• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : حال باغبان در شب تشيع ياس
  • نظرات : 16 خصوصي ، 324 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    21   22      >
     
    اى مهربان! او را برايمان بنمايان كه كاسه‏هاى گداييمان را به تصدقى پر سازد و گونه‏هاى بهت زده‏مان را دست نوازشى كشد و لب هاى خشكيده معرفتمان را آب ظهور بنوشاند و سينه غربت كشيده‏مان را به قربت محبت ‏برساند. نگاه او را عشق مى‏ورزيم.
    زده بر عرش برين رايت فتح، آيت نصر عجل الله تعالى فرجه، حجت عصر شده بر ذات وى آيات خدايى، همه حصر شده بر شخص وى اجلال الهى، همه قصر ابد الله بقائه، رزق الله لقائه خلق الخلق به ثم له جل علاه .

    امشب از شمع رخت ‏سوخته پروانه ما...


    چشمهامان خسته است. گويى در غبار اوهام فرو رفته‏ايم.
    دستهاى لرزانمان در انتظار دامان ترحم است.
    و اين، گونه‏هاى خشكيده‏مان كه در قحطى شبنم مى‏ميرد!
    كاسه‏هاى گدايى احساسمان را بنگر كه به خشكسالى معرفت دچار شده‏اند.
    كجاست آن ييلاق سبز نگاهت كه سپيده دمانش شبنم افشان است؟
    يوسف زهرا

    اي آنکه بود منزل و ما واي تو چشمم
    باز آ که نباشد بجز از جاي تو چشمم

    در راه تو با ديده حسرت نگرانم
    دارد همه دم شوق تماشاي تو چشمم

    اي يوسف زهرا که سپيدست چو يعقوب
    از حسرت ديدار دلاراي تو چشمم

    گر قابل ديدار جمال تو نباشد
    اي کاش که افتد به کف پاي تو چشمم

    نا چند دهي وعده ديدار به فردا؟
    شد تار در انديشه فرداي تو چشمم

    تا کور شود ديده بدخواه تو بگذار
    يک لحظه فتد بر قدرعناي تو چشمم

    تا عکس تو در آينه ديده ام افتد
    بازست هما ره به تمنّاي تو چشمم

    هر سو نگران مردمک ديده از آنست
    شايد که فتد بر قد و بالاي تو چشمم

    باز آ و قدم نه سر ديده که شايد
    روشن شود از پرتو سيماي تو چشمم

    آنقدر کنم گريه به يادت که رود خواب
    هر شب ز پي ديدن روياي تو چشمم

    چون ديده نرگس که شد از روي تو روشن
    دارد هوس نرگس شهلاي تو چشمم

    بگشوده سر راه تو دکّان محبّت
    وا مي شود و بسته به سوداي تو چشمم

    من "خسرو" مدّاحم و با کثرت عصيان
    باشد به جزاء بر تو و آباي تو چشمم

    محمد خسرو نژاد (خسرو)


    سلام نرگس جان...من آپ کردم..بياي پيشم خوشحال ميشم.....فعلا..يا حق

    بقيع رفتگان

    او هيچ نشاني از خاك بر تن نداشت تا قبر او را در خاك جستجو كنيد

    آسمان نيلگون

    تصويري از گونه نيلي و سيلي خورده اوست

    و دريـــا

    اشكي فرو افتاده از گونه اش

    باور كنيد آن شب علي (ع)

    هيچ جا را به وسعت قلب خويش نيافت تا فاطمه را در آن جاي دهد

    فاطمه را در قلب علي جستجو كنيد

    اگر آنجا نيست ؟

    پس چرا وقتي آسمان دل علي ابري مي شود و شقشقه باريدن مي گيرد

    هر قطره اش

    عطر فاطمه (س) ميدهد

    قبرستان بقيع

    فاطميه فصـل تجديـدغــم است

    بـر لـب شيعـه ســـرود ماتـم است

    فاطميه حرمت حيــدر شكست

    فاطميه پهلــوي كـوثــر شكســـت

    فاطميه وقـــت آه و درد بــــود

    فصــل داغ وغـربت يـك مـرد بـود

    فاطميه حجله غــم بسته است

    سـاقي كـوثـر به غـم بنشسته است

    السلام عليك ايتها الصديقه الشهيده فاطمه الزهرا

    اشك نيمه شب چون باران پاك است و پاك‏كننده . و اگر از چشم فاطمه ببارد مى‏تواند هستى را زيرو رو كند و هر شب تيره و تارى را به سحر برساند

    نرگسه گله نانسي ............. هميشه عزيزي ///مهربونممممممممممممم
    اپ ديت كردممممممم سر بزن
    + سيدمحمدرضارفيعي 

    السلام عليك يافاطمه الزهرا

    سلام آبجي نرگس عزيز......ايام فاطميه رو خدمت شما تسليت عرض ميكنم........اميدوارم همواره جزو رهروان واقعي آن عزيز باشيم......

    + مهدي 
    ..........................

    اين قصيده هم از حضرت امام هديه‏اي به خواهر گلم:

    اى ازليّت به تـــــربت تـــــو، مخمـــّر

    وى ابــديّت بــه طلعت تو، مقرّر

    آيت رحمت ز جلــــوه تــــــو هويـــدا

    رايت قــدرت در آستين تو مُضْمَر

    جــــودت هم بسترا به فيض مقدس

    لطفت هم بالشا به صدرِ مُصَدّر

    عصمت تو تا كشيد پرده به اجسام

    عالَـــم اجســام گردد عالَم ديگر

    جلـــــوه تـــــو نــــور ايزدى را مَجْلى

    عصمت تـو سرّ مختفى را مَظهر

    گـــــويم واجب تــو را، نه آنَتْ رتبت

    خــوانم ممكن تو را، ز ممكن برتر

    ممكن انــــدر لباس واجب پيــــــدا

    واجبــــى اندر رداى امكان مَظْهر

    ممكن؛ امّا چه ممكن، علت امكان

    واجب؛ امـــّا شعـــــاع خالق اكبر

    ممكن؛ امّا يگانــــه واسطــــه فيض

    فيض به مهتر رسد وزان پس كهتر

    ممكن؛ امــــّا نمــود هستى از وى

     <    <<    21   22      >