• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : صبر و رضايت 2
  • نظرات : 33 خصوصي ، 137 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    خواهر خوبم ....شايد فردا شب نرسيدم بيام شبكه! همينه كه واجب دونستم شب يلداتون رو هم امشب تبريك بگم..اميدوارم عمرتون مثل شب يلدا طولاني و پر از شادي باشه البته توأم با عشق و موفقيت.

    + ريحانه 
    امام جواد عليه السلام مي فرمايند:
    قائم ما همان مهدي است که در غيبتشان بايد منتظرشان شوند، و در ظهورشان
    اطاعتشان کنند. او سومي از پسران من است .

    مسند الامام الجواد ، ص (131)

    + ريحانه 
    براي مراجعه با شبکه اطلاع رساني حضرت امام جواد عليه السلام روي تصوير زير کليک کنيد.
    براي شنيدن زيارت حضرت امام جواد عليه السلام روي تصوير زير کليک کنيد.
    + ريحانه 
    سر نوشت قاتلان
    پيشتر حضرت رضا (ع) درباره قاتلان امام جواد (ع) فرموده بود :
    "فرزند من از روي خشم و غضب كشته مي شود و اهل آسمانها بر او مي گريند. خداوند بر دشمن ستمگر او غضب مي كند و در مدت كوتاهي آنانرا به عذاب دردناك مبتلا مي سازد ".
    پيشگويي حضرت رضا (ع) عملي شد و جعفر بن ماُمون كه تحريك كننده خواهرش ام الفضل بود در همان روزهاي پس از شهادت امام جواد (ع) در چاهي افتاد و بر اثر ضربه اي كه بر سرش خورد دچار جنون گرديد و بقيه عمرش را با ديوانگي و جنون به سر برد .
    معتصم عباسي كه دستور قتل حضرت را صادر كرد بيش از شش سال ديگر حكومتش دوام نيافت .
    اما سر نوشت ام الفضل سر نوشت دردناكي بود كه حضرت امام جواد (ع) قبل از شهادت براي او ترسيم كرده بود ، دچار شدن به بيماري كه وي از گفتنش نيز اكراه داشت .
    ام الفضل دچار بيماري داخلي و زنانگي شد كه توان بازگو كردن براي ديگران را نداشت. وي تمام دارايي هاي خويش را خرج درمان خود كرد اما معالجه نشد و در كمال فقر و تنگدستي جان خود را از دست داد .
    اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علي ذالک

    سلام خواهر عزيزم.... شهادت جانسوز جوادالائمه را خدمت شما بزرگوار تسليت عرض ميكنم.....

    + ريحانه 
    امام جواد عليه السلام مي فرمايند:
    کسي که آگاه به ظلم است و کسي که کمک کننده بر ظلم است و کسي که راضي
    به ظلم است ، هر سه شريکند.
    مسند الامام الجواد ، ص (247
    + ريحانه 
    برترى دانش و تفوق علمى:
    دومين عامل شهادت امام جواد عليه السلام را مى‏توان حضور قوى و كار آمد حضرت در صحنه ‏هاى علمى و برترى دانش آن حضرت بر شمرد زيرا كه ‏اين امر ناتوانى خليفه را در مقابل امام جواد عليه السلام كه بسيارى ‏خلافت را حق آنان مى‏دانستند به نمايش مى‏گذاشت. و ضعف بنيه علمى ‏دانشمندان دربارى را هر چه بيشتر آشكار مى‏ساخت كه از ميان‏ مباحثات متعدد حضرت يكى از آنها را برگزيده و نقل مى‏كنيم.
    «زرقان‏» كه با «ابن ابى داود» دوستى و صميميت داشت مى‏گويد يك روز ابن ابى داود از مجلس معتصم باز گشت، در حالى كه به ‏شدت افسرده و غمگين بود علت را جويا شدم گفت: امروز آرزو كردم ‏كه كاش بيست ‏سال پيش مرده بودم پرسيدم چرا؟ گفت: به خاطر آنچه‏ از ابوجعفر «امام جواد عليه السلام ‏» در مجلس معتصم برسرم آمد. گفتم:
    جريان چه بود؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف كرد و از خليفه‏«معتصم‏» خواست كه با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه‏ همه فقها را گرد آورد و محمد ابن على «حضرت جواد عليه السلام‏» را نيز فراخواند و از ما پرسيد دست دزد از كجا بايد قطع شود؟ من‏ گفتم: از مچ دست.
    گفت: دليل آن چيست؟ گفتم: چون منظور از دست ‏در آيه تيمم «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم‏»، صورت و دستهايتان ‏را مسح كنيد» تا مچ دست است. گروهى از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مى‏گفتند: دست دزد بايد از مچ قطع شود ولى ‏گروهى ديگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دليل ‏آن را پرسيد گفتند: منظور از دست در آيه شريفه وضوء: «فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق‏» صورتها و دستهايتان ‏را تا آرنج ‏بشوييد. تا آرنج است.
    آنگاه معتصم رو به محمد ابن‏ على امام جواد عليه السلام كرد و پرسيد: نظر شما در اين مساله چيست؟
    امام فرمود گفت: اينها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار كرد و قسم ‏داد كه بايد نظرتان را بگوييد. محمد بن على عليه السلام گفت: چون قسم ‏دادى نظرم را مى‏گويم. اينها در اشتباه ‏اند. زيرا فقط انگشتان ‏دزد بايد قطع شود و بقيه دست‏ بايد باقى بماند.
    معتصم گفت: به ‏چه دليل؟
    گفت: زيرا رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق ‏مى‏پذيرد. بنابراين اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود دستى براى او نمى‏ماند تا سجده نماز را به جا آورد و نيز خداى متعال‏ مى‏فرمايد: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» سجده‏ گاهها از آن خداست. پس هيچ كس را همراه با خدا مخوانيد.
    ابن‏ابى داود مى‏گويد: معتصم جواب محمد بن على را پسنديد دستور داد انگشتان دزد را قطع كنند و من همان جا آرزوى مرگ كردم. پس از سه روز ابن ابى داود به حضور معتصم مى رسد و مى‏گويد: به معتصم ‏گفتم خير خواهى براى اميرالمومنين بر من واجب است و من در اين‏ جهت ‏سخنى مى‏گويم كه مى‏دانم با آن به آتش جهنم مى‏افتم. معتصم ‏گفت آن سخن چيست؟ گفتم:
    چگونه اميرالمومنين براى امرى از امور دينى كه اتفاق افتاده ‏است ‏به خاطر گفته مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند وادعا مى‏كنند او از اميرالمومنين شايسته ‏تر به مقام اوست، تمامى‏ سخنان آن علماء و فقها را رها كرده و به حكم آن مرد حكم كرد؟
    پس رنگ معتصم تغيير كرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا را در برابر اين خيرخواهيت ‏به تو پاداش نيك عطا كند و پس از آن بود كه تصميم به شهادت امام عليه السلام گرفت.
    + ريحانه 
    امام جواد عليه السلام مي فرمايند:
    چگونه ضايع مي شود کسي که خدا عهده دار و سرپرست اوست ، چگونه فرار مي کند
    کسي که خدا جوينده اوست ، و کسي که توجهش به غير خدا جلب گردد ، خداوند او را
    به همان شخص واگذار نمايد.
    مسند الامام الجواد ، ص (243)

    + ريحانه 
    امام جواد عليه السلام مي فرمايند:
    نعمتي که براي آن شکرگزاري نشود ، مانند گناهي است که آمرزيده نگردد.
    مسند الامام الجواد ، ص (243)
    + ريحانه 
    روايت فوق بيانگر عمق توطئه مامون‏ جهت نشانه گرفتن تقواى الهى امام جواد عليه السلام مى‏باشد كه عصمت الهى‏ امام جواد عليه السلام نقشه ‏هاى آنان را نقش بر آب مى‏نمود. و در همين ‏راستا سخن ديگرى كه از «ابن ابى داود» نقل شده است كه درجمع اطرافيان خود گفت:
    خليفه به اين فكر افتاده است كه ابوجعفر عليه السلام را براى شيعيان و پيروانش به صورت زشت و مست نا متعادل آلوده به عطر مخصوص زنان‏ نمودار كند. نظر شما در اين باره چيست؟ آنها مى‏گويند اين كاردليل شيعيان و حجت آنرا از بين خواهد برد اما فردى از ميان ‏آنان ‏مى‏گويد جاسوسهايى از ميان شيعيان برايم اين چنين خبرآورده ‏اند كه شيعيان مى‏گويند در هر زمان بايد حجتى الهى باشد وهرگاه حكومت متعرض فردى كه چنين مقامى نزد آنان دارد بشود خود بهترين دليل است ‏بر اينكه او حجت‏ خداست.
    پس از آن «ابن ابى‏داود» خبر را به خليفه منتقل مى‏كند دراين هنگام خليفه اين‏ چنين اظهار نظر مى‏كند كه «امروز در باره اينها هيچ چاره وحيله ‏اى وجود ندارد. ابوجعفر را اذيت نكنيد. پس از نوميدى ازهمراهى امام و درخشش هرچه بيشتر جلوه ‏هاى پاكى و تقواى امام‏ بود كه دشمن تصميم به شهادت امام عليه السلام را مى‏گيرد زيرا كه هر روز شخصيت امام عليه السلام فروغى فروزان تر به خويش مى‏گيرد و دلهاى مشتاق ‏پاكى و عفاف را هرچه بيشتر بسوى خويش جذب مى‏كند.
    و امام عليه السلام بى رغبتى و ناراحتى خويش را از وضعيت دربار و همراهى آنان‏ اظهار مى‏داشت.
    «حسين مكارى‏» مى‏گويد: در بغداد بر ابوجعفر عليه السلام وارد شدم و در نزد خليفه بانهايت جلالت مى‏زيست. با خود گفتم كه‏حضرت جواد عليه السلام با اين موقعيت كه در اينجا دارد ديگر به مدينه ‏برنخواهد گشت. چون اين خيال در خاطر من گذشت ديدم امام سرش را پايين انداخت و پس از اندكى سربلند كرد در حالى‏كه رنگ مباركش ‏زرد شده بود، فرمود: «اى حسين نان جو با نمك نيم كوب در حرم ‏رسول خدا صلى الله عليه وآله نزد من بهتر است از آنچه كه مشاهده مى‏كنى.
    + ريحانه 
    + ريحانه 
    ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب‏» از محمد بن ريان نقل مى‏كند كه‏ مامون درباره امام محمد تقى عليه السلام به هر نيرنگى دست زد شايد بتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنيا نمايد و به فسق و لهواو را متمايل كند به نتيجه‏ اى نرسيد تا زمانى كه خواست دختر خود را به خانه آن حضرت بفرستد دستور داد صد كنيزك از زيباترين كنيزكان را بگمارند تا زمانيكه امام جواد عليه السلام براى ‏حضور در مجلس دامادى وارد مى‏شود با جام هاى جواهر نشان از اواستقبال كنند كنيزان به آن دستور العمل رفتار كردند ولى حضرت‏ توجهى به آنها ننمود.
    و مردى بود به نام «مخارق‏» كه آوازه ‏خوان بود و بربط نواز و ريشى دراز داشت. مامون او را طلبيد واز او خواست كه تلاش خود را جهت متمايل نمودن امام عليه السلام به امور مزبور بكار گيرد.
    مخارق به مامون گفت اگر ابوجعفر عليه السلام كمترين ‏علاقه ‏اى به دنيا داشته باشد من به تنهايى مقصود تو را تامين ‏مى‏كنم. پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند كرد بگونه ‏اى ‏كه اهل خانه دورش گرد آمدند و شروع كرد به نواختن عود و آوازخوانى. ساعتى چنين كرد ولى ديد حضرت جواد عليه السلام نه به سوى او ونه به راست و چپ خود هيچ توجهى ننمود. سپس سربرداشت و رو به ‏آن مرد كرد و فرمود، «اتق الله ياذاالعثنون‏» از خدا پروا كن ‏اى ريش دراز.
    پس عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از كارافتاد تا آن كه بمرد. مامون از او پرسيد تو را چه شد؟ گفت:وقتى كه ابو جعفر عليه السلام فرياد بركشيد آن چنان هراسيدم كه هرگز به ‏حالت اول باز نخواهم گشت.
    + ريحانه 
    ابن شهرآشوب در كتاب «مناقب‏» از محمد بن ريان نقل مى‏كند كه‏ مامون درباره امام محمد تقى عليه السلام به هر نيرنگى دست زد شايد بتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنيا نمايد و به فسق و لهواو را متمايل كند به نتيجه‏ اى نرسيد تا زمانى كه خواست دختر خود را به خانه آن حضرت بفرستد دستور داد صد كنيزك از زيباترين كنيزكان را بگمارند تا زمانيكه امام جواد عليه السلام براى ‏حضور در مجلس دامادى وارد مى‏شود با جام هاى جواهر نشان از اواستقبال كنند كنيزان به آن دستور العمل رفتار كردند ولى حضرت‏ توجهى به آنها ننمود.
    و مردى بود به نام «مخارق‏» كه آوازه ‏خوان بود و بربط نواز و ريشى دراز داشت. مامون او را طلبيد واز او خواست كه تلاش خود را جهت متمايل نمودن امام عليه السلام به امور مزبور بكار گيرد.
    مخارق به مامون گفت اگر ابوجعفر عليه السلام كمترين ‏علاقه ‏اى به دنيا داشته باشد من به تنهايى مقصود تو را تامين ‏مى‏كنم. پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند كرد بگونه ‏اى ‏كه اهل خانه دورش گرد آمدند و شروع كرد به نواختن عود و آوازخوانى. ساعتى چنين كرد ولى ديد حضرت جواد عليه السلام نه به سوى او ونه به راست و چپ خود هيچ توجهى ننمود. سپس سربرداشت و رو به ‏آن مرد كرد و فرمود، «اتق الله ياذاالعثنون‏» از خدا پروا كن ‏اى ريش دراز.
    پس عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از كارافتاد تا آن كه بمرد. مامون از او پرسيد تو را چه شد؟ گفت:وقتى كه ابو جعفر عليه السلام فرياد بركشيد آن چنان هراسيدم كه هرگز به ‏حالت اول باز نخواهم گشت.
    + ريحانه 
    امام جواد عليه السلام مي فرمايند:
    اصرار بر گناه آسودگي از مکر خداست ،
    و از مکر خدا آسوده نباشد جز مردمي زيانکار.
    تحف العقول ، ص (480
     <      1   2   3   4   5    >>    >