سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

آن بنده آواره بازآمد و بازآمد
چون شمع به پیش تو در سوز و گداز آمد

چون عبهر و قند ای جان در روش بخند ای جان
در را بمبند ای جان زیرا به نیاز آمد

ور زانک ببندی در بر حکم تو بنهد سر
بر بنده نیاز آمد شه را همه ناز آمد

هر شمع گدازیده شد روشنی دیده
کان را که گداز آمد او محرم راز آمد

زهراب ز دست وی گر فرق کنم از می
پس در ره جان جانم والله به مجاز آمد

آب حیوانش را حیوان ز کجا نوشد
کی بیند رویش را چشمی که فرازآمد

من ترک سفر کردم با یار شدم ساکن
وز مرگ شدم ایمن کان عمر دراز آمد


ای دل چو در این جویی پس آب چه می‌جویی
تا چند صلا گویی هنگام نماز آمد


مولوی

 

 



[ شنبه 96/4/10 ] [ 2:17 صبح ] [ نرگس الهی ] [ نظر ]
دوستان










بازدیدهای وب
امروز: 5
دیروز: 63
تاکنون: 461384
تعداد یادداشت ها: 131
موسیقی وب