• وبلاگ : همسفرمهتاب
  • يادداشت : شد كعبه حرمخانه ميلاد علي
  • نظرات : 41 خصوصي ، 109 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    پيامبر (ص) على را به پذيرش و اعتقاد به اسلام دعوت كرد،و از قرآن مجيد آياتى‏بر او تلاوت كرد على از خود بى‏خود شد و زيبايى آيات سراسر عقلش را فرا گرفت ولى از پسر عمويش مهلت‏خواست تا با پدرش مشورت كند.على آن شب را در انديشه به سر برد و روز بعد در حضور پيامبر خدا ايمان خود به دين جديد را-بدون احساس نياز به مشورت با پدرش-اعلان كرد،و گفت:«خداوند مرا آفريده است‏بدون اين كه با ابو طالب مشورت كند،پس،مرا نيازى به مشورت او نيست تا خدا را عبادت كنم‏» (حيات محمد:از دكتر محمد حسين هيكل ص 138).
    سخنى بسيار كوتاه است،ولى مفهوم زيادى در بردارد از:استقلال در انديشه و راى،عمق ايمان و صميميت نسبت‏به حق و منطقى كه آميخته به تناقض گويى و متاثر از عواطف خويشاوندى و فاميلى نيست.
    او پدرش را دوست مى‏دارد و مى‏داند كه بر فرزند لازم است‏با پدرش مشورت كند.اما او درك مى‏كند كه ضرورت مشورت با پدر بدون قيد و شرط نيست،بلكه داراى حدودى است مشورت در جايى لازم است كه امر مبهمى باشد.اما موقعى كه حقيقت روشن است مشورت بيهوده است.حقا كه براى على پيش از روشن شدن صبح،روشن گرديد كه محمد فرستاده خداست و او نداى پروردگارش را دريافت كرده است،و بر على واجب است كه بى‏درنگ به آن ندا پاسخ دهد.
    مطلب تازه‏اى است،خيلى تازه،على نمى‏دانست موضع پدرش نسبت‏به رسالت جديد چه خواهد بود;آيا ابو طالب به آنچه پسر خردسالش ايمان آورده بود،ايمان مى‏آورد بدان وسيله پدر و پسر توافق در عقيده پيدا مى‏كردند.پس نه تنها پدر را آزرده نخواهد ساخت‏بلكه خوشحال خواهد شد كه پسرش به پذيرش حق از او پيشى گرفته است،و يا اينكه ابو طالب ترديد خواهد داشت،در آن صورت،على هرگز حق ندارد كه در پاسخ گفتن به نداى پروردگارش عقب بماند.آفريننده ابو طالب و پسرش سزاوارتر به اطاعت است تا ابو طالب.