هوالمحبوب
بقّيةالله ! خسته ايم و افسرده ، نالانيم و پژمرده ، گريه امانمان را بريده است .غم دوري ، ديوانه مان كرده است . اما نمي دانيم چه شيريني و حلاوتي در اين درد و دوري است كه مي گوييم : كجاست آن كه از غم هجران توناشكيبايي كند .
تا من نيز در بي قراري ، ياريش دهم كجاست آن چشم گرياني كه از دوري اي يوسف گم گشته ! و اي گم گشته ي يعقوب ! يعقوب وار ، چه شبها و روزها كه در فراق تو ارام و قرار نداريم . در دوران پر درد هجران ، اشك مي ريزيم و مي گوييم :تا به كي حيران و سرگردان تو باشيم . تا به كي رخ ناديده ترا وصف كنيم .
اين الطالب بدم المقتول بكربلا؟؟
اللهم عجل لوليك الفرج
ياعلي