• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : بهار قرآن بر مومنان مبارك باد
  • نظرات : 38 خصوصي ، 649 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5    >>    >
     
    + ناهيد 
    تو مي آيي و
    آرزوهايم گم مي شوند
    آنچنان که من در تو
    و هيچ کس
    مرا نخواهد يافت
    وقتي
    در لايه هاي نگاهت محو مي شوم
    پاسخ

    سلام عزيزدلم. واي من چه كنم با اينهمه لطف و محبت ؟ چقدر اين شعرها زيباهستند. واقعا ممنون مهربون. سليقه تو گلم در انتخاب شعر بي نظيره . خيلي دوستت دارم .هزاربار ديگه ممنون و متشكر
    + ناهيد 
    کنار تو براي من
    يک لحظه است
    يک لحظه ي قشنگ
    ثانيه ها زود مي گذرند
    و من دعا مي کنم
    که تو را از دست ندهم و
    تو عشقي شوي بي نهايت
    (زهرا غفريان افشار )
    + ناهيد 
    در پناه نگاه تو
    زورق شکسته ي دلم
    به ساحل عشق ميرسد
    چشمان تو
    درياست
    (کريم احمديان )
    + ناهيد 
    دل تو مثل بهاره
    مثل بال شاپرک ها
    دل من مثل زمستون
    پر ز حس قاصدک ها
    ليک اين دل که اسيره
    زرد و افسرده و پيره
    وقتي تو مياي کنارم
    زنده ميشم جون مي گيرم
    اي خداي آسمون ها
    اي خداي مهربونم
    تو خودت بهم کمک کن
    که يه وقت تنها نمونم
    + ناهيد 

    دل خوشم به تو
    که سطر سطر ِ شعر هايم را
    خواندهاي

    دل خوشم به تو
    که همچنان از من
    رو بر نگردانده اي .

    + ناهيد 
    روان گشت بغض گلو گير من شبي پشت پرچين ِ تقدير من
    در آن دم مرا همزباني نکرد به جز چکه اشک سرازير من
    پري هاي دريا به تنگ آمدند از امواج اشک فرا گير من
    در آن ازدحام غم و اشک و آه نشد وازه اي قاب تصوير من
    (قنبر علي تابش )
    + ناهيد 
    ديشب آيينه به تنهايي من مي خنديد
    ونگاهم به عبث
    به روي بستر آيينه ي غم ،جاري بود
    *
    در سکوتي که من و آيينه تنها بوديم
    قصه ي غصه ي اندوهم را
    با نگاهش گفتم
    آيينه از غم من نرم ، شکست
    (امير وفا)
    + ناهيد 
    آوخ که نبد کس به جهان محرم رازم
    تا آتش دل بنگرد و سوز و گدازم
    پروانه اگر سوخت بر ِ شمع ِ دل افروز
    من در غم تو سوزم و با عشق تو سازم
    اي باد صبا گوي به آهن ماه که هر شب
    با نقش خيال تو بود راز و نيازم
    اميد من آن بود که جان بر تو فشانم
    شايد که بيايي ز عنايت به نمازم
    در مسجد و ميخانه به تسبيح و پياله
    خواهم که مگر دست بدامان تو يارم
    در ميکده ي محراب ِ دو ابروي تو بينم
    در باغ همه نغمه ي عشق تو نوازم
    از لطف ِ تو شيرين و به الطاف ِ تو محمود
    در کوي تو فرهادم و در پا ت ايازم
    چون سنگ ، سر اندر ره تسليم نهاديم
    از لطف ، در اين دايره يک دم بنوازيم
    جان و سرم از بهر خدا گشته مهيا
    باشد که ، دين را بسوداي تو بازم
    ( نور الهدي منگنه )
    + ناهيد 
    چه خوب آمدي
    تو آمدي
    دلم گرفته بود
    و ابر اندوه
    کنار پنجره نشسته بود
    و مرا تماشا مکرد
    تو آمدي
    چراغ دلم روشن شد
    (صالح افشار تويسرکاني )
    + ناهيد 
    نشد يک لحظه از يادت جدا دل
    زهي دل ،آفرين دل مرحبا دل
    زدستش يکدم آسايش ندارم
    نمي دانم چه بايد کرد با دل
    هزاران بار منعش کردم از عشق
    مگر برگشت از راه خطا دل؟
    به چشمانت مرا دل مبتلا کرد
    فلاکت دل،مصيبت دل ،بلا دل
    از اين دل ،داد ِ من بستان ،خدا يا
    زدستش تا بکي گويم خدا دل
    به تاري گردنش را بسته زلفت
    فقير ِ عاجز و بي دست و پا دل
    بشد خاک و ز کويت بر نخيزد
    زهي ثابت قدم دل ،با وفا دل
    زعقل ودل دگر از من مپرسيد
    چو عشق آمد کجا عقل و کجا دل
    تو "لاهوتي " ز دل نالي ، دل از تو
    حيا کن يا تو ساکت باش يا دل
    (ابوالقاسم لاهوتي کرمان شاهي )
    + ناهيد 
    هر روز
    در نگاهم شکوفه مي زني
    بي آنکه بدانم (رضا آملي)
    + ناهيد 
    دوستان عيب کنندم که چرا دل بتو دادم
    بايد اول بتو گفتن که چنين خوب چرايي
    اي که گفتي مرو اندر پي خوبان زمانه
    ما کجاييم در اين بحر تفکر تو کجا يي
    آن نه خالست و زنخدان وسر زلف ِ پريشان
    که دل اهل نظر برده که سريست خدايي
    پرده بردار که بيگانه خود آن روي نبيند
    تو بزرگي و در آيينه ي کوچک ،ننمايي
    عشق و درويشي وانگشت نمايي و ملامت
    همه سهل است،تحمل نکنم بار جدايي
    گفته بودم چو بيايي ، غم دل با تو بگويم
    چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي
    شمع را بايد از اين خانه برون برد ن وکشتن
    تا که همسايه نداند که تو در خانه ي ما يي
    کشتن شمع چه حاجت بود از بيم رقيبان
    پرتو روي تو گويد که تو در خانه ي ما يي
    سعدي آن نيست که هرگز ز کمند تو گريزد
    که بدانست که در بند تو خوشتر ز جدايي (سعدي)
    + ناهيد 
    دل ز محنت شده خون ، جام مي ناب کجاست
    جان شد از دست برون ، نغمه ي مضراب کجاست
    خواهمت شرح دهم شمه اي از خون جگر
    ليک با آن همه آهن دليت ،تاب کجاست؟
    گفته بودم که خيال تو ببينم در خواب
    شب ز سوداي سر زلف توام ، خواب کجاست؟
    گيرم از چهره بر ِ خلق ، برافکنده نقاب
    چشم خفاش کجا ، مهر جها نتاب کجاست؟
    در بر ابروي طا قش، بر ما اي زاهد
    دست بردار که کس را سر محراب کجاست؟ (حکيم سبزواري)
    + ناهيد 
    چه شود به جهره ي زرد ِ من نظري براي خدا کني
    که اگر کني همه درد من به يکي نظاره دوا کني
    تو شهي و کشور جان ترا ، تو مهي و ملک جهان ترا
    ز ره کرم چه زيان ترا، که نظر به حال گدا کني
    زتو گر تفقد و گر ستم ، بود اين عنايت و آن کرم
    همه از تو خوش بود اي صنم، چه جفا کني چه وفا کني
    تو کمان کشيده اي و در کمين، که زني تيرم و من غمين
    همه ي غم بود از همين ، که خدا نکرده خطا زني
    (هاتف اصفهاني )
    + ناهيد 
    اگر با گريه و نگاه ،عشقم تو قلب تو نره
    يه جورِ ديگه پا مي گيرم ، از در نشد از پنجره
    وقتي که از شور نگام ،چشات نمک گير نمي شه
    بگو که از چشاي تو ،نگام چرا سير نمي شه
    من يه غبار بي هدف ،نشسته روي خاطره
    چشاي خيره به درم،منتظر ِ يه عابره
    ساده بشي ،ساده مي شم ،مثل يه سايبون ناب
    بغل بغل ستاره رو ،هديه ميدم به شهر خواب
    اي تو هميشگي ترين،اي تو طلوع موندگار
    اي تو غرور مشرقي ، اي تو نجابت بهار (سيده کبري مطلبي)
       1   2   3   4   5    >>    >