زندگي تنگناي ماتم بود **
گل گلزار او همين غم بود **
او گلي را به سينه ي من كاشت **
كه بهارش خزان نخواهد داشت ! ** مشيري
يه دل نه صد دل عاشق اين شدم ..
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام . تو كه منو آب كردي خواهر . از بس نوشته ها و مطالب قشنگ نوشته بودي برام:*
مهربان
پرستوها و انسانهاي خسته همه رفتند گويا دسته دسته پرستويي نمانده روي بامي اگر هم مانده بال او شکسته دگر هرگز نمانده باغباني اگر هم مانده، گلدانها شکسته در آن گوشه، گمانم بلبلي مست که در اندوه يک لاله نشسته بده اي مهربان دستت به دستم که در اينجا بسي دلها شکسته