نماد كمال عقل برترين معيار عقلگرايى در زندگى، ادب و ادبآموزى است. كيميايى كه تيرگىها و تاريكىهاى قلب را مىزدايد و نور و روشنايى در رواق وجود انسان مىافزايد به گونهاى كه بهاى بىنظير آدمى با سنجش مقدار ادب هر فردى، قابل تشخيص خواهد بود. زينب كبرىعليها السلام شخصيت شايستهاى بود كه درس ادب را در مكتب امامت آموخته بود و سيره و سخن پدر و مادر خود را از اعماق وجود خود پذيرفته بود. در گفتار و رفتار، صميمى، مهربان، صادق و مؤدب بود به گونهاى كه زنان بسيارى در نخستين برخورد، شيفته شيوه و مجذوب اخلاق روحپرور او مىشدند(13). ادب و احترام حضرت زينبعليها السلام به برادر خود آنچنان بود كه هنگامى كه عبداللَّه بن عباس به امام حسينعليه السلام گفت: شما كه به اين سفر خطرناك مىرويد چرا زنها را با خود مىبريد؟ حضرت زينبعليها السلام با شنيدن اين سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: «اى پسر عباس! آيا مىخواهى بين من و برادرم جدايى بيندازى؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد(14)». در حادثه عاشورا در برابر آنهمه مصائب و داغها و حوادث، هرگز از مسير ادب و عبوديّت نسبت به حضرت حق خارج نشد و هيچگاه كلمهاى حاكى از دلتنگى، نارضايتى، اعتراض، شكايت و تنگنظرى بر لب نراند. هرچه مىگفت بر طبق رضايت خداوند متعال و مقدرات او بود و بلكه بالاتر از آن در پاسخ طعنه پسر زياد، مىفرمود: «إنّى ما رَأَيْتُ إلاّ جَميلاً(15)»: «من جز زيبايى نديدم». كه اين كلام در نظر اهل آن، از بالاترين مراتب توحيد، عرفان، قرب به خداى متعال و رسم بندگى و عبوديت، حكايت دارد و كمال ادب عاشق را نسبت به معشوق نشان مىدهد.