستان خدا هستند.(11)
    9- فاطمه بهترين زنان اءمت
    انس بن مالك از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت كرده كه فرمود: بهترين زنان امتم فاطمه عليهاالسلام دختر محمد صلى الله عليه و آله است

    10- برترين زنان اولين و آخرين
    و در روايت ديگرى كه از پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده چنين آمده : مردان عالم در زمان من على است و برترين زنان اولين و آخرين فاطمه عليهاالسلام است .

    11- اگر تمام خوبى ها مجسم شود
    هم چنين درباره شخصيت بى مانند فاطمه عليهاالسلام فرمود: ولو كان الحسن شخصا لكان فاطمه عليهاالسلام بل هى اءعظم ؛اگر تمام خوبى ها و فضايل اخلاقى مجسم شود، شايسته است كه فاطمه عليهاالسلام باشد؛ بلكه فاطمه عليهاالسلام والاتر از همه آنها مى باشد.

    12- فاطمه مريم كبرى است
    و از جمله بيانات و سفارش هايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در حال احتضار به على داشت اين بود؛ على جان ؛ فاطمه عليهاالسلام امانت خدا و رسولش در نزد تو مى باشد، پس از اين امانت خوب نگهدارى كن و مى دانم كه چنين خواهى كرد، بدان كه او مريم كبرى است .

    13- عزيزترين مردم نزد پيامبر
    شيخ طوسى به سند خود از عبدالله بن حارث بن نوفل نقل كرده كه گفت از سعد بن مالك شنيدم كه مى گفت : از رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: فاطمه عليهاالسلام بضعة منى من سرها فقد سرنى و من ساءها فقد ساءنى ، فاطمه عليهاالسلام اءعز البرية على ؛ فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است هر كه او را خشنود كند مرا خشنود كرده و هر كه او را آزار دهد مرا آزار داده فاطمه عليهاالسلام عزيزترين مردم نزد من مى باشد.
    + سيمين 

    تار و پود مصطفي يک لاله بود، آن هم بسوخت

    + سيمين 
    3- فاطمه عليهاالسلام تار موى پيامبر
    جابر بن عبدالله گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: فاطمه عليهاالسلام شعرة منى ؛ فمن آذى شعرة منى ، فقد آذانى فقد آذى الله و من آذى الله لعنه الله ملاء السموات و الارض .
    فاطمه عليهاالسلام تار موى من است و هر كه به تارى از موهاى من آزار برساند مرا آزار رسانده و هر كه مرا آزار رساند خدا را آزار رسانده است و هر كه خدا را آزار برساند، خداوند به اندازه آسمان ها و زمين او را لعنت خواهد كرد.

    4- فاطمه نور چشم پيامبر
    ابن فتال نيشابورى ضمن حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله آورده است كه به على عليه السلام فرمود: يا على ، آن فاطمه عليهاالسلام بضعة منى و هى نور عينى و ثمرة فؤ ادى . على جان ؛ فاطمه عليهاالسلام پاره تن من و نور چشم و ميوه دلم مى باشد.

    5- فاطمه عليهاالسلام مايه سرور پيامبر
    امام حسين عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده است كه فرمود: فاطمه عليهاالسلام بهجة قلبى وابناها ثمرة فؤ ادى و بعلها نور بصرى ؛ فاطمه عليهاالسلام مايه سرور و خوشحالى من مى باشد، همچنين دو فرزندش ميوه دلم و همسرش نور چشمم مى باشد.

    6- فاطمه برتر از آسمانها و زمين
    و در حديثى ديگر درباره خلقت فاطمه عليهاالسلام فرمود: پس خداوند از نور دخترم فاطمه عليهاالسلام آسمان ها و زمين را آفريد، پس آسمان ها و زمين از نور دخترم فاطمه عليهاالسلام است و نور دخترم فاطمه عليهاالسلام از نور پروردگار است و دخترم فاطمه عليهاالسلام برتر از آسمانها و زمين است .

    7- فاطمه برگزيده خداوند
    خطيب بغدادى ضمن اشاره به معراج پيامبر صلى الله عليه و آله از آن حضرت چنين روايت كرده كه فرمود: همان شبى كه مرا به آسمان بردند ديدم كه بر درب بهشت چنين نوشته بود: لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، على حبيب الله ، و الحسن و الحسين صفوة الله ، فاطمه عليهاالسلام خيرة الله و على باغضهم لعنه الله

    + سيمين 
    شخصيت فاطمه (س) از ديدگاه پيامبر
    شان و منزلت فاطمه زهرا عليهاالسلام را همين بس كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درباره اش زيباترين سخنان را بيان فرموده كه درباره هيچ يك از زنان عالم چنين چيزى نفرموده حتى درباره همسر و ساير دختران خود.
    اينك از ميان دهها روايتى كه درباره اين شخصيت بى نظير نقل گرديده به چند روايت بسنده كرده سپس به نكاتى در اين جهت اشاره اى خواهيم داشت :
    1- فاطمه عليهاالسلام پاره تن پيامبر
    بخارى در صحيح خود از وليد از ابن عيينه از عمر بن دينار از ابى مليكه از مسور بن مخرمه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: فاطمة بضعة منى فمن اءغضبها اءغضبنى ؛ فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است هر كه او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است .
    2- فاطمه عليهاالسلام قلب پيامبر
    حسن بن سليمان در كتاب محتضر از تفسير ثعلبى از مجاهد از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده كه روزى آن حضرت از خانه بيرون آمد و در حالى كه دست فاطمه عليهاالسلام را گرفته بود، چنين فرمود: هر كه اين را مى شناسد كه شناخته است و هر كه وى را نمى شناسد بداند: اين فاطمه عليهاالسلام دختر محمد است و او پاره تن من مى باشد، او قلب من است كه در بين دو پهلوى من قرار گرفته است ؛ پس هر كه او را آزار دهد مرا آزار داده و هر كه مرا آزار دهد خداى را آزار داده است .
    + سيمين 
    + سيمين 

    مي گفت اي آئينه دار پاک هستي

    مجموعه شرم و حيا و حق پرستي

    زهراي من خيز و علي را ياوري کن

    بين من و اين ناسپاسان داوري کن

    بي تو علي بايد که راه آه پويد

    راز دلش را بعد از اين با چاه گويد

    بي تو علي از زندگاني سير گشته

    هنگام آه و ناله شبگير گشته

    زهراي من دُر سخن آخر نَسُفتي

    از ماجراي کوچه و دشمن نگفتي

    رفتي چو در نزد پدر از دار دنيا

    راز دلت را لااقل برگو به بابا

    بر گو که پهلوي تو را مادر شکستند

    بر گو درون کوچه ره را بر تو بستند

    برگو به سيلي صورتم را سرخ کردند

    آنان که با اسلام از کين در نبردند

    برگو پدر آورده ام بحرت نشانه

    هم جاي ضرب سيلي و هم تازيانه

    + سيمين 

    آن شب مدينه کشتي درياي غم بود

    درياي غم از کثرت ظلم و ستم بود

    آن شب سپيده با سحر هم درد مي شد

    گلبرگ سبز آرزوها زرد مي شد

    آن شب شفق بحر شقايق حجله مي بست

    غم هاله اي ازخون به روي دجله مي بست

    آن شب به جان لاله لادن نوش مي کرد

    راز ميان باغبان را گوش مي کرد

    آن شب درون خانه ساقي کوثر

    غم بودُ ماتم بودُ اسما بودُ حيدر

    آن شب گلان باغ هستي جمع بودند

    با بلبلي پروانه يک شمع بودند

    آن شب برادر با برادر راز مي گفت

    خواهر به خواهر راز دل را باز مي گفت

    آن شب حسن اشک حسينش پاک مي کرد

    چون غنچه اي زينب گريبان چاک مي کرد

    آن شب قضا نقش قدر بر باد مي داد

    کلثوم را درس شهادت ياد مي داد

    آن شب به داغستان زهرا لاله مي سوخت

    در سينه سيناي مولا لاله مي سوخت

    آن شب علي با همسر خود گفتگو داشت

    گويي که با زهراي خود رازي مگو داشت

    + سيمين 
    + سيمين 
    + سيمين 
    نرگس عزيزم سلام. خواهر گل و مهربونم . من هم شهادت بانوي دوعالم حضرت صديقه كبري ، فاطمه الزهرا سلام الله عليها را به تو آبجي خوب خودم تسليت ميگم. يك ايميل بي نهايت زيبا برام رسيده كه خودم خيلي لذت بردم و ميخوام عينا برات اينجا بذارم. خيلي زياده ولي واقعا با ارزشه و نميدونم تو هم خوشحال ميشي و انشالله قلب مادرمون زهراي مرضيه سلام الله عليها هم از اينكار راضي و خشنود باشه.
    + علي 
    فاطمه براي شيعه مثل نگين ميمونه .انگشتر هر قدر هم زيبا باشه با نگين جلوه ي خاصي پيدا مي کنه .فاطمه هم به شيعه
    زيبايي هاي خاصي ميده .از جمله :1-در زماني که داشتن دختر عار و ننگ محسوب مي شد شيعه محور چرخش خود را يک
    زن قرار داد. اين يکي از خصوصيات زيباي شيعه است .2-در حالي که امروزه در قرن بيست ويک زن هنوز از خيلي حقوق خود
    محرومه ، شيعه يک زن را به افتخار درجه ي معصوميت رسوند . و اين يکي از ويزگي هاي بينظير شيعه است .
    شهادت بزرگ بانوي عالم را به شما و آقا امام زمان تسليت ميگم .
    شعر قشنگيه ، پر احساس و گويا . به زيبايي و پر درد و کامل اين درد بزرگ به تصوير کشيده شده .
    + بامنتظران ظهور 

    تصور کن دشمنت، دشمن دين و ايمانت با بي شرمي تمام سيلي بر گونه عزيزترين عزيزانت بزند و تو نتواني کاري کني.

    به ذهنت بياور سيلي برخواهرت، برادرت، و يا همسر و فرزندانت بزنند و تو ناچار به سکوت شوي چه حالي پيدا مي کني؟

    علي تنهاست. تنهاي تنها. فاطمه رفته و نگاه اندوهبارزينب ، حسين و حسن بدرقه راه پدر؛ فاطمه ميرود و علي مي ماند با خيل دشمنان هميشگي اسلام و علي(ع).

    فاطمه ميرود. بانوي والاي عالم رخت از جهان بر ميبندد و علي(ع) را تنها مي گذارد. شايد همان بهتر که فاطمه مي رود و شاهد ظلم بيشتر و بيشتر در مورد علي و فرزندانش نباشد. همان به که فاطمه برود تا نبيند چه کردند با علي؛ تا نبيند راس خونين علي را . تا نداند اگر در خانه پهلويش را شکستند در مهراب مسجد فرق عليش را شکافتند. همان بهتر که فاطمه برود تا نبيند حسن را چه ناجوانمردانه مسمومش کردند؛ فاطمه بايد برود که اگرنرود چگونه تحمل تواند کرد سر بريده حسين را؟!! اگر فاطمه (س) مي ماند تحمل راس خونين حسين(ع) بر تشت طلاي يزيد را داشت؟ مي توانست ببيند دستان بريده عباس را؟ مي توانست گلوي بريده اصغر را ببيند؟ توانائي صبر بر غم ليلاي اکبر را داشت؟ اگر فاطمه نمي رفت چگونه تحمل مي کرد غم و اندوه زينب را؟ بايد نظاره مي کرد قد خميده و موي سپيد شده دخترش را در داغ برادر؟؟؟

    + بامنتظران ظهور 

    فاطمه بايد برود تا شيعه بماند و غم هميشگي و ماندگار تاريخ را در حق علي و اولاد علي نظاره گر باشد.

    اصلا کار تاريخ ناسازگاري با علي و اولاد علي است . کار تاريخ ناسازگاري با دوستان خداست.

    فاطمه بايد برود تا شيعه به انتظار بنشيند.

    هر سال و هر روز شيعه بر ماتم علي مي گريد؛ فقط مي گريد. و هنوز بعد از سالها و قرنها نتوانسته درد علي را بکاهد. هنوز شيعه نتوانسته جبران کند سيلي خورده بر صورت فاطمه زهراي(س) علي را.

    هر روز و هر ساعت و هر ثانيه شيعه به انتظار نشسته تا منجي بيايد ؛ تا بهاي سيلي خورده بر صورت فاطمه(س) را بگيرد؛ تا تقاص پهلوي شکسته مادر را از بني اميه بگيرد. تا فرزند فاطمه قيام کند به خونخواهي. پس بحرمت پهلوي شکسته بي بي دعا کنيم تا زمينه طهور فراهم گردد و يار بيايد و بزدايد غم هميشگي شيعه را که هميشه تاريخ در سوگ فاطمه و تنهائي علي مي گريد.

     <      1   2   3   4   5    >>    >