• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : شناخت مكتب عاشورا و مكتب حسيني
  • نظرات : 23 خصوصي ، 123 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9      >
     

    به نام خدا

    با سلام

    يه كار خيلي قشنگيه كهئ انجام دادي . بجاي نوشتن مطالب تكراري و چيز هايي كه همه مي دونيم مسائل جالبي و شبهات

    خوبي رو مطرح كردي . شبهاتي كه ذهن ها رو به خودش مشغول كرده . يه كار نو و خوب رو شروع كردي كه فكر كنم در نوع خودش كم نظير باشه .

    من هم به روز كردم . به مطالب زيبا و خوب شما نمي رسه اما ديگه هركس در حد توان خودش .

    اجازه ي قرار دادن لينكتون رو مي خوام .

    سلام دوست عزيز .. من هم ايام محرم رو خدمت شما تسليت ميگم .. بحث خيلي جالبي بود .. اميدوارم هممون به اون معرفت برسيم كه عزادار واقعه آقا باشيم .. موفق باشيد .. تا بعد
    ...

    اگه دوست نداري پيشم نيا

    اما تو رو به آقا ابا عبدالله قسم دعام كن

    سلام آبجي

    دهم شدن تو اين خونه افتخاريه كه تا حالا نسيبم نشده بود

    باز هم فرا رسيدن اين ايام رو به شما و خونواده محترمتون تسليت عرض مي كنم

    در کودکي هرگز بال مگسي را نکند ،

    به دم گربه اي

    جعبه ي حلبي نبست ،

    زنبوري را در قوطي کبريت زنداني نکرد ،

    لانه ي مورچه اي را ويران نساخت ،

    بزرگ شد

    و اين همه بر سر خودش آمد !

    در لحظه ي مرگ

    کنار بسترش بودم !

    گفت : ((_شعري برايم بخوان !

    درباره ي خورشيد و دريا ،

    درباره ي نيروگاه اتمي ،

    درباره ي موشک ،

    درباره ي عظمت انسان ...))

    سلام بر محرم ....

    سلام بر حسين(ع)

    دوباره درياي دلم را طوفاني به تلاطم انداخت ، دوباره موجهايي از غم بر ساحل دلم ضربه ميزنند ، خدايا، باز هم خورشيد رنگ خون گرفت ، صداي ناله واندوه ، اشک وآه را مي شنوي ،زمين ماتم زده را چه ؟خدايا چرا ديگر حنجره من هم توان حرف زدن ندارد از اين مصيبت ،راستي چگونه مي شود حديث مشک، اشک وتير را براي کودکان لب تشنه معني کرد؟خدايا اين چه سري است که دشت، آسمان وزمين از خون سقاي کربلا سيراب شد وکودکان تشنه سيراب نشدند ؟

    کجايند کور دلاني که تصور مي کردند که فکر مي کردند خورشيد حقيقت را مي توان انکار کرد؟ يا به زير سم اسبها در زمين مدفون کرد؟ يا که نقش عشق را از درون سينه هامان پاک کرد؟

    گرچه در آن روزها هم عده اي نشان عشق را گم کردند ،گرچه خيمه ها را آتش زدند ،اما حقيقت هميشه هست حتي اگر بر سر نيزه رود ، و..... اي ....واي بر ما ، که سر بر نيزه خندان رفت وآزاد شدو ننگ بر آنان که سکوت کردن وسکوتشان مرگشان شد، او بر سر نيزه ماند براي هميشه تاريخ انسانيت وحريت وآزادگي ،

    حسين جان ....باز هم در ماتم نشسته ايم نه براي تو که براي خودمان در نشناختن تو ، وراهت ، هر چند که يادآوري شما وهدفت حيات عشق را برايمان نويد است .... وما در همه عمرمان وامدار لاله هاي سرخي هستيم که شما رهبر و راهنمايشان بودي وچراغ هدايت را از دستهاي مبارک شما به دست گرفتند وپرچم دار قافله عشق شدند

    سلام بر محرم ....

    سلام بر حسين(ع)

    دوباره درياي دلم را طوفاني به تلاطم انداخت ، دوباره موجهايي از غم بر ساحل دلم ضربه ميزنند ، خدايا، باز هم خورشيد رنگ خون گرفت ، صداي ناله واندوه ، اشک وآه را مي شنوي ،زمين ماتم زده را چه ؟خدايا چرا ديگر حنجره من هم توان حرف زدن ندارد از اين مصيبت ،راستي چگونه مي شود حديث مشک، اشک وتير را براي کودکان لب تشنه معني کرد؟خدايا اين چه سري است که دشت، آسمان وزمين از خون سقاي کربلا سيراب شد وکودکان تشنه سيراب نشدند ؟

    کجايند کور دلاني که تصور مي کردند که فکر مي کردند خورشيد حقيقت را مي توان انکار کرد؟ يا به زير سم اسبها در زمين مدفون کرد؟ يا که نقش عشق را از درون سينه هامان پاک کرد؟

    گرچه در آن روزها هم عده اي نشان عشق را گم کردند ،گرچه خيمه ها را آتش زدند ،اما حقيقت هميشه هست حتي اگر بر سر نيزه رود ، و..... اي ....واي بر ما ، که سر بر نيزه خندان رفت وآزاد شدو ننگ بر آنان که سکوت کردن وسکوتشان مرگشان شد، او بر سر نيزه ماند براي هميشه تاريخ انسانيت وحريت وآزادگي ،

    حسين جان ....باز هم در ماتم نشسته ايم نه براي تو که براي خودمان در نشناختن تو ، وراهت ، هر چند که يادآوري شما وهدفت حيات عشق را برايمان نويد است .... وما در همه عمرمان وامدار لاله هاي سرخي هستيم که شما رهبر و راهنمايشان بودي وچراغ هدايت را از دستهاي مبارک شما به دست گرفتند وپرچم دار قافله عشق شدند

     <    <<    6   7   8   9      >